روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

باران های بهاری

سلام

صبحتون پراز عطر بهار

داره نم نم باران میاد

ترکیب عطر خاک و سبزه و هوای خنک ، یعنی لمس بهشت

من عاشق این هوا هستم

کوچه خیلی خیلی خلوت هست  و گنجشک ها دارن سر و صدا میکنند

نم نم باران میزنه روی شمشادهای جلوی در و انگار با باران آواز میخوانند

مامان جان صبح یه سیب قرمز درشت گذاشتند داخل کیفم و انگار تابلوی زیبایی های امروز با این سیب تکمیل شده

بسم اله میگم و به امید خدا در را باز نمیکنم

همیشه توی این فصل درها را باز میزارم تا جریان هوای تازه توی دفتر دلبری کنه

و الان نشستم یه گوشه ای و فقط محو حال خوب طبیعتم




میدونم که گوشهاتون از شنیدن توصیه های ایمنی کرونایی پر شده

اما واقعا برای کارهای غیرضروری و مهمانی و دورهمی و گذشت و گذار از خونه بیرون نرید

یه کم صبوری کنید فقط به خاطر عزیزان خودتون

بگذارید این چرخه قطع بشه و این روند زودتر تمام بشه

هرچی زودتر این قصه جمع و جور بشه خیال خودمون زودتر راحت میشه

دیروز که اومدم سرکار دیدم یه سری از مردم اصلا انگار نه انگار که کرونایی وجود داره

از اون طرف یه عده ای هستند که الان نزدیک دوماهه که توی خونه هاشون موندن تا این قصه تمام بشه

تا جایی که ممکنه توی خونه بمونید

این توی خونه بمونید برای کارهای غیرضروری و دید و بازدید هاتون هست

حتی خریدها را برنامه ریزی کنید و یکباره و با لیست انجام بدید که هرروز توی این سوپر و اون مارکت و این فروشگاه و اون فروشگاه نباشید

اینکه مشاغل شروع به کار کردند معنیش این نیست که این ویروس ریشه کن شده یا قضیه کرونا تمام شده



تک تک جوانه ها و برگهای درخنان نشانه هایی هستند

چشمامون را باز کنیم و نشانه ها را ببنیم

این قطره های باران

این هوای خوب

اینهمه گل و سبزه

این رویش یکباره

راستی براتون گفتم بذر بامیه گرفتیم و تو ظرفهای مخصوص بذر کاشتیم تا جان بگیرند و بعد منتقل کنیم به باغچه

اونقدر زیبا بود قصه ی رویششون که گفتنی نیست

دیروز هم بذر فلفل کاشتیم

یکی از دوستای آقای دکتر نزدیک 50 نمونه بذر گل و گیاه از آلمان براشون سوغات آوردند و ایشون هم قول دادند که همه بذرها را خیلی زود برسونن به دست من

فکرش هم آدم را به وجد میاره

فقط 8 مدل گوجه فرنگی توی این بذرها بود

و یه عالمه گل

از فکر کردن بهش هم قلبم تند تند میزه



دیشب با مامان جان یه کمی شمارش انجام دادیم

دیگه فقط لازمه که 10 تکه دیگه ببافیم تا اون دلبر به اصطلاح چل تکه تمام بشه

البته هنوز کلی کار داره

ولی از فکر کردن بهش چشمام برق میزنه

وقتی بافت تکه ها تمام بشه اطراف همه ی تکه ها را با قلاب و کاموای سفید (سفید مایل به کرمی - شیری) میبافم

و بعد همه را به هم وصل میکنم و در نهایت دور همشون را با هم باید با قلاب دوباره ببافم

اما میدونم کلی خوشگل و دلبر میشه



پ ن 1: از سکوت کوچه نوشتم و یهو یه عالمه آلودگی صوتی آغاز شد

یکی از خانه های اطراف داره تعمیرات انجام میده و صدای دستگاه برش سنگ یا سرامیک، آلودگی صوتی زیادی ایجاد کرده


پ ن 2: کیفی که پارسال داداش و زن داداش برام سوغاتی آوردن را دست گرفتم

رنگ گلبهی خیلی قشنگی داره

انگار یه گوشه از بهار دستم هست....


روزگار نو

سلام

روزتون پر از حال خوش


زندگی از نگاه من همیشه پر از فرصت های تازه بوده

همیشه میشه راه حلی پیدا کرد و از حال بد هجرت کرد

این روزهای قرنطینه هم همین فرصت تازه بودند

میشد با یه نگاه کمی تیره ، گفت که روزهای سختی هستند، روزهای بدی هستند، روزهای ...

اما با یه نگاه روشن ، میشه گفت اینطوری خیلی بیشتر قدرداشته هایی که قدرشون را ندونستیم میدونیم

اینطوری کلی زمان پیدا کردیم برای یه عالمه کار جدید

و اینکه کلی انرژی ذخیره کردیم برای یه شروع تازه

من مثل خیلی از آدمهای معمولی نه اونقدر پولدار بودم که بگم جنبه مالی و ضررهای اقتصادی این قضیه برام مهم نیست

اما خدا را شکر میکنم که خانواده حامی و اونقدر پس انداز داشتم که خیلی هم نگران نشم

روزهای اول که این قرنطینه شروع شد به خودم گفتم این فرصت خوبیه برای یه عالمه کار که تا حالا وقتش را نداشتم

تصمیم گرفتم یه عالمه فیلم ببینم ، کلی کتاب بخونم و یه عالمه برنامه های دیگه...

اتفاقا روزهای اول خیلی هم صبح زود بیدار میشدم و با توجه به اینکه نزدیک عید بود خیلی هم کمک مامان میکردم و کلی خونه تکونی کردیم

به قول دوستان جاهایی که حتی تو سند خونه نبود را شستیم و سابیدیم

کیک درست کردیم

شیرینی پختیم

ضدعفونی کردیم و هزارتا کار ریز و درشت دیگه

اما یه کمی که اومدیم جلوتر من این فرصت تازه را زمانی دیدم برای استراحت بیشتر

دیدم خیلی از کارهایی که لیست کردم و میخوام انجام بدم را توی زمانهای دیگه هم میتونم انجام بدم ، اما اینهمه استراحت و ریلکس کردن شاید مدتهاست که جور نشده

یه نگاهی به 20 سال گذشته زندگی کردم و دیدم همش در تلاش و بدو بدو بودم

همیشه نهایت تعطیلی و استراحتمون همین ایام عید بود و دیگه فراتر نرفته و این شد آغاز یه فرصت تازه

امروز که بعد از مدتها اومدم دفتر با حال خوش در را باز کردم

بسم اله و ذکرهای مخصوص خودم را گفتم و قدم گذاشتم توی مکانی که برام پر از حال خوب هست

درسته که قو پر نمیزنه

درسته که فعلا شاید تا مدتها به اون حال قدیم و در آمد قدیم نرسیم ، اما کلی فرصت تازه پیش رومون هست برای پیشرفت

برای درآمدن از رخوت و عادت

و این یعنی زندگی جریان داره



صبح که اومدم متوجه شدم جناب دزد عزیز زحمت کشیدند و کولر دفتر را دزدیدند

و این میتونست کلی حالم را خراب کنه

اما با خودم حرف زدم و متوجه شدم فعلا در شرایطی نیستم که بخوام با این موضوع حال روحیم را خراب کنم

در را باز کردم و یه عالمه گردگیری و تمیز کاری انجام دادم

نیاز بود

همه جا را گردو غبار پوشانده بود

گردگیری کردم

جارو زدم

جلوی در آب پاشیدم

یه کمی جای میزها را عوض کردم که فاصله ام از مشتری ها بیشتر بشه و تا یه محدوده ی محدود بیشتر نتونند وارد بشن

مواد ضدعفونی را گذاشتم جلوی دست

میز و پیشخوان و دستگاه های پوز را ضدعفونی کردم

و آماده شدم برای یکسال تازه با تحولاتی عظیم که واقعا غیرقابل پیش بینی هستند

چند روز پیش توی سایت هم ثبت نام کردم

امروز هم با اتحادیه تماس گرفتم و اجازه بازگشایی را گرفتم

خلاصه که همه چیز مهیا شده برای یک فرصت تازه...

تا وقتی که پروردگار به من اجازه نفس کشیدن میده ، از این موهبت خدادادی استفاده خواهم کرد

زندگی یعنی همین : مجموعه ای از سختی و آسانی ها

بالا و پایین های مکرر

خنده و گریه در کنار هم

و تسلیم و رضا یعنی همین که این فرصت ها را نادیده نگیریم و بدونیم که زندگی ادامه داره و با آغوش باز تغییرات را بپذیریم







پ ن 1: دیروز کلی بازی و سرگرمی با مغزبادوم داشتیم

یکی از این اسباب بازی هایی سازه فلزی که شامل یه دنیا پیچ و مهره است خریده بودم (خیلی خیلی قبل از عید) و فراموشش کرده بودم

دیروز یادم اومدم و این باعث کلی خوش گذرونی برامون شد

ساختنی های فلزی موتور سیکلت زیرک در 4 طرح

پ ن 2: آقای دکتر هم خوب هستند و خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش را میکردم برگشتیم به عاشقانه های خودمون


پ ن 3: باید یه کرم مرطوب کننده خوب برای دستام بخرم

اینجا که میام از بس دستام را میشورم پوستم کلا به فنا میره

این رو یادم رفته بود

روزهای بیشماره

سلام

پر از حال و احوال خوب باشید

زندگی همیشه بالا و پایین داره ولی با نگاهی کمی متفاوت میشه حالمون را بهتر کنیم

مغزبادوم مونده خونه ما

با شطرنج و تبلت پر از بازی و یه کتاب پر از قصه

هربار میاد برام قصه بخونه تو همون جملات اول خوابم میبره

اما حسابی بازی کردیم

از بعدازظهر به شدت سردرد داشتم، امابازم نزاشتم از خوشی های فسقلی اون بچه چیزی کم بشه

بذرهای بادمجان و فلفل را توی ظرفهای مخصوص کاشتیم تا بعد از جوانه زدن ببریم باغچه

تراس را شستیم و گل هایی که قلمه زده بودیم را کاشتیم

کشتی گرفتیم

نقاشی کشیدیم

خیالپردازی کردیم

به پیشنهاد مغز بادوم تلویزیون دیدیم

آمیرزا بازی کردیم و خلاصه یه روز دبگه را سپری کردیم

تازه کلی هم برنامه نوشته برای فردامون

زندگی همین خوش گذرونیهای کوچولو کوچولو نیست؟؟؟

زاویه ای دیگر از قرنطینه

سلام

لحظه لحظه زندگیتون شیرین و شاد

دوستان لازمه در ابتدای این پست بگم که پست نوشتن با گوشی برام ساده نیست و هرچقدر با کیبورد و کامپیوتر راحت و بی دعدغه تایپ میکنم با گوشی برام مشکل هست

تصمیم داشتم ننویسم تا وقتی که برگردم دفتر، اما محبت و توجه تعدادی از دوستان، منو تشویق کرد به نوشتن. 

بنابراین همین جا ازتون ممنونم که با صبوری اشکالات و اشتباهات منو نادیده میگیرید و غلط های املایی را پای بی ادبی من نمیزارید، کما اینکه من مدتهاست مینویسم و شماها با نوع ادبیات، لحن و بیان ، و همچنین انتخاب کلمات من آشنا هستید....



و اما ماجراهای ما

خواهر جان باید میرفتند برای انجام سونو و آزمایش و چکاپ

برای همین فندوق را آوردند خونه ما

فکر کنم بیشتر از دو هفته بود ندیده بودیمش

بعداز صبحانه و کارهای معمولی، فندوق کوچولو را بردیم باغچه

اول سرراه براش یه جفت کفش تابستانی خریدیم، چون این کوچولو بیشتر از دوماهه که توی قرنطینه بوده و دیگه کفشهاش اندازه ش نیست

فسقلی حتی از دیدن آفتاب هم ذوق میکرد

باد و سایه و گنجشکها ، درختها و حوض آب، گلهای قشنگ باغچه و هوای بهاری ، حسابی این طفل معصوم را به وجد آوردند

مدتها بود از خونه بیرون نیومده بود و این تنوع خیلی خیلی براش جالب بود

تا نزدیک ساعت ۴ باغچه موندیم

بعد هم رفتیم دنبال مغز بادوم

این دوتا کوچولو که مدتها بود همدیگه را ندیده بودند حسابی خوش گذروندن و تا میتونستند بازی کردند

حدود  ساعت ۱۱ بود که خواهر اومد دنبال فندوق

مغزبادوم هم امشب مهمان خانه ماست

ساعتهایی که کنار این کوچولوها میگذرونم جز عمرم نیست!

بهاری در قرنطینه

سلام

شبهای بهاریتون ستاره باران

خوب هستید؟

جای غر زدن و گلایه کردن از این روزها لذت ببرید

هرطوری شده راه حل خوش گذروندن را پیدا کنید

مثل دوست جان من، کیک بپزید

یا غذاهای جدید را تست کنید

خودتون را به چالش های مختلف دعوت کنید

چالش های شاد و سرگرم کننده راه بندازید

قصه بخونید

داستان بنویسید

یا مثل آبانه جان، آرزوهاتون را لیست کنید

یا مثل منو مامان بافتنی کنید

خیاطی کنید

گلدوزی

نقاشی

یا مثل دختر دایی من از این کتابهای رنگ آمیزی ، رنگ کنید

بالاخره توی هرروز میشه یه کاری پیدا کنیم که بهمون خوش بگذره

منم همچین خیلی بیخیال و بی دغدغه نیستم

شغل و کار منم تحت تاثیر قرار گرفته و فعلا از کار بیکار شدم

منم مشکلاتی دارم، ناراحتی هایی، دلخوری، کدورت و....

ولی حتما اونقدر چیزهای خوب وجود داره که وقتم را صرف چیزهای دیگه نکنم


این روزها مهربونی کردن خیلی آسونتر شده

نوشتن جمله های قشنگ برای همدیگه

یا گرفتن عکس از تکه های ناب کتابی که دارید میخونید

ثبت یه لحظه بینطیر و اشتراکش با دیگران

عکاسی از زیبایی ها

تماس های صوتی و تصویری 

و هزاران کار ساده که میتونه دلخوشی را به دیگران هدیه بده....

یادتون نره، تو حال و هوای بهاری این روزها باید تلاش کنیم حال خوب را دست به دست کنیم و به همه برسونیم



برای خرید دارو و تایید و ... مجبور شدیم بریم بیرون

رودخانه پر از آب بود و آسمان آبی تر از همیشه

لکه های سفید ابر دلبری میکردن....

بعد از انجام کارها، پدرجان بردنمون سمت ناژوان

من و مادرجان قدم زنان ۴۰۰۰ قدم  کنار آب راه رفتیم و به سکوت و صدای پرنده ها و آب گوش دادیم و حرف زدیم

پدرجان هم در فاصله چندمتری رفیق قدیمیشون که همون نزدیکی کشت و زرع میکنن نشستن و حرف زدند

هرچند که ماسک و دستکش این روزها اجازه لذت وافر از بهار را از همه مون گرفته، اما آفتاب مهربون بود و گرم و دیدن آب و درختهای بید حال هر بیننده ای را خوب میکرد...




پ ن ۱: رعایت کنید تا تعداد روزهای قرنطینه کمتر بشه


پ ن۲: انگار همچنان عده ای از آمدن کرونا کاملا بیخبر هستند....


پ ن۳: آقای دکتر این روزها بیشتر هوامو دارن، منم بیشتر هوای رابطونو دارم

انگار بعد از یک ضربه مهلک هردو ترسیدیم

یک روز دیگه

سلام

حال و احوال دلتون خوش

همچنان تیلویی هستم با ساعتهای خواب متفاوت

خیلی از این شب بیداریها خوشم میاد، هرچند از خوابیدن در روزها خیلی خوشم نمیاد


بازم سه تایی رفتیم باغچه

درخت عناب جان را با قیچی باغبانی حسابی خوشگلاسیون کردم

انگار جناب عناب تشریف برده باشند آرایشگاه

ولی این کار دقیقا مثل بغل کردن جوجه تیغی هست

چون درخت عناب ، درختی پر از تیغ و خار هست...

تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل....



درختچه گل محمدی را با پدر جان شکل دادیم و یه داربست خوشگل براش درست کردیم

یه مقداری نعنا چیدیم و مقداری هم پونه

گشنیزهای خوش عطر چیدیم و مامان جان عصر یه سوپ پر از گشنیز تازه برامون پختن

علف های هرز داخل باکس تره ها را حرس کردیم

خاک برگ سرند کردیم و یه گلدان خوشگل نعنا کاشتیم، این را برای آقای دکتر کاشتم

جوانه های لوبیا از دل خاک سرک کشیده بودند و کلی عکس ازشون گرفتم

جاتون خالی چاقاله بادام خوردیم

خلاصه بیشتر از هر زمانی توی باغچه وقت میگذرونم و این روزها این بهترین سرگرمیم هست

هوای تازه بهاری انگار حسابی سوخت و ساز بدن را بالا میبره

و چقدر میوه خوردن کنار حوض اب و زیر درختهای پر از برگهای تازه میچسبه

دقت کردین سبز بهاری با سبز تابستونی چقدر تفاوت دارن؟؟

انگار شادابی و سرزندگی از سر تمام شاخه های بهاری چکه میکنه


اومدیم خونه و اولین کاری که کردم آب ماهی ها را عوض کردم

کاری که تقریبا هرروز انجام میدم

بعدش هم به گلهای تراس و سرسرا سرزدم

تراس پر از گل و عطر گل هست

و گل و گیاهان سرسرا حسابی قد کشیدند


روزهایی که نریم باغچه، عصرها با پدرجان و مادرجان میریم پشت بام

بساط میوه و آجیل را هم با خودمون میبریم

قدم شمار گوشی را روشن میکنم و سعی میکنم یکی دو کیلومتر حداقل راه برم

آهنگ میزاربم و زیر آسمونی که به لطف کرونا این روزها خیلی خیلی آبی تره میشینیم و حرف میزنیم و نقشه های قشنگ میکشیم برای روزهای قشنگ تر


و اینطوریه که زندگی همچنان جریان داره... هرچند کمی عجیب... کمی پیچیده و شاید کمی هم غیرقابل پیش بینی های معمول و مرسوم


یک روز بهاری

سلام

همه لحظه هاتون پر از حال خوب و خوش

تیلوتیلو روز و شباش قاطی پاطی شده ولی یه طوری که دلپذیره

حالا تجربه استفاده از سکوت و آرامش شب را دارم

و البته یکی از علاقمندیهای تازه ام، نگاه کردن به شب هست

پنجره سالنمون چشم انداز خوبی داره و شبها هم دیدنی تر میشه

این شبها، پشت این پنجره یا از توی تراس با هوای بهاری، کلی خیال و قصه میبافم و این یکی از کارهایی ست که این شبها بهم کلی حال خوب میده

تماشای ماه

چراغهای روشن

پنجره های روشن، پنجره های خاموش

صدای نم بارون، بوی خوبش

عطر گلهای شب بو

عطر شمعدانی ای که این روزها فوق العاده زیبا و دلبر شده

‌و ماهیهایی که توی تنگ پایه دار بلند، مستانه میچرخند....




با پدرجان چندتا نهال میوه سفارش دادیم

ازگیل، یک مدل هلو و شلیل شمس

آقای باغبان هم برامون اشانتیون یک کوزه گل ساناز و یک گلدان گل مرجان فرستاده بودند

رفتیم باغچه و نهالها را کاشتیم

گلدان هر دوتا گل را هم عوض کردیم 

خاک برگ سرند کردیم و با خاک و کلی مخلفات مخلوط کردیم و حسابی به گلها رسیدگی کردیم

نعناهای باغچه دیدنی شدند، عطرشون آدم را مست میکنه

و البته پونه ها و سیرها و گشنیزها

غنچه های رز یکی یکی باز میشن و گلهای میمون غرق غنچه شدند

تا برگردیم خونه ساعت ۵ عصر شده بود

ناهار خوردیم و نماز و یه کم بافتنی

ناخواسته بیهوش شدم و یکی دوساعت خواب دلچسب

بعد هم بیدار شدیم و دور هم میوه و چای خوردیم

با مامان تندتند مشغول بافتن چهل تکه هستیم

دوتا فسقلی دوست داشتنی را فقط از طریق تماس تصویری میبینیم و این یعنی یه عالمه دلتنگی...

داداش و خانمش هم توی قرنطینه هستند و این باعث شده بیشتر و بیشتر تماس داشته باشیم

تماسهای تصویری دسته جمعی و کلی بگو بخند

بالاخره باید روزهای قرنطینه را گذراند



پ ن۱: یکی دیگه از دندونای مغزبادوم افتاده و حسابی دلبر شده

دیده چهره ی قشنگش با جای خالی دندان، قند توی دلم آب میکند....


پ ن۲: روزهایی که میریم باغچه، گام شمار گوشیم را روشن میکنم و آهنگهای دوست داشتنی م را پلی میکنم...




بهارتان پرطراوت

سلام

سال نو مبارک

طبیعت و دستان مهربان پروردگار، منتظر هیچی نمیشن

بهار پرقدرت و شاداب مثل هرسال از راه رسید

با عطر گل و باران

با یه عالمه رایحه و نور

با آفتابی به مراتب پررنگ تر

و زمینی که داره نفس تازه میکنه، بیدار شده و با تمام وجود داره در رگهای گیاهان جان تازه میدمه

من هم با یه عالمه آرزوی خوب برای تک تک شما عزیزان آمدم که بهار را تبریک بگم و ازتون بخوام برای تمام مردم جهان دعا کنید که مطمئنا این خیر و این دعا در زندگی خودمون هم جاری میشه...


قبل از هر چیزی باید از تک تک تون عذر خواهی کنم، بخاطر این تاخیر و اینکه در غار تنهایی خودم فرو رفته بودم  و در اولین فرصت باهاتون راجع بهش صحبت میکنم


بعدش باید تک تک تون را بغل کنم و محکم توی بغلم فشار بدم و ببوسم که اینهمه مهربونید و از هر طریقی که تونستید لطف و محبتتون را شامل حالم کردید


یه عالمه تعریفی دارم براتون

یه عالمه حرف

از روزهای قرنطینه ای که هنوز ادامه دارن

از محبتهایی با شکل و رنگ تازه که قلبمو خیلی خیلی گرم کرده

از کارهایی که برای اولین بار تجربه شون کزدم و کلی حال دلمو خوب کردن

از بافتنی هایی که برای نی نی توی راه بافتم و با هر دونه ش یه ذکر و یه حرف خوب گره زدم

از پتوی چهل تکه ای که با مامان شروع کردیم به بافتن

از گل کاریهایی که با پدرجان انجام میدیم

از ماهی هام

از سبزه های نارنج و نارنگی و پرتقال

از عوض کردن خاک گلدانها

از سرند کردن خاک برگهای دپو شده توی باغچه

از دوریهایی با جنس تازه

از ندیدنهایی فسقلیا

از فیلم هایی که دیدیم

کتابهایی که هی نصفه نصفه خوندم و رها کردم

از دوستهای تازه ای که چهره ی جدیدی از خودشون بهم نشون دادند

از دوستی های تازه

از نون پختن

از دمنوشهای پر از آرامش

از....


خلاصه که خیلی حرف دارم برای گفتن

ولی اگه بخوام از اول سال شروع کنم، باید بگم که با آقای دکتر سر یه موضوعی به شدت به مشکل خوردیم و علیرغم میل باطنی هر دومون، کار به جاهای خیلی باریک رسید، هفته اول سال نو را با حال نه چندان عاشقانه سپری کردیم و هفته دوم با درخواست من تصمیم گرفتیم دور بشیم و یه بار دیگه کل رابطمون را بازنگرز کنیم...

نگم براتون که به من چی گذشت

نگم براتون که به آقای دکتر چی گذشت

اما در نهایت این رشته پاره شد و دوباره گره خورد تا شاید ما نزدیک تر  بشیم...

ماجرا تمام شد ولی انگار قلبم آرام نشده بود

سعی کردیم مرهم بشیم به زخمی که زده بودیم

کمی قصه پیچیده بود برای دو تا آدم، دوتا آدمی که دوازده سال توی رابطه بودند... اما از پس این طوفان هم براومدیم...

باید کلمه به کلمه و لحظه به لحظه تعریف کنم، اما توی این پست جاش  نیست...


من همچنان به قرنطینه ادامه دادم، اولا که شغلم جز دسته بندی مشاغل پرخطر و غیرضروری بود و دوما اینکه ترجیح میدم به خاطر پرجان رعایت کنم

طبق معمول نوشتن با گوشی برام سخته، اما تلاش میکنم دیگه کمرنگ نشم





پ ن۱ : امیدوارم هرجاهستید از گزند بلا و بیماری دور باشید


پ ن ۲: به یاد تک تک تون بودم و توی دعاهام بودید

سرفرصت به همتون سر میزنم


پ ن۳: این روزها همه چیز متفاوته

با نگاه متفاوت میتونه همه چیز زیبا هم باشه


پ ن۴: تجربه های تازه را دست کم نگیرید

بعضی از ساختار شکنی های این روزها، بهترین اتفاق هستند