روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

چهار شنبه سوری خود را چگونه گذرانید

سلام

دیشب نرفتیم باغچه خودمون

قبلا گفته بودم که شوهر عمه من باغ تالار دارن

اونا یه برنامه ای برای عموم ترتیب داده بودن

(موسیقی زنده - پذیرایی - آتش بازی - نورافشانی و .... ) با ورودی ... تومان

بعد تعداد افراد ثبت نامی به حد نصاب نرسید و خلاصه برنامه ی عمومیشون کنسل شده بود

بعد از ظهر دیروز زنگ زدن

گفتن همه فامیل هستن و ...

ما هم رفتیم اونجا

خیلی بهمون خوش گذشت

جای شما خالی

موسیقی زنده ، حتما نباید خواننده ی معروف باشه تا به آدم خوش بگذره

بهر حال به ما که خیلی خوش گذشت

امیدوارم به همه خوش گذشته باشه دیشب

نه ترقه زدیم

نه بمب منفجر کردیم

با چند تا فشفشه و شمع و نورافشانی

لحطه هامون پر از رنگ و نور شد

الانم به لطف حضرت حق سلامت و شاد و زنده ایم....



پ ن 1 : آقای دکتر به شدت سرما خورده و تمام دیروز و دیشب را در بستر بیماری بود و توی تب سوخت

پ ن 2 : تازگی از دلتنگی هیچی نمیگه... دلش تنگ نشده ... یا به خاطر من خودداری میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟

پ ن 3 : باید پاشم برم دنبال خرید... هنوز باکسهای هدیه سال نو را آماده نکردم

پ ن 4 : بهتون گفته بودم هر سال تقویم های دیواری با تاریخ های ویژه ی مخصوص خانواده درست میکنم؟؟؟؟

شعر هفتم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

هوسانه

هوس اول :

دلم میخواد الان توی خونه ی خودم بودم

منتظر آقای دکتر

سوپ شل و ول (همون که خودم دوست دارم قارچ و ذرت و هویج و آب مرغ همراه سبزیجات معطر) در حال قل قل کردن باشه

بارون به شیشه هابزنه

و من سراسر لبریز سپاس باشم....



هوس دوم:

دلم یک گوشی نو میخواد که جایگزین این گوشی و تبلت نه چندان نو بشه



هوس سوم:

دلم میخواد بدون محدودیت های پولی کلی عیدی برای همه بخرم


هوس چهارم:

دلم میخواد رنگ ویترای و خمیر دورگیری بخرم و این هنررا با دستای خودم آزمایش کنم


هوس پنجم:

دلم میخواد خیاطی بلد بودم و هی پرده های رنگارنگ می دوختم

هی ملافه ها را عوض میکردم

هی پیراهن های گل گلی نخی برای مامان و خودم و خواهرا میدوختم


هوس ششم :

دلم زیارت میخواد

دلم زیارت با آقای دکتر میخواد


هوس هفتم : 

دلم یک پنجشنبه عاشقانه ی دو نفری در این آخر سال میخواد


هوس هشتم:

سانسور شد


پ ن 1 : کی این فرهنگ غلطه بمب ترکوندن توی چهارشنبه سوری پایان میگیره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اینجا که هممون دم از فرهنگ میزنیم پس این آدمایی که تو کوچه و خیابان بمب منفجر میکنن ، بدون توجه به حال دیگران ... کیا هستن؟؟؟؟


پ ن 2 : ما احتمالا اگه بارون اجازه بده میریم باغچه آتیش درست میکنیم ... روش کباب میپزیم و آجیل میخوریم ... کمی هم آهنگ و دست و قر .....

به درخواست دل آرام عزیزتر از جان

من و آقای دکتر تو بهار چند سال پیش بهم دل بستیم

این که به سادگی بگیم دل بستیم خیلی حرف خنده داری هست

من به عشق در یک نگاه و این حرفا اعتقادی ندارم

ولی در یک نگاه عاشق هم شدیم

بعد شروع به آشنایی کردیم

بعد مدتی از هم فاصله گرفتیم و احساس کردیم به درد هم نمیخوریم

و بعد مجددا شروع کردیم و دیگه هرگز حاضر نیستیم از هم فاصله بگیریم

گاهی از عاشقی گفتن تو دوره و زمانه الان خنده داره

مسخره به نظر میرسه

ولی من با چیزی که در اطرافم میبینم متوجه شدم

خیلی زیاد نیستند کسانی که مایه ی آرامش هم میشن

کسایی که از هر طریق تلاششون فقط و فقط به آرامش رسیدن طرف مقابله

شاید از هم خیلی دوریم

شاید خیلی دیر به دیر هم را میبینیم

شاید گاه گاهی از هم میرنجیم

اما اینها یعنی عشق زنده است

یعنی با دوری و فاصله چیزی از بین نمیره

یعنی هنوز برای هم مهم هستیم

یعنی هنوز که هنوز گاهی وقتی باهاش حرف میزنم دستام یخ میکنه

هنوز وقتی میخنده چیزی در دلم جوانه میزنه

هنوز حرفای خوب و تازه داره برام

هنوز شبها هرجایی که باشیم باید با هم دیگه پرونده روز را بایگانی کنیم

من و آقای دکتر روزهای آرومی را میگذرونیم

منهای یک سری تحریم ها که برای خودمون در نظر گرفتیم

خب حتما اون تحریم ها هم لازم بوده

حتما دلیل قانع کننده ای داشته

برای همین دم عیدی اینهمه دوریم

برای همین مثل هرسال آخر سال یواشکی نیومد و سررسید سالم را بهم نداد

برای همینه که دلتنگ لبخندشم

برای همینه که این روزها دارم خودم را به هرچیزی مشغول میکنم که بهش غر نزنم و نگم خیلی دلم برای دیدنش تنگ شده

وقتی دل آرام بهم گفت چرا چیزی نمگم

انگار یهو دلم پر کشید

انگار دلم خواست ازش بنویسم

دلم خواست همه بدونن چقدر دلتنگشم

چقدر بخاطر نظرات بی پروا و قضاوت های نابجای عده ای این دلتنگی را توی دلم نگه میدارم......

اما دوستش دارم

و هیچکس نمیتونه این دوست داشتن را به سادگی از من بگیره

من به حکم خداوند معتقدم

و میدونم همه چیز در دست قدرت مطلق خداونده

و برای همین همیشه و همیشه این عشق را به خداوند سپردم....

خداوندی که چاره ساز دوری هاست.

بهار در راه است

سلام

بذرهای سبزه در حال رشد هستند

ماهی قرمز ها هم توی حوض کوچولوی آبی برای خودشون شیطنت میکنن

سمنو تو یخچال داریم

پس بهار در راهه....

من همیشه خودم خرید خیلی زیادی برای عید ندارم

البته منکر نمیشم که همیشه سعی میکنم خرید فصلی داشته باشم

اما خرید زیاد نه

ولی همیشه دم عید خیلی زیاد باید خرید بکنم

چون من دوست ندارم پول عیدی بدم

دوست دارم هدیه بدم

برای هرکسی جدا جدا هدیه های خوشگل و با سلیقه بخرم که به کارشون هم بیاد

و این یعنی یک دردسر بزرگ

تو این شلوغی باید خیلی بگردم و کلی بیرون برم

شاید این عادت را از سال بعد عوض کنم

خیلی ساده تره عیدی پول دادن

شیرینی هم امسال نمیپزم

الکی خسته نمیکنم خودم را

امیدوارم دلهای هممون بهاری بشه

امیدوازم این روزها بهانه های کوچیک و بزرگ زیادی برای لبخند داشته باشیم

اخرای اسفند

سلام

روزهای شلوغ را سپری میکنم

ببخشید که نیستم


آخرای اسفنده؟

سلام

چند روزه که نبودم

خیلی دلم برای اینجا تنگ شده

همش یا به خرید یا به خونه تکونی یا بهر حال درگیر کارهای عید بودم

امروز صبح هم با پدر جان رفتم برای خرید اینها

ckgm_photo_2016-03-12_15-02-17.jpg


کلی عکسای رنگی باید بگیرم و بزارم

ولی انگار زمان رفته روی دور تند و من هرچی میدوم بهش نمیرسم



شعر ششم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

شعر پنجم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

به خاطر یک عوضی

الان احساس یه آدم خیانت کار را دارم

من تن به خواسته ی یک آدم عوضی ندادم

اما اون این حس را به من منتقل کرد

چقدر بعضی از آدم ها پست هستن..........

لبریزم از حس خیانت

حس میکنم باید کاری بکنم کارستون.....

کارهای یواشکی

آقای مهندس زنگ زدن به من با روی بسیار گشاده ....

(این آقای مهندس از اون کسایی هست که فقط لازمه آقای دکتر بفهمن که به من زنگ زده.......)

خب به من چه که اون فکر میکنه من مجردم و خودش هم مجرده و ارادت خاص به من داره

حالا از این حواشی بگذریم

آقای مهندس زنگ زدن به من و بعد از کلی حال و احوال و حاشیه

فرمودند:

اگه ممکنه یک میلیون و نیم به من قرض بدید...........

من :     : |

للی : یعنی این هیچکس را نزدیک تر از تو نداره ازش پول قرض بگیره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خواهرم:  این چه صنمی با تو داره که از تو پول قرض میخواد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من:  : |


پ ن 1 : خیلی بدم میاد کسی ازم پول بخواد و بهش ندم

پ ن 2 : نگید چرا به همه گفتی... من در حال پاساژگردی با للی و خواهرم بودم که ایشون زنگ زدن و با این سوال که با کیا هستی در اول مکالمه به همه اونایی که با من بودن سلام رسوندن.... و بعد که مطرح کردن خب این دوتا خودشون فهمیدن....

پ ن3 :  خب من که زنگ نزدم ... چرا پس عذاب وجدان گرفتم؟؟؟؟؟؟؟

مرا از خود رها کن

چه عالمی داره بچگی

پسر بچه ی شیطان همسایه

یک ماهی قرمز خریده ... براش انداختن توی نایلون و بهش دادن....

قدم به قدم نایلون را میگیره بالای سرش و تو آفتاب با ماهی بازی میکنه و میره

لبخند میزنه و با ماهی حرف میزنه....

چه عالمی داره کودکی ....

شعر چهارم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کی شنبه رسبد به دوشنبه؟

سلام

از صبح زود اومدم سرکار

عین همه روزهای دیگه


هی میگم خدایا منو در این موقعیت قرار نده.........


گاهی باید حواسمان به عادتهایی که میکنیم باشد

ممکن است چیزهای بد با تکرار آرام آرام عادت شوند و به نظرمان خیلی هم بد نیایند.....


ساعت یک ربع به دوازده ... یهو هوس خرید در مغزم جان گرفت

هوا عالی

پاشدم و گفتم بزار از ساعت ناهار برای خرید استفاده کنم

زدم بیرون

و الان من یک عدد خانومی هستم که مانتو خرید

نه مانتو برای خودش

مانتو برای عیدش



بعدا به کفش و کیف و شال و ... فکر خواهم کرد

ساعت دو برگشتم دفتر

ناهار را گذاشتم گرم بشه

با خواهر حرف زدم

بوی سوخته غذا یادم آورد که غذا روی گازه..............

ناهار سوخته را خوردم

و الان از کار خودم خوشنودم



پ  ن 1: تازگی خرید منو خوشحال نمیکنه

پ ن 2 : آقای دکتر تولد دعوت بودن و رفتن که ساعتهای زیادی را در کنار فامیلهایی که از هم دور هستند به تولد بازی بگذرونن....

پ ن 3 : بیمه هزینه ی دندانپزشکی خواهرجان را نداده و ایشون بسی بسیار ...........

پ ن 4 : سی و پنح هزارتومان وجه رایج مملکت را دادم شارژر خریدم و بعد فهمیدم تمام شارژرهام سالم هستند

پ ن 5: روزهای آخر سالم را باید تبدیل به قند و عسل کنم


یکشنبه ای وسطای اسفند

سلام


غر نوشت :

صبح رفتم بانک ... الان بخاطر اشتباه یک نفر دیگه باید پاشم برم بانک

ماشین هم ندارم

تازه بعدشم دوباره از اونجا باید برم یه بانک دیگه بازم به خاطر اشتباه همون نفر



دیشب نوشت:

خواهرم حلیم شیر خیلی خوشمزه پخته بود و اومدن خونمون و با هم خوردیم و خیلی از تغییر دکوراسیون جدیدمون تعریف کردن


امروز نوشت:

آقاهه بود فنر کتابش را گند زدم ... بعدش دوباره کتاب آورد فنر زدم... بازم کتاب آورده


چرا دارم چرت و پرت مینویسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون هوا عالیه ولی من عالی نیستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پ ن 1 : هیچ کاری برای عید انجام ندادم


شعر سوم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کوزت

سلام

صبح شنبه تون لبریز از خبرهای عالی و بی نظیر

دستام درد میکنه

کمرم داغونه

گردنم هم.........


دیروز از ساعت هشت صبح در حال خونه تکونی بسیار شدید کمک مادرجان

من و داداش کمر همت بستیم و طبقه پایین (مامان و بابا اتاقشون پایین هست و سالن پذیرایی مستر، اتاق من و داداش و سالن بزرگ برای مهمانی ها طبقه ی بالا) را حسابی خونه تکونی کردیم

خونه تکونی در حد زنهای ده پایین....

یعنی تمام پرده ها را با دست شستم

تمام پادری ها را با دست شستم

اینقدر در و دیوار را سابیدیم

تمام لوسترها را باز کردیم و شستیم

آشپزخونه را توی وایتکس غوطه ور کردیم

و شب...........

صدا نداشتیم

فقط سرفه میکردیم

و از دست درد در حال مرگ بودم... دوتا مسکن خوردم


من همیشه در این مواقع میگم «کلفت ».... شدم

دیروز گفتم کلفت خانوم شدم

و خواهر آقای دکتر در یک پیغام دندان شکن فرمودن: اگه کوزت میشدی یک ژان والژان میومد نجاتت میداد....


قرار عاشقانه تعطیل است....

سلام

پنجشنبه بدون قرار عاشقانه اصلا یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از صبح خیلی زود سرکار هستم

کار دارم به شدت

کارهای عجله ای ... عین بارون بهاری... زود و تند و سریع ... بدون زمان

در حال کار کردنم و تا شب هم همینجا دفتر میمونم



پ ن 1 : دلتنگ یک عطر و بوی خاص هستم....

پ ن 2 : هوس هاتون را دیگه نمینویسید؟

پ ن 3 : گلشن چند روز تا بهار مونده؟

پ ن 4 : کسی از دندون خبر نداره؟

شرارت های دخترانه

سلام

صبح سحر از خونه اومدم بیرون

ساعت هفت

ساعت نه با خواهر و للی قرار داشتم (سر میدون انقلاب)

ساعت یک ربع یه هشت خودم را رسوندم کلینیک دندانپزشکی (مخصوص فرهنگیان)، قصدم این بود که سریعا یکی از دندونهام را که نیاز به ترمیم داره سر و سامون بدم... یا حداقل معاینه و عکس و تشخیص انجام بشه و من وقت بگیرم برای ترمیم...

به خانوم پذیرش دفترچه بیمه ام را دادم ... فرمودن باید شناسنامه همراهت باشه... شناسنااااااااااااااامه ... برای دندانپزشکی.... میخوایم ببنییم ازدواج نکرده باشی....... خب این کاره اداره بیمه اس....... و من در افق محو شدم

بعدش به اصرار با یه آدم غلط عوضی به درد نخور دری وری رفتم نیم ساعت کنار رودخانه قدم زدم

چقدر من بیشعورم....


ساعت نه سر میدان انقلاب ... کنار کیوسک 110

هیچکس نیومده!!!!!!!!!!!!!!!!!!

زنگ زدم خواهر گفت تا 20 دقیقه دیگه میرسم

زنگ زدم به للی گفت تا 15 دقیقه دیگه میرسم

من با پررویی تمام رفتم نشستم روی صندلی بستنی فروشی که توی پیاده رو بود و نون و حلوارده که از خونه آورده بودم را خوردم

بعدم رفتیم برای خرید

تمام جاهایی که فکرش را بگنید و خودمون فکرش را میکردیم زیر پا گذاشتیم

ولی حتی برای رضای پروردگار یه مانتو هم برای من و خواهر و للی ندوخته بودند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خب مانتو نخریم چطوری کفش و کیف و روسری و ... بخریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



پ ن 1 : پارسال از یه مارک معتبر یک پالتوی گرون تومنی خواهرم خرید

در ابتدای فصل این پالتوی چرم پوست پوست شد

امروز رفتیم و به آقای فروشنده نشون دادیم

و ایشون هم قبول کرد اندازه صد هزارتومان به ما در خرید بعدی تخفیف بدهد و ما هم در همان لحظه یک پالتوی دیگر خریدیم... همچین آدمای با عقلی هستیم ما.... تازه للی هم یک پالتو خرید که آقاهه کلی هم به اون تخفیف داد و من بازم هیچی نخریدم.....



پ ن 2 : تا ساعت سه که برسیم دفتر هیچی نخوردیم جز یک پیتزا پیراشکی کوچولو

بعد للی رفت با آقای رابطه غلط ناهار بخوره    ( به من اصرار کرد ولی محاله من قاطی این بازیها بشم)

خواهر هم با همسرگرامیشون رفتن که ناهار میل کنن ( به من اصرار کردن ولی اصلا جایز نبود خلوت دو نفره اونها بهم بخوره)

و من.................. رسیدم دفتر و بینهایت گریه کردم



پ ن 3 : خب من چی بپوشم ؟؟؟؟


پ ن 4 : لباس هم نخریدم... خب من چی بپوشم؟؟؟؟؟


پ ن 5 : هنوز هم هیچی نخوردم


پ ن 6 : بعد از حرفهایت بسیار آرام میشوم ... کاش کمی نزدیک تر بود.. هرچقدر آرام تر نجوا میکنی در دل من بیشتر اثر میکند


شعر اول

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.