روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بهارتان پرطراوت

سلام

سال نو مبارک

طبیعت و دستان مهربان پروردگار، منتظر هیچی نمیشن

بهار پرقدرت و شاداب مثل هرسال از راه رسید

با عطر گل و باران

با یه عالمه رایحه و نور

با آفتابی به مراتب پررنگ تر

و زمینی که داره نفس تازه میکنه، بیدار شده و با تمام وجود داره در رگهای گیاهان جان تازه میدمه

من هم با یه عالمه آرزوی خوب برای تک تک شما عزیزان آمدم که بهار را تبریک بگم و ازتون بخوام برای تمام مردم جهان دعا کنید که مطمئنا این خیر و این دعا در زندگی خودمون هم جاری میشه...


قبل از هر چیزی باید از تک تک تون عذر خواهی کنم، بخاطر این تاخیر و اینکه در غار تنهایی خودم فرو رفته بودم  و در اولین فرصت باهاتون راجع بهش صحبت میکنم


بعدش باید تک تک تون را بغل کنم و محکم توی بغلم فشار بدم و ببوسم که اینهمه مهربونید و از هر طریقی که تونستید لطف و محبتتون را شامل حالم کردید


یه عالمه تعریفی دارم براتون

یه عالمه حرف

از روزهای قرنطینه ای که هنوز ادامه دارن

از محبتهایی با شکل و رنگ تازه که قلبمو خیلی خیلی گرم کرده

از کارهایی که برای اولین بار تجربه شون کزدم و کلی حال دلمو خوب کردن

از بافتنی هایی که برای نی نی توی راه بافتم و با هر دونه ش یه ذکر و یه حرف خوب گره زدم

از پتوی چهل تکه ای که با مامان شروع کردیم به بافتن

از گل کاریهایی که با پدرجان انجام میدیم

از ماهی هام

از سبزه های نارنج و نارنگی و پرتقال

از عوض کردن خاک گلدانها

از سرند کردن خاک برگهای دپو شده توی باغچه

از دوریهایی با جنس تازه

از ندیدنهایی فسقلیا

از فیلم هایی که دیدیم

کتابهایی که هی نصفه نصفه خوندم و رها کردم

از دوستهای تازه ای که چهره ی جدیدی از خودشون بهم نشون دادند

از دوستی های تازه

از نون پختن

از دمنوشهای پر از آرامش

از....


خلاصه که خیلی حرف دارم برای گفتن

ولی اگه بخوام از اول سال شروع کنم، باید بگم که با آقای دکتر سر یه موضوعی به شدت به مشکل خوردیم و علیرغم میل باطنی هر دومون، کار به جاهای خیلی باریک رسید، هفته اول سال نو را با حال نه چندان عاشقانه سپری کردیم و هفته دوم با درخواست من تصمیم گرفتیم دور بشیم و یه بار دیگه کل رابطمون را بازنگرز کنیم...

نگم براتون که به من چی گذشت

نگم براتون که به آقای دکتر چی گذشت

اما در نهایت این رشته پاره شد و دوباره گره خورد تا شاید ما نزدیک تر  بشیم...

ماجرا تمام شد ولی انگار قلبم آرام نشده بود

سعی کردیم مرهم بشیم به زخمی که زده بودیم

کمی قصه پیچیده بود برای دو تا آدم، دوتا آدمی که دوازده سال توی رابطه بودند... اما از پس این طوفان هم براومدیم...

باید کلمه به کلمه و لحظه به لحظه تعریف کنم، اما توی این پست جاش  نیست...


من همچنان به قرنطینه ادامه دادم، اولا که شغلم جز دسته بندی مشاغل پرخطر و غیرضروری بود و دوما اینکه ترجیح میدم به خاطر پرجان رعایت کنم

طبق معمول نوشتن با گوشی برام سخته، اما تلاش میکنم دیگه کمرنگ نشم





پ ن۱ : امیدوارم هرجاهستید از گزند بلا و بیماری دور باشید


پ ن ۲: به یاد تک تک تون بودم و توی دعاهام بودید

سرفرصت به همتون سر میزنم


پ ن۳: این روزها همه چیز متفاوته

با نگاه متفاوت میتونه همه چیز زیبا هم باشه


پ ن۴: تجربه های تازه را دست کم نگیرید

بعضی از ساختار شکنی های این روزها، بهترین اتفاق هستند

نظرات 17 + ارسال نظر
سهیلا یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 06:28 http://Nanehadi.blogsky.com

خدا رو شکر به خیر گذشت.دلواپس شدم.

ببخشید دلواپستون کردم

رابعه یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 08:38

سلام خب خدا رو شکر که سالمین از پروردگار متعال سلامتی روز افزون برای همه میخوام.

سلام به روی ماهت
منم همینو میخوام

رسیدن یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 09:00

سلام خوبی عزیزم. اونقدر فکرم تو هم رفت که نمیدونم الان چی بگم . من مطمئنم تو از پس همه بحران ها برمیای. درباره مسئله دکتر کنجکاو شدم اما میدونم درست میشه . شرایط قرنطینه طوریه که همه رو دچار مشکل میکنه . مشکل با عشق ، با همسر ، با خانواده و حتی با دوست .
خوب کردی از گوشی پست گذاشتی. من چون عادتت میدونستم هر روز اینجا نمیومدم و گفتم تیلو مغازه نیاد پست هم نمیذاره. حتی یکی از خوانندگان سراغت رو از من گرفت و همین رو گفتم .
حالا دیگه زود به زود بنویس و ما رو بیخبر نذار

سلام عزیزدلم
دوستای نزدیک یعنی همین
دقیق اخلاق و رفتارم را از بری

زهرا یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 10:46

الهی شکر که خوبی چقد استرس داشتم هر روز وبلاگتو چک میکردم

شرمنده ام ببخشید
من چطوری اینهمه مهربونی شماها را جبران کنم

نیلو یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 11:30

سلام تیلوی عزیز
سال نو مبارک امیدوارم بهترین سال باشه برای شما و خانواده محترم
نیلو جان میشه لطفا از صفر تا صد سبزه پرتقال و نارنج رو برام بگید لطفا؟ طبق روش نت رفتم ولی همه دونه هام خراب شدن و هیچکدوم درنیومدن؟؟


یه سوال دیگه اگر دونه پرتقال جوانه بزنه و جوانش کنده بشه خراب میشه کلا یا دوباره باز جوانه میزنه.؟

سلام نازنینم
اینو قبلا هم گفتم ولی بازم برات میگم
همه هسته ها را بشور و بریز داخل آب
سه تا چهارروز داخل آب بمونه و هرروز هم آب را عوض کن
بعد هسته ها را بریز داخل دستمال (بهترینش همین دستمالهای اشپزخونه هست که سه لایه هستند) و دستمال را بزار داخل پلاستیک زیپ دار ...
جای نسبتا گرم مثل آشپزخانه
هر دوسه روز یکبار کمی دستمال را نمناک کن
تقریبا ده روز بعد جوانه میزنه
جوانه ها را داخل گلدان با خاک سبک بکار و گلدان را کاور کن
یک هفته ای با کاور باشه
دیگه سرسبز و زیبا میشه
گاهی روند رشد طولانی تر میشه
مثلا من یک گلدان کاشتم و الان تقریبا ۲۰ روز هست که داخل کاور هست، با اسپری آب میپاشم هرروز، ولی هنوز کامل سبز نشده


در مورد جوانه خم اگه جدا بشه دیگه فایده نداره

الی یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 11:47

امیدوار امسال برات سرشار از آرامش و شادی باشه
گاهی بهترین درمان برای آدم تنهاییه ولی سعس کن زیاد بهش عادت نکنی بدجور اعتیاد آوره

به همچنین الی نازنینم
من آدم تنهایی و عادت بهش نیستم
من دوست دارم دور و برم شلوغ باشه

آتشی برنگ اسمان یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 12:14

سلام خانومبهار مبارک
کلی روزهای خوب و عاشقانه داشته باشی

سلام مهربونم
منم برای شما همین ارزوی قشنگ را دارم

لاندا یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 12:35

سال نوی شما هم مبارک خانم خانما. ولی تیلو معلوم بود که وقتی نیستی یه مشکلی پیش اومده. حالا خدا رو شکر که حل شد و با خبرای خوب اومدی. واقعا خدا رو شکر.

سلام لاندای عزیزم
انشاله همه ی دوستان همیشه با خبرای خوب بیان

لیلا یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 13:25

خوشحالم ک نوشتید داشتم دل نگران می شدم

قربون اون دل مهربونتون

امیر یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 13:59

::
با سلام
ما منتظریم یاالله ما منتظریم یاالله
فک کردم امروز هم پست میزارین
:

سلام
میزارم
تاریخ و ساعت را فراموش کردم
روز و شبام مشخص نیست

فرشته یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 14:38 http://femo.blogfa.com

هر روز سر میزدم خوشحالم هستی داشتم نگران میشدم میخواستم از ساره سراغ بگیرم

وای فدای اینهمه مهربونی
ببخشید
شرمنده تونم

سارا یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 18:59

سلام عزیزم
سال نو شما هم مبارک امیدوارم همیشه شاد و سلامت در کنار عزیزانتون باشید

سلام به روی ماهت
فدای محبتتون

رویای ۵۸ یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 20:48

شکر خدا که خوبید....نگرانت بودم

فدای محبتتون
ببخشید نگران شدید

عاطفه یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 22:10

سال نوت مبارک تیلو جان

همه ایام شما مبارک و شاد عزیزدلم

پونه دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت 07:36

سلام عزیزم. اول بگم که اگه نزدیکم بودی کله ات را میکندم. من عمیقأ نگران بودم و وقتی دیدم حدود یکماه ننوشتی تنها چیزی که به شدت نگرانم میکرد وضعیت پدرجان بود و اینکه خدایی نکرده مریض شده باشند. لذا لطف کن دیگه از این غیبت های طولانی مدت نداشته باش عزیز دل

سلام پونه نازنینم
حق داری
باور کن خیلی خیلی شرمنده ام
حق با شماست
چشم

بهار شیراز دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت 12:27

ها ها ها فکر کرده الکیه ، به همین سادگی
دخترکم تو باید کلا گذشته ات رو فراموش کنی مگه ممکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عشق تون پر شور و مستداممممممم

میدونی لهجه و لحنت را از توی کامنتت میشنوم؟
ممنون

لیلی۱ دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت 16:48

سلام عزیزم سال نو مبارک خوب شد خبری از خودت دادی
برات بهترین بهترین ها رو از خدا میخام عزیزدلم

سلام به روی ماهت
ممنونم نازنینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد