روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

شروع دوباره ی باشگاه

سلام

روزتون زیبا

امیدوارم آرامش برای هممون همیشگی باشه

امیدوارم حس امنیت و آسودگی خاطر داشته باشیم



دیروز خواهرجان کارهاش را انجام داد و اومد دفتر کار من

مغزبادوم برای سال تحصیلی بعدی باید مقطع تحصیلیش عوض بشه و پروسه نفس گیر ثبت نام در مقطع جدید شروع شده ...

خلاصه که اومد اینجا و سرراه سبزیجات و نان خریدیم و خواهرجان را رسوندیم خونشون

بعدش هم من و مادرجان رفتیم باغچه

انگار به آرامشش نیاز داشتیم

صدای گنجشکها و آب....

دو سه ساعتی اونجا بودیم و هرکسی به کاری مشغول

مادرجان علف های هرز اطراف سیرهایی که کاشته بودند را هرس کردند

به نعناها رسیدگی کردند

منم بوته گل محمدی که پر از غنچه های کوچولو بود را به داربست ها بستم که کمتر توی مسیر باشه ... اخه پر از تیغ هست و برای فسقلیا خطرناکه

قدم زدم و از دیدن هزارباره ی جوانه ها و شکوفه ها و برگها لذت بردم

درخت توت خیلی بزرگ و تنومند شده و آماده شده برای اینکه یه عالمه توت خوشمزه بهمون هدیه کنه

در نهایت جمع و جور کردیم و سرراه یه سر به مزار پدرجان زدیم و برگشتیم خونه


یه کتاب جدید شروع کردم به خوندن

«ناتورِ دشت» ... هنوز نمیتونم درموردش نظر بدم

مدتی هست که احساس رخوت میکنم

اون شور و شوق همیشگی توی وجودم نیست

دیدم باید باشگاه را شروع کنم

انگار به اون یکساعت بیخیالی از کل دنیا نیاز داشتم

خلاصه که صبح یه کمی زودتر بیدارشدم

دوش گرفتم

تیشرت و لگ جدیدی که خواهر جان به عنوان عیدی برام خریده بود را پوشیدم

یه بطری آب خوشگل هم پارسال داداش جان برام سوغاتی آورده بود اونم برداشتم

یه کلاه نقاب دارجدید هم توی مسافرت ترکیه برای باشگاه خریده بودم اونم گذاشتم داخل کیف باشگاه

یه دونه کپسول کلاژن هم خوردم و راهی شدم

دقیقا دوماه بود که باشگاه نرفته بودم

از در که وارد شدم یکی یکی با بچه ها سلام و احوال و بغل

مربی جان هم که نگم ، واقعا دلم براش تنگ شده بود از بس دختر خوب و پر انرژی هست

اما در همون بدو ورود بهم گفت که اگه میخوای ثبت نام نکن و من دارم از این باشگاه میرم و فقط یک جلسه دیگه هستم

واقعا بین دوراهی موندم

چونکه مربی مون واقعا عالیه ... به حرکات اصلاحی هم کاملا تسلط داره و این خیلی کمک کننده هست

اما ... من توی این باشگاه تخفیف 50 درصد دارم و ساعتش هم برام خیلی خیلی مناسب هست

خلاصه که یک جلسه را شرکت کردم و حسابی هم بهم حال خوب داد... اما ثبت نام نکردم و نمیدونم چیکار کنم...


اهان

در مورد ضدآفتابی که از سایت خانومی خریدم و دیروز به دستم رسید

عکسش را میزارم داخل اینستا

ضد آفتاب سان سیف کرم پودری و پرایمری مکیسان

من متخصص نیستم و نمیتونم تحلیل دقیق بکنم

مثل خیلی ها که میبینم در مورد ضدآفتابها نظر میدن آینه یو وی و دستگاه فلان و بیسار هم ندارم

میتونم یه نظر غیرتخصصی از تجربه شخصیم بدم

اولا که حجمش 40 میلی گرم بود

من رنگ «بژ وانیلی » را انتخاب کردم

صبح برای اولین بار استفاده کردم ازش

بافت خیلی سبک و نرمی داشت

هیچ بوی بدی نداشت و خیلی ملایم و دلچسب بود

سریعا روی پوست به حالت یکدست و قابل قبولی دراومد 

البته من همیشه اول آبرسان یا مرطوب کننده میزنم و بعد ضدآفتاب

رنگش را خیلی خیلی روی پوستم دوست داشتم (من پوست گندمی دارم)

من بیشتر از ضدآفتاب رنگی استفاده میکنم چون آرایش خاصی انجام نمیدم و ترجیح میدم یه کمی پوشانندگی داشته باشه

وقتایی که ضدآفتاب بی رنگ بزنم بعدش از یه بی بی کرم رنگی استفاده میکنم

یکساعت ورزش کردم ولی ماندگاری داشته و هنوز روی پوستم به طور مناسب هست...

اگه بخوام بهش امتیاز بدم از ده بهش 8 میدم

البته انتخاب کردم که فاقد چربی باشه برای اینکه روی پوست برق نیفته ولی برای من خیلی خشک هست و اگه کمی چرب بود بهتر بود...

اینم از بررسی ضدآفتاب...



این روزا بدون ضدآفتاب و عینک آفتابی از خونه بیرون نیاین

حواستون به پوست و زیباییتون باشه

حتی اگه بدتون نمیاد از کلاه یا نقاب استفاده کنید تا آفتاب پوست نازنینتون را اذیت نکنه

حتما موقع بیرون رفتن از خونه بطری آبتون را با خودتون بردارید

و اگه مثل من بازی با مزه ها را دوست دارید هر روز یه چیزی به آب اضافه کنید و ازش لذت ببرید

ترکیباتی مثل عسل و گلاب... کاسنی و شاطره ... تخم شربتی و چیا... بیدمشک و ... هرچیزی که دوست دارید

حتی گاهی خیار را تکه تکه کنید و داخل بطری تون بندازید... یا هر میوه ای که بهتون حس خوب میده

مادرجان گاهی کمی شیره انگور یا خرما یا شیره انجیر به آب بطری من اضافه میکنه و من دوست دارم

خلاصه که حواستون به خودتون باشه

اول از همه با خودتون مهربون باشید و هوای خودتون را داشته باشید

من وقتی خودم را دوست دارم و حواسم به خودم هست با کل دنیا مهربون ترم

انگار تمامی دنیا هم منو دوست دارن...




نظرات 3 + ارسال نظر
Amine دوشنبه 27 فروردین 1403 ساعت 16:31

مشت نمونه خروار است
احساس میکنم شما مشتی از زیبایی و آرامش و اصالت اصفهان هستین
به آرامش زاینده رود
به خوشمزگی گز
به خوشبویی اردیبهشت
حتی باغچه و صدای آب و پرندگان هم بخشی از وجود پر آرامش شماست
قلم تان سبز

چه تعریف قشنگی
دلم غنچ زد
آدمها همیشه از تعریف و تمجید خوششون میاد و منم یه لبخند بزرگ اومد روی لبم و چند بار کامنتتون را خوندم ... چون خیلی قشنگ و دلنشین بود
ممنونم

ربولی حسن کور دوشنبه 27 فروردین 1403 ساعت 21:53 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
به نظر من ببینین استاد بعدی باشگاه کیه و استاد فعلی کجا میره بعدا تصمیم بگیرین.

سلام جناب دکتر
حرفتون دقیقا درست هست
ثبت نام های باشگاه هم ماهانه ست و سالانه که نیست ... پس میتونم ثبت نام کنم و یک ماه آزمایشی با مربی جدید ادامه بدم تا ببینم چی میشه

لیلی سه‌شنبه 28 فروردین 1403 ساعت 11:33 http://Leiligermany.blogsky.com

به رو چه جوری خشک می کنید؟ بدون روغن تفت میدین؟ برای چه کاری؟
ممنون از نظر تجربی تخصصی تون. پارسال به سفارش شما عینک و ضدآفتاب خریدم و امسال هم دارم ممنون از مهربانی ت به همه

چقدر خوشحالم که به کارتون اومده و یه تلنگر بوده
شاید امسال هم در موردشون بنویسم و برای هممون یادآوری خوبی باشه


در مورد به ...
ما مصرف به خشک برای چای به زیاد داریم
برای همین مادرجان به میخرن و خشک میکنند
به را تمیز میکنند و اون هسته های وسطش را جدا میکنند با استفاده از رنده یا دستگاه خرد کن ریز و خرد میکنند... بعدش میریزن داخل ماهیتابه و با شعله خیلی خیلی کم میزارن آبش کشیده بشه (حتی گاهی شعله کم و شعله پخش کن)
بعدش باز چند روزی روی پارچه بماند تا کامل خشک خشک بشه (اگه نم دار باشه کپک میزنه)
توی فصل زمستان به ها را روی شوفاژ خشک میکردند
و وقتی حس کردند کاملا خشک شده یکبار دیگه داخل ماهیتابه با شعله بسیار کم دوباره یه مقداری تفت میدن (به اصطلاح بو دادن) (نیاز به روغن یا هیچ افزودنی دیگه ای نیست)
اینم طرز تهیه چای به...
البته ما چون عطر و بو و طعمش را دوست داریم خیلی وقتها زمانی که چای سیاه دم میکنیم کمی از این چای به هم بهش اضافه میکنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد