روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

نفس روزه دار

سلام

روزگارتون پر از اجابتهای نزدیک


دیگه امروز کارم به جایی رسیده که همین که دارم نفس میکشم یعنی دارم عبادت میکنم

اینقدر بی حالم....

خواب روزه دار عبادت است

من نمیدونم من اینطوریم یا شماها که روزه میگیرید هم همینطوری میشید

یعنی فقط لازمه دراز بکشم یه گوشه و چشمام را ببندم ... میخوابم عمییییق

ظهرها نمازم را اول وقت میخونم... بعدشم یک جز قرآن

بعدش به خودم میگم اندازه نیم ساعت دراز بکش

ولی وقتی به خودم میام که دوساعتی عمیق خوابیدم


امروز هم همین منوال را طی کردم

نزدیک ساعت سه گوشیم شروع کرد به زنگ زدن

آقای دکتر بودن...

میان خواب و بیدار یه خوش و بشی کردم و گفتم که خیلی خوابم و بعدا تماس میگیرم

و دوباره بیهوش شدم

نزدیکای ساعت سه و نیم داشتم با خودم کلنجار میرفتم که بیدار شو.... پاشو ....

که صدای تلفن بلند شد

اول به روی خودم نیاوردم

بعدش دیدم ول کن نیست گفتم بزار پاشم ببینم کیه

نگاهی به شماره انداختم مغزبادوم بود... هنوز حوصله حرف زدن نداشتم ...

ولی ایشون ول کن نبودن...

و اینگونه هنوزم خوابم میاد




پ ن 1: گلدانهای کوچولویی که آوردن دفتر را یادتون هست؟

ازشون چند تا قلمه گرفتم و گذاشتم داخل آب... ریشه دادنشون حالم را خوب میکنه


پ ن 2: از بس گرمم بود و تشنگی بهم فشار آورده بود ، امروز هی پارچ پارچ یخ باز کردم و آب یخ درست کردم و باهاش دست و صورتم را شستم

اما هنوز دارم از تشنگی میمیرم


پ ن 3: دلم نمیاد به مامانم بگم گرسنه یا تشنه ام ... حس میکنم جدی جدی غصه میخوره

بعدم اینقدر به خودش سخت میگیره توی تهیه غذا که چی باشه و چی نباشه که من کمتر گرسنه و تشنه بشم که دلم نمیاد جلوش هیچی بگم

تقلب در آزمون

سلام

روزتون قشنگ



یه کاری کردم لطفا نیاین نصحیت کنید

دیگه انجام دادم

قصه از این قرار بود که عمه جان باید میرفتم و آزمون مهارتهای کامپیوتر میدادن

ایشون کامپیوتر بلد هستن

سرکار هم مدتها متصدی امور دفتری بودن

الان هم جایی قرار گرفتن که کلا هیچ کاری با کامپیوتر ندارن

اما امور اداری را که میدونید چطوریه

هفته گذشته شرکت کرده بود تو آزمون و قبول نشده بود

هفت تا آزمون هست گویا.... اولی را قبول نشدن

قرار شد من به جاشون برم شرکت کنم

حالا شما فکر کن ده سال از من بزرگترن، داماد و عروس و نوه دارن

خلاصه با کلی ترس و لرز صبح رفتم و شرکت کردم... آزمون اول را قبول شدم... رفتم سراغ آزمون دوم... دومی را هم قبول شدم

اما از ترس دیگه جرات نداشتم تا آزمون هفت یه سره برم

ترسیدم بفهمن و حسابم را برسن



پ ن 1: امروز به شدت گرم هست و من به شدت تشنه هستم

پ ن 2: هیچ گوشه ی روزگارم خیلی خوشگل و رنگی رنگی نیست ... اما راضی هستم به رضای پروردگار

پ ن 3: حال خوش رمضان با هیچ حالی قابل قیاس نیست

پ ن 4: با آقای دکتر سنگین رنگینم

روزهای زودگذر

سلام

روزتون شیرین و پر ازشادی


چقدر روزها دارن تند تند میگذرن

من انگار جا موندم از زمان

انگار کند شدم از ماه رمضان

و روزهای خردادی که برای هیچکس صبر نمیکنند

انگار هر دفعه به تقویم نگاه میکنم یهو میبینم چند روز گذشته و من هیچی از روزهای گذشته تو ذهنم ندارم

نمیدونم چرا ولی سعی میکنم از آقای دکتر دوری کنم ... ایشونم سرش شلوغه و فعلا اصلا متوجه نمیشه

ولی انگار اینطوری آروم ترم



مغزبادوم تعطیل شده و تو خونه حوصله ش سر میره ...

ماه رمضان هم باعث شده که من خیلی تو لاک خودم باشم و خیلی براش وقت نزارم

برای همین روزی هزاردفعه زنگ میزنه و گزارشات لحظه ای میده و هر بار کلی سفارش برای من داره که حال انجام هیچکدومش را ندارم


بازم اوضاع خواهر ریخته بهم

و با اون شکم برآمده منو بیشتر بهم میریزه

ولی ته دلم آرومم چون همه چیز را سپردم به خداوندی که بهترین تصمیمات را برای بنده هاش میگیره


این روزها که للی بیکاره بیشتر با هم حرف میزنیم

کنار هم بودن و حرف زدن حال دل هر دوتامون را بهتر میکنه

هرچند گاهی ساعتها با هم نق میزنیم و غرغر میکنیم ولی بعدش حالمون خوبه...

واقعا دوستی نعمتیه که خداوند به بنده هاش داده


دلم میخواد یه پازل خوشگل برای خودم بخرم

سرم گرم پازل بشه


خواهر برام یه مانتو دوخته که باید براش دکمه بخرم

اتو بخار هم بدم

بعدهم برای پوشیدنش کفش و شال میخوام




پ ن 1: پشت قبلی سه برابر معمول بازدید کننده داشته .. اما همون افراد همیشگی فقط نظر گذاشتن

پ ن 2: دلم بازی با رنگ و طرح و مقوا و کاغذ میخواد.. فعلا خبری نیست

پ ن 3: منتظر تماس دندانپزشکی هستم برای روکش دندانها

پ ن 4: کار دوتا دندون دیگه را موکول کردم به بعد از رمضان... در توانم نبود

عاشقانه ای پر از بغض

سلام

روزتون خوش


چهارشنبه یک قرار عاشقانه زیبا داشتم...

قرار عاشقانه ای منحصر به فرد

چون تا حالا توی ماه رمضان قرار عاشقانه نداشتیم ...

عدد قرارهای عاشقانه ی شبانه مون به سه تا رسید

اما...

یک امای بزرگ این وسط وجود داشت

اونم بغض گنده ای بود که نزدیک بود منو بکشه

میخوام با طول و تفسیر تعریف کنم پس اگه حوصله ندارین نخونین

من بهتون اطمینان میدم چیزی را از دست نمیدین

 




پ ن 1: شاکر پروردگارم

پ ن 2: اونقدر صدای ذکر خوندش را دوست دارم که هیچی اندازه ی اون صدا آرومم نمیکنه

پ ن 3: دو روزه خیلی خیلی کم دلم میخواد بهش زنگ بزنم... انگار توان مواجهه با صداش را ندارم

پ ن 4: من مردن را تجربه کردم



ادامه مطلب ...

رعد و برق خردادی

نیم ساعتی هست که یهو ابرها اومدن تو  آسمون

و دیگه خبری از آفتاب و خورشید نیست

بعدم یک رعد و برق برزگ

و منتظر بارانم...

هنوز شروع نشده ... اما به زودی ....

زیر باران... وقت نزول رحمت... دعاهای مستجاب تره

لطفا من و عزیزانم را هم از دعای خیرتون بی نصیب نزارید



پ ن 1: ظهر دو ساعتی بیهوش شدم ... وقتی بیدار شدم سریع افتادم به جون دفتر ... بشور و بساب

بعد از تی کشیدن دیگه هیچ نایی برام نمونده


پ ن 2: خدایا شکر... بابت همه چی



آخرین ماه بهار

سلام

روزتون پر از مهربانی


اردیبهشت زیبا را پشت سرگذاشتیم و امیدوارم که هر روزش براتون خاطره شده باشه

وارد خرداد شدیم ... اما هنوز نشونه هایی از بهار هست...نسیم خنک.....رنگ سبز روشن برگها....


اوضاع دندونم فعلا خوبه

فقط نیاز به مراقبت داره که خدا را شکر فعلا حواسم بهش هست



تو روزهای رمضان حال دلم خوبه و با ذکرها و دعاها و آیه ها دلخوشم

فقط خیلی خوابم کم شده و دارم اذیت میشم


پارسال همچین روزی راهی شدیم برای سفر به مشهد

و چقدر من دلتنگ زیارتم

چه زیارت دلچسبی هم بود

یک دوست را هم برای اولین بار ملاقات کردم

یک هدیه ازش گرفتم که هنوز وقتی بهش نگاه میکنم لبخندم پررنگ میشه


خانم همسایه ماشینش را بدجاپارک کرده بود

رفتم زنگ درشون را زدم و بهش گفتم بیا ماشینت را جابجا کن

از در اومد و با هم خوش و بش کردیم و ماشین را جابجا کرد

حالا نزدیک یک ساعته چند بار همسرش اومده از جلوی دفتر رد شده و چپ چپ به من نگاه کرده



پ ن 1: ای نخورده مست...


پ ن 2: نیازمند دعاهای خوبتون هستم


پ ن 3: اونقدر کند کارهام را انجام میدم که انگار اصلا هیچ کاری نمیکنم


پ ن 4: للی بازم سرعقل نیومده...

عشق در آمد به دل ، رفت ز سر عقل و هوش...