روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزهای زودگذر

سلام

روزتون شیرین و پر ازشادی


چقدر روزها دارن تند تند میگذرن

من انگار جا موندم از زمان

انگار کند شدم از ماه رمضان

و روزهای خردادی که برای هیچکس صبر نمیکنند

انگار هر دفعه به تقویم نگاه میکنم یهو میبینم چند روز گذشته و من هیچی از روزهای گذشته تو ذهنم ندارم

نمیدونم چرا ولی سعی میکنم از آقای دکتر دوری کنم ... ایشونم سرش شلوغه و فعلا اصلا متوجه نمیشه

ولی انگار اینطوری آروم ترم



مغزبادوم تعطیل شده و تو خونه حوصله ش سر میره ...

ماه رمضان هم باعث شده که من خیلی تو لاک خودم باشم و خیلی براش وقت نزارم

برای همین روزی هزاردفعه زنگ میزنه و گزارشات لحظه ای میده و هر بار کلی سفارش برای من داره که حال انجام هیچکدومش را ندارم


بازم اوضاع خواهر ریخته بهم

و با اون شکم برآمده منو بیشتر بهم میریزه

ولی ته دلم آرومم چون همه چیز را سپردم به خداوندی که بهترین تصمیمات را برای بنده هاش میگیره


این روزها که للی بیکاره بیشتر با هم حرف میزنیم

کنار هم بودن و حرف زدن حال دل هر دوتامون را بهتر میکنه

هرچند گاهی ساعتها با هم نق میزنیم و غرغر میکنیم ولی بعدش حالمون خوبه...

واقعا دوستی نعمتیه که خداوند به بنده هاش داده


دلم میخواد یه پازل خوشگل برای خودم بخرم

سرم گرم پازل بشه


خواهر برام یه مانتو دوخته که باید براش دکمه بخرم

اتو بخار هم بدم

بعدهم برای پوشیدنش کفش و شال میخوام




پ ن 1: پشت قبلی سه برابر معمول بازدید کننده داشته .. اما همون افراد همیشگی فقط نظر گذاشتن

پ ن 2: دلم بازی با رنگ و طرح و مقوا و کاغذ میخواد.. فعلا خبری نیست

پ ن 3: منتظر تماس دندانپزشکی هستم برای روکش دندانها

پ ن 4: کار دوتا دندون دیگه را موکول کردم به بعد از رمضان... در توانم نبود

نظرات 12 + ارسال نظر
لیلی یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 10:54

گندم خوش رنگ طلایی من
یکی از علت های بازدیدت که بالا رفته این لیلی دلتنگ مجنونه ک هر لحظه ک فرصت فراهم بشه با اینکه میدونه معمولا روزی ی پست میذاری ولی میاد ترو میبینه پس ی کم دقت کنی میبینی نمودار کلا از روز اشنایی لیلی با تو سیر صعودی داشته
دیدن عکست شده یکی از ارزوهای لیلی
دلبستگی خاصی بهت دارم گندم

ای جان
عزیزدلمی لیلی قصه های عاشقانه
چقدر احساساتی و زیبا
منم بهت دلبستگی دارم
کاش وبلاگ داشتی و خودت هم مینوشتی تا منم بخونمت و کیف کنم

لیلا یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 11:24

سلام دوس جون
بهتری؟
منم دندون درد داشتم قبل ماه مبارک ک شکر خدا فعلا بهم رحم کرده و آرومه
دختر خوب دعا یادت نره
شما تو تصور من یه مومن رنگانگی

سلام لیلای عزیز
متشکرم بله الان خوبم
من دندون درد ندارم... اما پروسه دندانپزشکی تمامی نداره
خدا را شکر که الان آرومی و دندانت اذیت نمیکنه ... اما هرچه زودتر بهش رسیدگی کن
منم محتاج دعاهای شما هستم
چه تصور زیبایی ... کاش اینطوری باشم

رسیدن یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 11:49

برعکس تو ، این دو هفته برای من خیلی کند میگذره . خوش به حال تو پس.
مانتو مبارک . بادوم رو هم کلاس مورد علاقه ش ثبت نام کنید .
سختی دوری از عشق عذاب آورره.
خدا قوت

نه من داره خیلی برام تند تند میگذره
ممنون
من به کلاسهای تابستانه عقیده ندارم... ماه مان مغزبادوم هم همینطور
عشق کلا سختی زیادداره

لیلی یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 14:07

تو انتخاب من نبودی عشق من!
سرنوشتم بودی،
تنها انگیزه ماندنم
در این وانفسای شلوغ
در این زندگی بی اعتبار...

عباس معروفی


امروز بار دوم هست که یکی از دوستام این شعر را برام میفرسته
متشکرم

انتخاب هایم مرا به اینجا رساند یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 16:55

اگه ی روانشناس این دو تا پست آخر رو بخونه
کلی می تونه روانشناسیت کنه تیلو
تیلو با خودت روراستی در مورد رابطه؟؟

خواهرک رو نگو که الهی بگردم
خدا خودش کمک کنه
نی نی رو حفظ کنه

دقیقا روانشناسیم کردی
خودمم دچار یه حال جدید شدم ... انشاله که خداوند خودش کمکم کنه

خدا خودش به همه کمک کنه

الی یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 17:28 http://elhamsculptor.blogsky.com

هیی مادر برا من که روزها دیر میگذره اینقدر که گشنمه!

امیدوارم حال و روز خواهرت زود خوب شه، کار خوبی کردی دندان پزشکی رو موکول کردی بعد از رمضان
با روزه داری یکم سخت میشه

هی عزیزم
منم گرسنه و تشنه هستم .. اما روزهام تند تند دارن میرن
دعا کنید خواهرم را ... به دعاهاتون نیازمندم
دندون درست کردن خیلی سخت بود با روزه داری...

صحرا یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 19:07

سلام عزیزم. حالا این دندان پزشکی رفتن توی رمضون واجب بود؟ آخه روزه داری همینطوری آدمو از پا می ندازه چه برسه به این که بخوای اینطور کارا رو هم اضافه کنی.
من یه قراری با خودم گذاشتم راجع به عاشقانه هات نظری نذارم چون که خودم متوجه شده بودم کامنتهام تلخ و رک شده و دوست نداشتم شیرینی عاشقانه ات رو شده یه سوزن خراب کنم. فقط یه نکته داخل پرانتز این که تو دوران عاشقی خودم این حس دوری کردن بعد عاشقانه رو داشتم و بیشترم به خاطر این بود که حس می کردم توی چیزی گرفتار شدم که چیزی اون ته تهای دلم راضی نیس.‌چیزی که توی اون حجم عشق و احساس نادیده گرفته شده بود. پرانتز بسته! قول میدم دیگه چیزی نگم

سلام دوست جونم
اره دیگه تو ماه رمضان نمیرم... خیلی ازم انرژی میگرفت
چرا چیزی نگی... بگو ... من از رک بودنت و اینکه درست تشخیص میدی خوشم میاد

رابعه یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 19:47

بعضی مواقع داستان عشق اینقدر زیباست که حرفی برا گفتن نمیمونه .
برای خوشبختی خواهرت دعا میکنم.

ممنونم دوست خونم از دعات
امیدوارم زیباترین عشقها را تجربه کنی

محسن از دنیای دوست داشتنی یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 23:05

دلیل بازدید بیش از معمول پست قبلی جمله اخرش بود که گفتی چیز خاصی نیست اگه میخواید نخونید! یعنی شما یه کاسه زهر مار بزار جلو کسی بگو نخور قطعن میخوره!
من که جزو اون یک سوم همیشگی بودم منتها دفه های قبلم چیزی نمیگفتم.

خخخ
راست میگی هممون همینطوری هستیم
اخیش... جدی جدی میخونی نوشته های منو؟

فندوقی دوشنبه 7 خرداد 1397 ساعت 08:51 http://0riginal.blogfa.com/

سلام. من حین وب گردی و از کامنتاتون برای سپیده و... به اینجا رسیدم. خیلی از لحن نوشتنت خوشم اومد. امیدوارم به آرامش و عشقت برسی و اگه اجازه بدی کنارت باشم و اگه رمزی داری بهم رمز بده. ممنون. میخوام از اول بخونمت.

سلام فندوقی جان
سپیده دوست خوبیه... پس دوستاشم میتونن دوستای خیلی خوبی باشن
متشکرم
منم بهت سر میزنم حتما

لیلی دوشنبه 7 خرداد 1397 ساعت 12:09

سلام گندم جونم خوبی؟
مشکوک ک نمیزنی احیانا؟

سلام لیلای قصه های عاشقانه
نه
الان رسیدم
مینویسم

تازه وارد دوشنبه 7 خرداد 1397 ساعت 12:19

سلام تیلو جان
میشه کمکم کنی؟
سپیده جون( انتخابهایم مرا به اینجا رسانید)وبش را بسته. با مشکلی که براش پیش اومد خیلی نگرانشم. میتونی بگی چطور میتونم با هاش تماس بگیرم ؟
ممنون

سلام تازه وارد جان
براش دعا کنیم که بهترین ها در انتظارش باشه
اگه ازش خبری گرفتم بهت میگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد