روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

شیفت بعدازظهر....

امروز دوباره رنگ بازی داشتم....

4eog_photo_2016-02-08_16-02-58.jpg



گربه ی کوچولوی توی کوچه ... تمام تلاشش را برای بازکردن درب دفتر من و اومدن به داخل کرد....

خدا را شکر درب شیشه ای جلوی دفتر من خیلی سفته....


پ ن 1 : از درست کردن کارهای دستی خیلی خوشم میاد... فقط نمیدونم این نمازهایی که با دستهای چسبی میخونم قبوله؟

پ ن 2 : کاش میشد یک روز بعدازظهر... یک زمانی مثل همین الان... همه ی دوستهای مجازی... جمع میشدیم دفتر من... یک چای و کیک کنار هم میخوردیم

پنجشنبه های بی تو عذاب ممتد است....

سلام

ببخشید که دیروز ننوشتم  (حالا نیست که قلم فرسایی در راه ادبیات مملکت میکنم)

چون دیروز در راستای همون تقدیرنامه های رنگی رنگی غرق در رنگ بودم

امروز هم ادامه داره همچنان

امیدوارم روزهای دگر هم ادامه داشته باشد

بزارین براتون چند نمونه شو بزارم

at38_photo_2016-02-04_09-09-10.jpg


sxmy_photo_2016-02-04_09-09-52.jpg


نکته بعدی انتخاب اسمه که همه دوستان عزیزم بسیار بهم لطف داشتین و کمکم کردین و اسمهای خیلی باحالی برام انتخاب کردین ، میشه بازم کمکم کنین؟؟؟؟؟ من اینجا چند تا از برگزیده هام را بزارم یکیش را برام انتخاب کنید؟؟؟؟؟؟ لطفا

1- تیلوتیلو

2- من خاتون

3- خاتون صورتی

4-من رنگی رنگی



پ ن 1 : میخوام اعتراف کنم بعضی از دوستای مجازیم را در حدی دوست دارم که یک روز کمتر میام اینجا دلم براشون تنگ میشه

پ ن 2 : امروز تا شب سرکارم و به شدت شلوغم

پ ن 3 : دیروز کلی پست تو سرم بود که امروز هیچکدوم یادم نمیاد

پ ن 4 : برای للی خواستگاری اومده که به نظر من خیلی شرایطش وحشتناکه و به نظر اون و خانواده اش خوبه!!!!!!!!!!!

پ ن 5: خانوم توت فرنگی وقتی رمزی کرده یعنی میخواسته من نخونمش؟؟؟؟

دیر اومدم؟؟؟؟

سلام

ببخشید اگه دیر کردم امروز.... (چقدرم که منتظر داشتم....)


امروزم را با اینا سر میکنم...

hwn4_photo_2016-02-02_11-51-23.jpg


zibl_photo_2016-02-02_10-44-57.jpg



میخواستن تقدیرنامه هاشون - ساده - شیک - ارزون قیمت باشه... و این شد...

آخرین روز پاییز

سلام

پاییز عزیز امروز دیگه را مهمون ماست... قدرش را بدونید

قدر تمام لحظه های بودن را بدونید

چقدر آدمهایی که حتی فکرش را نمیکنید اما فرداش دیگه کنارتون نیستن

روز آخر پاییزه، حتما جوجه هاتون را هم بشمارید

منم امروز آخرین دونه ی کارتهای یلداییم را میزنم و تمام

om1o_photo_2015-12-21_08-18-15.jpg


پدر عزیزم یه کمی حال نداشت و دیروز نمیتونست برای خریدای یلدایی بیرون بره

یعنی در واقع پاشون دیروز پیچ خورده 

خب این شد که من و داداش دیشب کلی خرید کردیم... آجیل... لبو.... وسایل سالاد.... نون باگت ... وسایل دسر

و من دیشب یه دسر شیرین و ساده آماده کردم برای امشب

قرار شد مامان الویه درست کنن

انارها را دون کنن

یه سری کارت و فال ویژه برای خودمون درست کنم (عکسش را براتون میزارم)

برای میوه ها کلی تزئین درست کنم و ....

قراره امشبمون را خاص کنیم... به سادگی ... با دلخوشی های کوچیک....



پ ن 1 : چند شب هست که نانا حال خوشی نداره و من کاری براش نمیتونم انجام بدم....

پ ن 2 : اگه امروز خونه بودم ، میز بی نظیری برای شب میچیدم.... شما اگه هستید چیزای کوچولو و خوشمزه برای دور همی شبتون آماده کنید.

پ ن 3 : این روزها خواهرانه هام مکدره ... دلم میخواست برای شب یلدا کادو بخرم ... اما اصلا وقت ندارم

پ ن 4 : میدونید روزهای دوری به نفس نفس افتاده ... نزدیک یکی از « روزهای ما» هستیم...

یکشنبه ای که شبیه هیچ روز دیگه ای نیست...

سلام

چند روزه گوشم یه حالیه

نمیدونم درد میکنه

نمیدونم میگیره

خلاصه که با گوشم مشکل دارم

بعد بهم یه توصیه های بد بویی کردند و منم بهشون عمل کردم و جالب اینکه انگار اثر داشته....

برای کارت تولدای این دفعه اصلا به خودم سخت نگرفتم و جالب اینکه خیلی خیلی هم خوششون اومد....

smx9_photo_2015-12-20_08-14-46.jpg


پ ن 1 : هنوز عاشقی هست پس زندگی میکنم...

پ ن 2 : تا انار هست ازش غافل نشید

پ ن 3 : برای شب یلداتون حتما برنامه خاص بزارید....

درگیریهای روزمره

سلام

یکشنبه ها هم روزیه از روزهای خدا

امروزم رو به طراحی کارت سپری کردم

کارتهای خیلی خوشگل برای شب یلدا

این یکی از کارهایی که عمیقا دوستش دارم

vws8_photo_2015-12-06_15-14-36.jpg

اینم عکسش

شاید بد نباشه توضیح بدم که اینا سفارش یک مدرسه است و من برای اون مدرسه دارم اینا را آماده میکنم.....


هربار با نانا دعوا میکنیم و بعد آشتی میکنیم انگار دوباره از اول عاشقش میشم

این رو توی وبلاگ مبی جون هم خوندم و فهمیدم همه ی عاشقا همینطورین


از جسته و گریخته نوشتن خسته شدم

شاید یه طوری باید به این نوشته ها نظم بدم



پ ن 1 : روزهایی که بابا دفتر نیست انگار هیچی سرجای خودش نیست

پ ن 2 : دلم یه لیوان بزرگ دمنوش میخواد اما حالش را ندارم

پ ن 3 : خوابم میاد

پ ن 4 : انگار برای زندگی داداشم داره اتفاقای بزرگ و هیجان انگیز میفته و من هنوز باورم نمیشه