روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

قرار عاشقانه

سلام

روزتون پر از حسهای خوب


فقط منتظر نگاهشم

تو نگاهش همه چیز هست

امنیت

آرامش

عشق

محبت

یک دنیا شور وهیجان

و لبخندی که سالهاست منو دیوانه کرده



روز قراره عاشقانه ...

سلام

روز پنجشنبه باشه

آخر تیرماه باشه

روز قرار عاشقانه باشه

همه چی اصلا خوشگله به خدا...

دیگه اصلا حرفی برای گفتن میمونه؟

من کلا امروز از صبح تو افق محو شدم ...

صبحونه گوجه گیلاسی ارگانیک خوردم و مامانم هاج و واج مونده بودن... که من چی شدم که گوجه و عسل میخورم....




وقتی خدا بخواهد...

سلام

دیشب آقای دکتر بعد از افطارنوبت دکتر داشتن...

دکتر گفته بود روزه براشون مضر هست و نباید بگیرن

از مطب که اومد بیرون زنگ زد بهم

گفت: من فردا میام پیشت

اصلا نزاشت حرف بزنم... گفت حالا که روزه نیستم دیگه بهونه ای نمیمونه

دلم تنگ شده

بی طاقتم

برای ادامه ی روزهام به انرژی بودن باهات نیاز دارم


و این شد ...

که امروز شد یک قرار عاشقانه یهویی...

بدون برنامه ریزی

بدون دل دل های چند روز قبلش



و من مست می عشقم...


پ ن 1 : وقتی خداوند بخواهد میشود...


امروز جز عمر من محسوب نمیشود...

سلام

به علت شدت تپش قلب

هیجانات فراوا ن

ذوق بسیار

و نیشی که از صبح تا بنا گوش کش آمده

از گذاشتن پست معذورم.....


امروز چند شنبه است؟ چرا اینقدر سرمن شلوغه؟؟؟

سلام

حیفه ننویسم نانای عزیزم دیروز اومد بهم سر زد

کلی سختی راه را به جان خرید

در راه تصادف کرد

و خودش را به من رساند

در شرشر نگاهش خیس شدم

در میان گرمای آغوشش بهار شدم

شکوفه زدم و نزدیک نیم ساعت کنارم بود و رفت.....


پ ن 1: از دیروز وقتی بهش فکر میکنم فقط لبخند میزنم.

پ ن 2 : هنوز درگیر مراسم پدربزرگ هستیم و هیچ چیز مطلوب نیست

پ ن 3 : مادرم بی تابی میکند

پ ن 4 : اینقدر که این چند روز به لباس فکر کردم به هیچی فکر نکردم

پ ن 5 : من عاشق نانا هستم

پ ن 6 : شیرینی هایی که برایم آورده ای در کامم عسل میشود و من لبخند میزنم....

نامه شماره 9

سلام بهترین بهترین من

دیروز لحظه هایم را عسل کردی، وقتی فاصله و خستگی و بیماری را نادیده گرفتی و کیلومترها به خاطر من راه طی کردی....

عزیزترینم

کام وجودم را شیرین کردی وقتی که با آن لحن دلنشینت گفتی به فلانی گفته ام : « کنار عشقم بوده ام ....» 

چقدر ساده میشود کنار تو لبخند زد

چقدر ساده میشود با تو خوشبخت بود

چقدر آسان است از تو حرف زدن

چقدر لذت بخش است رقص دستهایم میان دستهای تو

چقدر دوست دارم ملودی خاص آوایت را

چقدر دوست دارم حالت انگشتهایت را

چقدر دوست دارم  نگاهت را

چقدر دوست دارم طرز تفکری را که مرا به خودم و تو را به من پیوند زده است

جقدر دوستت دارم

و چقدر از خداوند سپاسگزارم برای این عشق

چقدر آرامش در پس این دوست داشتن های ساده نهفته است

نفسهای امروزم را عمیق تر کشیدم که یادم نرود زندگی هنوز برایم جذابیت دارد

بیشتر به اطرافم نگاه کردم که فرصتهایم از دست نرود

و عاشق تر شدم چون تو هستی

چون خداوندی هست که فرصتهای ناب به دستم بدهد تا با موسیقی نفسهایت پای بکوبم و دست افشان به استقبال نفسهایت بیایم....

دوستت دارم

نازنین من

قلبم آرام و آسوده میتپد ....

یک هدیه دیگر....

سلام

باز پنجشنبه ی من

باز روز من

باز یکی از روزهای ما

و باز تو که می آیی.....

خداوندا سپاس

بی نهایت آرامم.....

با شوق بی حد باغچه هامان را صفا دادم ....

امروز ، روز دیدار است

روز عزیز دیدار

روز دیدار عزیزترین

میان شلوغی ها تاریخ و روز و ماه را گم کرده بودم

اما او که یادش نمی رود

او که مرا گم نمیکند

پیدایم کرد و یادآوری کرد که یادت نرود

عاشقانه ها را

بازی نگاه و لبخند ها

یادت نرود کتاب خواندن ها

و من منتظرم

منتظر تا «او»ی عزیز من ، نزدیک به چهارصد کیلومتر راه را بپیماید و به من پیوند بخورد

شاهکار است خلقت

شاهکار است کار خداوند

و من که صبح بعد از عشق بازی با عطرها و رایحه ها ، حالا دارم لحظه ها را میشمارم

تا ناهار را کنار عزیز بخورم که دوستش دارم....

روزهای ما

سالهاست توی تقویمم جلوی روزهای حضورش مینویسم « روزهای ما».....

این روزها تعدادش زیاد نیست اما بینظیره

زیباست

ملودی داره

عطر ویژه داره

رنگ خاص داره

طعم خاص داره....


ما ماهی یک روز هم را میبینیم

هفتصد کیلومتر راه را طی میکنه

وارد سال هشتم شدیم ، یعنی دقیقتر بگم هفت سال و دو ماهه که عاشق هم شدیم

عاشق یعنی دچار

دچار شدیم

من میتونم تا صبح از نگاه و لبخند و اشکها بگم

امروز کنار هم خندیدیم 

اشک ریختیم

حرف زدیم

غذا خوردیم

میوه قاچ زدیم

نسکافه خوردیم

برای تحارتمون به توافقاتی رسیدیم 

و در نهایت یک روز کنار هم زندگی کردیم

میدونی روزهای حضورش جز روزهای عمر من نیست

این روزها برام مقدسه

این روزها هدیه خداونده

هر روزی که توش گناه نکنیم و غاشق باشیم ، هدیه ی خداست