روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

توکلت علی الله

سلام

لحظاتتون پر از شادی


امروز هم ابری هست

البته من از بازی آفتاب و سایه خیلی خوشم میاد

و هر چند دقیقه یه بار ابری و آفتابی میشه

باز صبح را با مغز بادوم شروع کردم

باز یکشنبه بود و مامان را رسوندم خونه مادربزرگ

باز ...

روزمرگیها اگه با دید خوب بهشون نگاه کنیم میتونن قشنگ و انرژی بخش باشن

اگه با دید منفی و بد نگاه کنیم میتونن کسالت آور باشن

و این به حال دلمون بستگی داره

پس حال دلتون را خوب کنید و از روزمرگیهاتون هم لذت ببرید

از ماگ بزرگی که روی میزتون هست و هر روز لمسش میکنید ... از پنجره های آشنا... از خیابان هایی که قدمهاتون را میشناسه... از صفحه مانیتوری که با چشماتون الفت پیدا کرده... از گوشی همراهی که همراهتونه...از لباسهایی با بوی خودتون... از کفشهایی که پا به پاتون میان.. و ...






پ ن 1: آقای دکتر خیلی بی مقدمه و سریع رفتن مشهد

اونقدر سریع که من وقتی خبر دار شدم که ایشون در فرودگاه مشهد بودند


پ ن 2: اوضاع خواهر غیرقابل توضیح شده

بد نیست...خوب هم نیست... اما توضیح دادنی نیست

گاهی باید تن داد به مقدرات


پ ن 3: یکی از شیرینیهایی که برای عید خریدم را کسی دوست نداشت

حالا هر روز میتونم شیرینی رنگی رنگی بخورم


پ ن 4: به طرز باورنکردنی ای کارهای دفترم را انجام نمیدم

انگار هنوز 97 برام استارتِ کاری نخورده

تازه هیچ پولی هم در بساط ندارم

در حدی که صبح پدرجان برام بنزین زدن

نظرات 1 + ارسال نظر
رسیدن یکشنبه 19 فروردین 1397 ساعت 13:03

دلت پر نور و دستت پر برکت باشه ایشالا. شروع کن به کار کردن و غرق رنگها شو . سخته اما باید دوباره شروع کنی .

دل و دست شما هم همینطور
توکل بر خدا
ممنون از انرژی خوبت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد