روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بازم چهارشنبه و بداخلاقی

سلام

روزتون لبریز از خوشی

دیشب داداشم بهم پیام داد و ازم خواست باهاش انلاین برم تو مرکز خرید و برای خودم خرید کنم

خیلی کیف داشت... دونه دونه عکس لباسا و چیزایی که به نظرم جالب میومد را برام میگرفت و میفرستاد

قدم قدم باهام راه اومد

یک بلوز خوشگل برای مامان انتخاب کردم و یک تونیک حاشیه دار برای خودم

تقریبا سه ساعتی طول کشید این خرید و من حس کردم خواهر و برادری یکی از قوی ترین حس های دنیاست....

دختری که اگه خداوند قسمت کنه قراره با برادرم ازدواج کنه کم و بیش با من در ارتباطه و اونم ریز ریز برام خریدای خوشگل میکنه

آرزوی خوشبختیشون را دارم

اما امروز باید یادم باشه به داداش در گوشی بگم که من سوپرایز پذیر نیستم

آخه داداشم تاریخ دقیق آمدنش را بهمون نگفته تا ما را سوپرایز کنه

اما من با اینهمه مشغله ... باید بدونم تا برنامه هام را مرتب کنم



پ ن 1 : یه غصه  ته دلم داره سنگینی میکنه

پ ن 2 : روزها تندتر از ثانیه میگذرن و این یعنی من دارم عمرم را از دست میدم

پ ن 3: چقدر زندگی بالا و پایین داره

پ ن 4: کمی لبخند همه چیز را ساده تر میکنه

نظرات 38 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 08:42

سلام
آخرین چهار شنبه ماه سوم فصل سوم بخیر و خوشی
امروز هر چه آرزوی خوبه نثار شما
براتون :
یک دل شاد
یک لب خندون
یک زندگی آروم و
یک دنیا سلامتی و شادی
آرزمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــندم

متشکرم
یک دنیا سپاس

delaram چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 08:52

Salam tilooo
Delkhosh b salamatit bash
Baghish afsane ast
Ghose ha migzaran


الهی خودت و نی نی ات هم همیشه سالم باشین

سلام چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 08:55

تیلو جون دیگه ننویس چهارشنبه ها و بداخلاقی،چهارشنبه ها خیلی هم عالی ان چون بعدش پنجشنبه عزیز و جمعه تو راهن و مخصوصا این هفته که شنبه اش هم تعطیله

راست میگی
من دوستشون دارم
ولی خب چه کنم که بداخلاقیه خودش میاد

امیر چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 09:04

شب هنگام و بعد نیایش برای معبود و دعا برای همه مومنین و مومنات خاصه والدین و داداش عزیز و عشق ناگاه گوشی ام لرزشی کرد و عکس عزیزترین فرد یعنی داداش گلم بر صفحه ظاهر شد و ازم خواست پا به پا با هم گردشی داشته باشیم . از راه دور ولی قلبی نزدیک با استفاده از امواج ، بر قالیچه سلیمان نشستم و امر کردم که مرا به دیار فرنگ ببرد و در آنجا همه مغازه ها ها را گشتیم و لباس هایی که همه زیبا بودند را دیدیم و از زیبا ترین آنها یکی را برای کشی که پاره تنش هستم یعنی مامان انتخاب کردم و سپس تونیکی حاشیه دار که انگار اختصاصی و مطابق میل من آن را بافته بودند انتخاب کرده و سفارشات لازم داده شد. و سپس سوار بر همان قالیچه به دیار نصف جهان برگشتیم . و از خداوند باز هم تشکر کردم بخاطر همه الطافی که نسبت به من و خانواده دارد.

امیر چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 09:07

دختر مورد نظر خبر داره که قصد خواستگاری از ایشان را دارید؟

چه غصه ای است که از دل عزیز دل ما بیرون نمیره ؟ خدایا به حق این ایام مقدس همه غم و غصه های تیلوی مهربان را از دلش بیرون کن و قلبش را که آینه است فقط و فقط جای انوار طلایی تو باشه نه جای غم و غصه و ....

دخترای این دوره زمونه و بی خبری؟؟؟؟؟؟


الهی آمین
الهی غصه از همه مومنین و مومنات دور باشه

دخترشیرازی چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 09:11

سلام خانم مهربون و دوست داشتنی صبحت بخیر خانم
چهارشنبه
هنوز وقت نشده با آقای عشق صحبت کنم ببینم امروز که چهارشنبست رو چه فازیه
......................................
آفرین برادر داداش
به به چه کیفی داده این خربد

زنگ بزن که دیر کنی بهونه امروز را دادی دستشون... من گفته باشم


آقای دکتر که ساعت 7 صبح منو بیدار کردن و حاضری زدن و گفتن امروز باید بیشتر مراقبت باشم

دخترشیرازی چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 10:21

زنگ زدم
گوش شیطون کر خوب بود تا ببییم بقیه ی روز چه خبره

خدا را شکر
همیشه خوب باشین

امیر چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 11:49

سلام
خسته نباشی دختر دیار نصف جهان
چهار شنبه است و سادات هم کمی تا قسمتی نا متعادل ....

امیر چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 12:58

دیگه نه سر میزنم به دری
و نه در میزنم به سری
که روح در بدنم
از این سر و در زدن خسته شد ...

"کارو"

امیر چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 13:47

آخرِ پاییز رسید ...

بیا
کارهایمان را تقسیم کنیم !

من جوجه ها را می شمارم
تو
بغض هایم را ... ...

چرا من بیچاره همیشه سهمم شمردن بغض هاست... ای خدا

امیر چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 14:01

این متن زیبا به نظرم آمد برایت نوشتم:

مطلبی که به احتمال زیاد اکثریت شما در فضای مجازی به آن برخورده‌اید:
اعراب به ما آموختند که آنچه را که می‌خوریم «غذا» بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به «پس آب شتر» گفته می‌شود. اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمه‌ی «نفر» را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه می‌شمارند و انسان را با کلمه‌ی «تن» می‌شمارند؟ شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را به خوبی می‌شناسید. اعراب به ما آموختند که «صدای سگ» را «پارس» بگوییم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان می‌باشد؟ اعراب به ما آموختند که «شاهنامه آخرش خوش است» و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن می‌گوید. آیا بیشتر از این می‌شود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمی‌فهمد که به کسانی احترام می‌گذارد که به او نهایت حقارت را روا داشته‌اند و هنوز با استفاده‌ی همین کلمات به ریشش می‌خندد. حداقل بیایید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار را کنار بگذاریم. به جای «غذا» بگوییم «خوراک»، به جای «نفر» بگوییم «تعداد»، به جای «پارس سگ» بگوییم «واق زدن سگ»، به جای «شاهنامه آخرش خوش است» بگوییم «جوجه را آخر پائیز می‌شمارند»


واقعا گاهی میبینم چقدر ماها بی توجهیم

امیر چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 14:07

فعلا تا درودی دیگر بدرود [گل]

خدا یار و نگهدارتان

خاله ریزه چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 14:18 http://yaddashte-yek-zan.blogfa.com/

سلام.
چه داداش خوبی خدا حفظشون کنه...


سلام به روی ماهت
متشکرم
خوبی از خودتونه

دخترشیرازی چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 15:22

سلام و خسته نباشید

سلام به روی ماهت

امیر چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 15:27

شما؟
ساعت سه و نیم
مگه میشه ؟؟؟

امیر چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 19:59

با گوشی بودم تو خیابان هوس کردم سری بزنم الان هم کافی نت هستم

خوش به حال من

رسیدن چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 22:32

فقط میگم دوست دارم همین

ماهی از بس
دل به دل راه داره

امیر پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 08:06

سلام و صبح بخیر دوست خوبم

بهار شیراز پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 09:05 http://baharammm.blogsky.com/

پنج شنبه ای که توش قرار عاشقانه نباشه خر است

دلم برات از اون دیدارهات میخواد، از اونا که تو حرم حضرت معصومه دستتو گرفت

وای
چقدر خوب بود

امیر پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 09:35

سلام
تو کجایی تا شوم من راننده ات
هم برات شعر بگم و هم بشم خواننده ات

شما تاج سر هستین

امیر پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 11:48

سلام
کجایی؟
نه از شما خبری هست و نه از دختر شیراز
کجایین شما ؟

غیب شدیم دوتایی با هم

امیر پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 12:41

سلام
تعطیلات خوبی داشته باشید و انشالله میلاد نبی اکرم و امام جعفر صادق بر شما و خانواده محترم مبارک باشد

امیر پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 12:43

تا الان منتظرتون بودم نیومدین منم کمی زودتر رفتم
ببخشید مه توفیق طبارت نداشتم

من یک دنیا شرمنده ام

جین پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 17:27

خدا از این داداشا زیاد کنه! بحث کادو نیست ها بحث حوصله است که نشان مهربونی و علاقه شه . داداشت به نظرم مرد مهربونیه.

الهی آمین
البته کادو هم بی تاثیر نیست

بانو میم جمعه 26 آذر 1395 ساعت 08:31 http://banoo-mim.blog.ir

خدا حفظ کنه برادرت رو...
من تصمیم رو گرفتم جوابم مثبته

هورا
هورا
هورا

آروشا شنبه 27 آذر 1395 ساعت 01:25 http://khodaaramejanha313.blogfa.com

سلام خانم تیلو عزیز
عیدتون مبارک

سلام
همه عمرتون مبارک و شاد

حامد شنبه 27 آذر 1395 ساعت 13:05 http://hamed-92.mihanblog.com

سلام تیلو خانوم عیدتون مبارک
ایشالا داداش و زن داداش سلامت باشن
چه خرید جالبی
کمی لبخند همه چیز را ساده تر میکنه دقیقا

سلام عزیزدلم

امیر یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 07:51

سلام
صبح بخیر تیلو تیلو تیلو تیلوی عزیز، گرامی، دوست داشتنی ، مهربون ، زیبا، خوش مرام، باوفا ، با کلاس و ....

سلام روز بخیر

امیر یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 11:18

سلام
آب شد یخ ات؟

امیر یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 11:46

خدا قوت عزیز
دیر کردی امروز؟

امیر یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 13:12

سلام
کجایی؟ ظهر شد و یخ ها هنوز آب نشده ؟
نکنه قطب جنوب رفتی که یخ ها آب نمیشه

دخترشیرازی یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 13:18

سلام عرض کردم خانم خوبی؟

امیر یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 14:06

امروز هم تمام شد و یخ تو آب نشد که بتونم دو کلمه گپ و گفت کنیم
خدا نگهدارتون

رسیدن یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 15:03

ایشالا دلت بی غصه . خوبی سرحالی؟ خوش و تندرست باشی


فدای مهربونیات

امیر یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 17:45

سلام
غروب روزای آخر پاییز و آذر ات بخیر روزایی که در تاریخ جهان هر گز تکرار نخواهد شد. مطمئن باش دیگه هیچ روزی مثل این روزا نخواهد بود . پس قدر گذر عمر را بدان . عمر چون برق می گذرد

دریغا جوانی چون برق گذشت
چون بسته پر اند قفسی افتادم

عمر طی گشت و نچیدم گلی از گلبن عشق
وای از زمان که لحظه ای ننهد آزادم

فالی از دفتر حافظ بگرفتم تیلو
آمد این بیت چو دیوان غزل بگشادم:

"کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم"

حامد یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 18:07 http://hamed-92.mihanblog.com

سلام تیلو خانوم خوبی کجایی نیستی
حتما در تدارک شب یلدایی
یلدا پیشاپیش مبارک
شاد باشی

سلام روز بخیر
یلدا را دوست دارم
و شما دوستام را از اون هم بیشتر

امیر دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت 08:06

سلام و صبح بخیر تیلو تیلوی عزیز و دوست داشتنی ام

سلام عزیزدلم

امیر دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت 10:21

سلام
تو این هفته کلی هوا سرد بود و نشد که یخ هایت آب بشه ننه سرما تو وبلاگ تو و دختر شیراز خیمه زده و نمیزاره بیرون برید و به کسی سر بزنید
ما منتظریم

ما هم منتظریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد