روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یادداشت یواشکی

دوست داشتم از گل و سنبل و منظره حرف بزنم

دوست داشتم از رنگهایی که دوست دارم حرف بزنم

دوست داشتم بگم چی رو چطوری میپزم و چه مزه ای میده

دلم میخواست براش بگم دارم بافتنی میکنم

دلم میخواست گوش میداد و براش شعری که تازه عاشقش شدم را میخوندم

دلم میخواست یهو دلش پر بکشه و بگه عکست را ببینم ...همین الان یهویی

براش از آشپزخونه ی رویاهام بگم

از خونه ای که پرده هاش صورتی کمرنگه

کوسن های روی مبل نارنجی هستند

گاهی هوس میکنم از هوس هام بگم

از خواستن هام .... از ....


اما اون وقت نداشت

سرش شلوغ بود

درگیر یه کار مهم بود

زنگ زد... تا اومدم طنازی کنم ، گفت وقت داری یه فرم برام طراحی کنی...

اونقدر جدی بود که دلم نخواست قربون صدقه اش برم

اونم نفهمید که قربون صدقه اش نرفتم

فرمش را فرستاد

طراحی کردم

عجله داشت

چند بار تاکید کرد زمان مهمه

عجله کن

در نهایت تشکر کرد

گفت لطف کردم ... اما من لطف نکرده بودم ...

بعد هم رفت...

نه از رنگ رویاهام چیزی شنید

از نه بغضی که گیر کرد بین چشم و گلوم

نه حتی دلش خواست با من چای عصرونه بخوره....

رفت که به کارهاش نظم بده و زودتر بهشون برسه....


گاهی خیلی زود دیر میشه...

گاهی قبل از اون که بفهیم چی شد رویاها میرن

اصلا رنگی برای نقاشی و حرفی برای گپ نمیمونه...

چرا مراقب نیستیم؟

چرا حواسمون نیست؟


نظرات 13 + ارسال نظر
الا سه‌شنبه 5 مرداد 1395 ساعت 18:46

بعضی شغل ها سخت تر از بعضی شغل ها هستند. این نوع زندگی از عوارض جانبی شغل آقای دکتر است. به دل نگیرید شما. درست میشه.

من هیچوقت ازشون دلخور نمیشم
اینو جدی میگم
خب منم جنسم این شکلیه
گاهی بغضی و اشکی میشم
وگرنه خوب میشناسمشون

شاذه سه‌شنبه 5 مرداد 1395 ساعت 21:36 http://moon30.mihanblog.com

می فهمم...

چقدر خوبه که یکی اینهمه آدم را بفهمه

delaram سه‌شنبه 5 مرداد 1395 ساعت 22:40

To zani BA hameie hasasiat hat.
kash hamechi dorost beshe

همه چیز زیر سایه لطف پروردگار درست میشه
فقط باید صبور باشیم

گلشن چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 00:08

به اینا میگن بهونه های دخترونه

اونم از نوع غرغرانه

حسین چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 00:35

سلام. مثل اینکه اون سوالی که پرسیدم به دستتون نرسیده.
پرسیده بودم که راه انداختن یه دفتر فنی به غیر از اجاره ی مکان و صرفا تهیه ی امکانات یه دفتر چقدر هزینه یا سرمایه میخواد؟ حدودا.

دقیقا جواب بلند و بالا دادم توی وبلاگتون
مثل اینکه به دست شما نرسیده

گیلاس سرخ چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 00:45

از ته دلم برات آرزو میکنم که رویاهات رنگ حقیقت بگیرن.

الهی آمین
به همچنین برای شما دوست عزیزم

امیر چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 07:57

این پست تو مرا یاد ترانه زیبای معین انداخت یکی را دوست میدارم ...

من این آهنگ را دوست دارم و باهاش خاطره دارم و برام خیلی عزیزه

یکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند*

*به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند*



*به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید*



*صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
ز ابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وامانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند*

سلام
چقدر لطف کردین که اینهمه نوشتین
چقدر هم این ترانه زیباست
منم این ترانه را دوست دارم
اما دلدار من میدونه که دوستش دارم و البته که دوستم هم داره
اونا غرغرانه است
شما به دل نگیرین

امیر چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 08:11

دوست خوبم تیلو جان
وحشی بافقی شعر زیبایی دارد یه بنده خدایی به مجنون گفت این لیلی تو چی داشته که عاشقش شدی (لیلی دختر سبزه رو و باریک و تقریبا بلند بوده است) به نظر خیلی ها زیبا نبوده است برو با کسی باش که زیبا باشه نه این که لیلی که زیبا نیست مجنون میگه تو مو می بینی و من پیچش مو تو ابرو می بینی و من طاق ابرو تو باید از منظره چشم مجنون به لیلی نگاه کنی تا زیبایی لیلا را ببنی من این شعر را خیلی دوست دارم و تقدیمش می کنم به تیلوی عزیز:

به مجنون گفت روزی عیب جویی

که پیدا کن به از لیلی نکویی

که لیلی گر چه در چشم تو حوریست

به هر عضوی ز حسن او قصوریست

ز حرف عیب‌جو مجنون برآشفت

در آن آشفتگی خندان شد و گفت

اگر در دیدهٔ مجنون نشینی

به غیر از خوبی لیلی نبینی

تو کی دانی که لیلی چون نکویی است

کزو چشمت همین بر زلف و روی است

تو قد بینی و مجنون جلوه ناز

تو چشم و او نگاه ناوک انداز

تو مو بینی و مجنون پیچش مو

تو ابرو، او اشارت‌های ابرو

دل مجنون ز شکر خنده خونست

تو لب می‌بینی و دندان که چونست

کسی کاو را تو لیلی کرده‌ای نام

نه آن لیلی‌ست کز من برده آرام ....

بعد میگه عشق آتش زدن بر جسم و جان است اگر مرغابی هستی در وادی عشق قدم مگذار بلکه باید سمندر شوی تا عاشقانه خود را بسوزانی (معتقدند که سمندر از شدت عشق خود را در آتش می افکند)

هورا
هورا
چقدر زیبا
چقدر عاشقانه....
خیلی خوشگله
ممنون

امیر چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 08:18

تیلو جان
بعضی عشق و دوست داشتن را مایه درد سر و سختی و وبال می بیند و عده ای هم عشق را نرم و لطیف همانند ململ و حریر نرم و دوست داشتنی می بیند . عده ای گل را فقط برا گلاب می خواهند اما افرادی هم گل را شایسته زلفکان دلبران می دانند . به هر حال نمیخوام قضاوت کنم که کدام درست و کدام غلط است اما ای کاش این دو را ترکیب می کردند و معجونی روان پرور می ساختند . ولی من خودم شخصا لطافت و روح نوازی را به مادیات ترجیح میدم .

میدونی
حرف شما کاملا صحیح هستش
و درستش هم همینه که میگی
اما واقعیت زندگی شکل دیگه ای هست... از شعر و شاعر و عاشقی که یه قدم دورتر بشی، باید زندگی کنی... هرکدوم از ما مسئولیتهایی داریم که نمیشه اونا را نادیده گرفت
هرکدوم از ما دغدغه هایی داریم که سالها براشون زحمت کشیدیم و نمیتونیم در یک مقطع بی دلیل رهاشون کنیم
باید بین عاشقی ... دلبستگی ... به قول شما لطافت و روح نوازی و مادیات تعادل برقرار بشه... اگه تعادل نباشه خیلی وحشتناک میشه
فرقی هم نمیکنه به کدوم سمت نامتعادل باشیم ... در هرحال خوب نیست

دختر شیرازی چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 08:51

متوجه ام....

مطمئن بودم درکم میکنی

امیر چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 09:24

چشم ارباب

شرمنده نکنین
خواهش بود

حامد چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 11:11 http://hamed-92.mihanblog.com

تیلو خانوم بهونه گیر میشود
خب بعضی وقتا اونجوری که ما میخواییم نمیشه کاریش هم نمیشه کرد
حتما آقای دکتر یه جا دیگه جبران میکنه
شاد باشی

میدونستی که شما مرد فوق العاده منطقی هستی که در قضاوت بسیار عملکرد خوبی داری؟
میدونستی با چند تا جمله یه طور عمیق شناخت پیدا کردی نسبت به ما؟
میدونستی گاهی جمله هایی که مینویسی دقیقا نقطه سیاه سیبل را هدف قرار میده؟
میدونستی؟

از اهالی برره چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 11:34

سلام

اییییی که گفتیی یعنییی چه ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد