روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

نوشته «باز می‌آیی به کنعان» / ببین حافظ چه مرد خوش‌خیالی‌ست...

سلام

رسما پاییز رو به اتمام هست

داریم میرسیم به زمستان

امیدوارم بعد از شمردن جوجه هاتون حال دلتون خوب باشه و لبخند بزنید

امیدوارم اونقدر خاطره های پاییز 1402 پررنگ بوده باشه که بعدها ازش به خوبی یاد کنید

میدونید این فصل ها میگذرن و هرکدوم زیبایی های خودشون را دارند

دیروز یه مطلبی از یکی از شبکه های تلویزیونی گوش میدادم در مورد سن و سال

میگفت آدم توی دهه پنجم زندگیش بیشترین تاثیر و بیشترین قدرت را داره

چون دیگه از اون خامی در اومده و حسابی تجربه کسب کرده و همچنان قوی و امیدوار هست

و البته ترس از میانسالی و پیری میاد سراغش و این باعث میشه قدر همه چیز را بیشتر بداند و از امکانات بیشترین استفاده را ببره

خلاصه که وقتی داشتم خصوصیات دهه پنجم زندگی را میشندیدم به به این فکر کردم که گاهی آدم اونقدر به زندگی امیدوار و عاشقه که دلش میخواد تک تک لحظه ها را در آغوش بکشه ... اما گاهی هم چنان از همه چیز سیر و بیزاره که حتی نای نفس کشیدن را هم نداره ...

و زندگی همینه

همین بالا و پایین ها

همین اوج و فرود ها

همین تلاطم ها و آرامشها

از من بشنوید ... با تمام غم و غصه ها... با تمام حرفهای دردناکی که الان یه کوه بزرگش ته دل من داره خودنمایی میکنه

با تمام مشکلات که تمامی ندارند... زندگی را زندگی کنید

لحظه ها را غنیمت بدانید

بی بهانه و با بهانه دنبال شادی و شاد کردن و مهربونی باشید ...

الان هم که نزدیک یلدا بهانه ش جوره ...

برای خانواده ما هنوز خاطرات یلدا دردناکه... هنوز اون غصه اونقدر پررنگ هست که قشنگی های سرخ و سبز و سفید یلدا نمیتونه کمرنگش کنه

اما با تمام این اوصاف... حس کردم باید به فکر بچه ها باشیم

حیف هست که یلداهای قشنگ بچگیشون قشنگ نباشه

برای همین هندونه و انارهای رنگی رنگی را درست کردم و چسبوندم به شیشه های سالن

حوصله کادو خریدن نداشتم ... اما برای هرکدومشون یه دفتر نقاشی و یه چسب ماتیکی برداشتم

یه عالمه هم شکلک و تصاویر رنگی رنگی پرینت گرفتم ...

از این کارها دوست دارند

وقتی بیان اونجا دور هم جمع میشن و کاردستی درست میکنن و هرکدومشون یه طوری ذوق میکنه...


قصد دارم چند تایی هم فال حافظ پرینت بگیرم و ببرم

بالاخره که 5شنبه خواهرا میان خونمون

اینطوری باعث میشه حالشون عوض بشه ... 

هرکسی نیت میکنه و یه دونه برمیداره







پ ن 1: دیروز بعدازظهر با پرک جوی دو سر یه مدل کوکی من درآوردی درست کردم

شیره انجیر و خرما و توت بهش زدم و یه کمی گردو و کشمش و دارچین

به نظرم خیلی خیلی بهتر از بیسکویت هست

البته من مدتهاست که بیسکویت و از این قبیل تنقلات نمیخورم ...

ولی به نظرم جایگزین خوبی هست



پ ن 2: دانا باهام قرار گذاشته بود امروز صبح بیاد باشگاه

دیگه خوب میشناسمش

حتی منتظر اومدنش هم نشدم

و نیومد



پ ن 3: از دیجی کالا یه سری قرصهای شوینده توالت فرنگی خریدم

تقریبا 12 روز پیش

همون موقع به نظرم زمان ارسال خیلی طولانی بود ... 12روز...

ولی خریدم

امروز باید میرسید

نصفه شب مسیج واریزی یه قسمتی از پول اومد

نوشته بود که این کالا موجود نیست و پول مرجوع شده ...  و دوتا کالای دیگه ارسال میشه

صبح هم مسیج بعدی اومد ... که اون دوتا کالا هنوز ارسال نشده و 4 روز دیگه ... خودشون پیگیری میکنند و انشاله خرید بعدی بهتر باشه!!!!!

بیخود نیست سعی میکنم هیچوقت ازش چیز میز نخرم...



پ ن 4: یکی از دوستام بهم پیام داده که فلان بلوز که فلان جا پوشیدی را از کجا خریدی

نوشتم اینترنتی خریدم

بعد گفته که لطفا پیچش را بده و فلان ...

چند روز بعد زنگ زده که این پیچ سفارشم را ارسال نکرده و گفته ؟؟؟؟ روز کاری و فلان ..

خب مگه من صاحب پیچم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

میگم : خب عادیه که مثلا یک هفته طول بکشه ... تا بسته بندی کنند و ارسال بشه ...

میگه خب من اینقدر وقت ندارم ... میخوام برم مهمونی!!!!!!!!!!!!!!!

انگار من مسئول لباس مهمونیش هستم

مشخصه اعصاب مصاب ندارم؟

نظرات 9 + ارسال نظر
خورشید چهارشنبه 29 آذر 1402 ساعت 11:23 http://khorshidd.blogsky.con

بیام بشینم روبروت منو بزنی
دلت آروم میشه آیا
کاش میشد آدم به یه خیال راحت میرسید

شما بیا بشین روبروم تا با هم حرف بزنیم و چای بنوشیم...
چرا بزنم؟
من دلم کنار آدمهای نازنین زندگیم آروم میشه ... همینه که تا اینجا دوام آوردم ...
من که حس میکنم خیال راحت در این جهان وجود نداره

آتشی برنگ آسمان چهارشنبه 29 آذر 1402 ساعت 14:49 https://atashibrangaseman.blogsky.com

اولین یلدا دور از خانواده ، منم اعصاب ندارم انقد ک دلم میخاد برم ی جا و انقد داد بزنم شاید یکم آروم. شم ولی بخاطر بچه ها ... و آه از بخاطر بچه هاااااااا
حق داری بگو بیا لباس من برای تو،برای تو اومد بده من

آخ عزیزدلم
درک میکنم حالت را ... چون خودمون عزیز راه دور داریم میدونم غصه هات چطوریه
ولی آروم آروم یاد میگیری که این یک انتخاب هست و برای انتخابی که خودت انجام دادی غصه نخوری... یواش یواش کنار بچه ها و همسرت شادیها را جشن میگیری و عکس و فیلم رد و بدل میکنی یاد میگیری این انتخاب خودت بوده ... سخته ... میدونم

سیتا چهارشنبه 29 آذر 1402 ساعت 21:38

سلام و درودددد
والله بدجوررررر مشخصه من الان دارم از زیر تخت کامنت می ذارم دستت بهم نرسه!!


سلام به روی ماهت
چرا حالا پناه گرفتی؟ من اینجا با همه مهربونما... از من نترس

مانی پنج‌شنبه 30 آذر 1402 ساعت 05:49

تیلو جان عزیزم
کوکی‌ها خیلی خوشگل هستند،
نوش جان خودت ( اگر می‌خوری ) و عزیزان.

چشمای شما خوشگل میبینه دوست جان
خوشگل هستند ولی شاید همه پسند نباشن
اینا را برای خودم درست میکنم و البته مادرجان هم استقبال کردند
چون هیچ ماده مضری توش نیست ... بخصوص شکر و شیرین کننده غیرطبیعی

ترانه پنج‌شنبه 30 آذر 1402 ساعت 21:47

من هم با جوی پرک فوری کوکی درست میکردم و برای شیرین کردنش بهش موز تازه و کشمش میزدم

بعضی ها آدم رو ازاطلاعات دادن پشیمون میکنن واقعا

یادمه ترانه جانم ... اتفاقا همونجا که ازش مینوشتی تصمیم داشتم تست کنم ... اما حالا بالاخره عملیش کردم .. به نظرم برای نخوردن شکر عالیه

اره والا... همچین گیر میدن به آدم که دیگه آدم کلافه میشه

م جمعه 1 دی 1402 ساعت 14:17

عرض کنم که البت جناب حافظ پیش بینی کرده بودند یوسف گمگشته باز آید به کنعان
ولیکن این اهالی کنعان بودند که بار و بنه رو کشیدند آوردند مصر
ازین جهت که خلاصه جناب حافظ هم پیشگوییشون به فراخور حال ماست اشاره تضامنی می فرمایند که در عالم معنا دیده اند ، با عالم واقع به هنگام حدث قدری اختلاف پیش می اید

دلخوش کردن به این باز آمدن ... خوش خیالی هست... دیگه باز نمیاد...
من که نمیدونم باز نمیاد... ولی انشاله که برای بقیه باز بیاد...

مبینا جمعه 1 دی 1402 ساعت 21:47

تیلو جان لابد دوستت انتظار داسته بگی بلوز منو قرض بگیر فعلا
چقد خوبه که همیشه پر انرژی هستی .همیشه به امید این حس خوب میام میخونمت . این روزام میگذره عزیزم .

فکر نکنم همچین انتظاری داشت... تا حالا که همچین کارایی نکردیم
در گوشی بگم من خوشم نمیاد لباسام را به کسی قرض بدم ...
بله روزها میگذرن ...
میدونید که منم از کامنتهای پر محبتتون کلی انرژی میگیرم

رهگذر شنبه 2 دی 1402 ساعت 09:41

سلام
به نظرم خیال راحت و راحتی یه نیاز واقعی انسانه پس حتما جوابی براش هست.
روایت شده از پیغمبر(صلّى الله علیه و آله)که او گفت فرمود خداى تعالى که من گذاشتم پنج چیز را در پنج چیز، مردمان مى‌طلبند در پنج چیز دیگر پس نمیابند او را، بدرستى که من گذاشتم عزت را در طاعت خود مردمان طلب میکنند از درهاى پادشاهان پس نمیابند آن را و بدرستى که من گذاشتم علم و حکمت را در گرسنگى و مردمان طلب میکنند در سیرى پس نمیابند آن را و من گذاشتم راحت را در بهشت و مردمان طلب میکنند در دنیا پس نمیابند آن را و من گذاشته‌ام توانگرى را در قناعت و مردمان طلب میکنند در مال پس نمیابند آن را و من گذاشته‌ام رضاء خود را در خلاف خواهش و مردمان طلب میکنند آن را در خواهش پس نمیابند آن را

سلام دوست خوبم
چیزی که من در این دنیا درک کردم این هست که این دنیا جای قرار و آرام نیست...
این حکمت ها نیاز به آموزش دارند... خیلی از این احادیث با ترجمه های قدیمی به کار امروزیها نمیاد... مثلا در خیلی از رهنمودها گرسنگی... منظور گرسنگی کشیدن و ریاضت نبوده ... دوری از پرخوری و میانه روی در هرکاری بوده ... خلاصه که این سخن درست و به جا... اما چیزی که تجربه تیلو میگه ... این هست که ما باید آرام باشیم و صبور... اما دنیا جای آرامی نیست...

لیمو دوشنبه 4 دی 1402 ساعت 09:06 https://lemonn.blogsky.com

عزیزم تازه خیلی هم اعصاب معصاب داشتم من بودم لهش کرده بودم.


خودمم تازگی خیلی آدم با اعصابی نیستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد