روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

رنگ ها و نورها

سلام

روزتون زیبا

پاییزتون دلپذیر

لحظه هاتون پر از حال خوب




اگه توی خونه رو به تراس... تا حیاط... پنجره یا درهای شیشه ای بزرگ دارید حتما این کاری که میگم را تست کنید

احتمال اینکه خوشتون بیاد هست

شاید هم فکر کنید مگه خونمون مهد کودک هست؟

ولی اگه مثل تیلوتیلو کودک درونتون هنوز خیلی خیلی شیطون و بلا باشه بهتون خوش میگذره...

جریان این هست که یه سری اشکال کاغذی رنگی رنگی درست کنید و بچسبونید روی شیشه هایی که مجبور نیستید پرده ها را بکشید...

مثلا پروانه های رنگی رنگی با کاغذ رنگی درست کنید... جلمه های با حال برای خودتون بنویسید... شکلهای خندان ... حتی قلبهای بزرگ و کوچیک در رنگهای مختلف... شاید هم هندوانه و انار....

شیشه ها را پاک کنید و برق بندازید

بعد با چسب نواری بچسبونید به شیشه ها... بعدش هم به سادگی جدا میشه و به راحتی تمیز میشه و اثری ازش باقی نمیماند...

من به مقداری هم ربان های رنگی ، پاپیون کردم و بالای بعضی از انارها چسبوندم ... انگار زیباییش بیشتر شده

یعنی وقتی بازی نور و سایه شروع میشه ... دیدن اینهمه رنگ و نور ... دیدن شکلکها و اشکال زیبا... ناخواسته لبخند به لب آدم میاره ...

باور کنید به امتحان کردنش می ارزه...

کل هزینه ش هم چند تا کاغذ رنگی هست...

اگه امتحان کردید برام بنویسید...



دیروز صبح اول با مادرجان رفتیم بانک

یه کار بانکی کوچولو را حل کردیم

بعدش دوتایی رفتیم سمت میدان انقلاب و ماشین را توی پارکینگ کنار سینما ساحل پارک کردیم

بعدش هم قدم زنان رفتیم بازار هنر

اصفهانی ها میدونن توی چهارباغ عباسی یه بازار طلا داریم به اسم بازار هنر

دو سه ساعتی توی بازار هنر بودیم با مادرجان و بعدش اومدیم سمت پارکینگ

توی مسیر بستنی خریدیم و یه جایی وسط برگریزون چهارباغ زیبا نشستیم و حرف زدیم و بستنی خوردیم و لرزیدیم و خندیدیم ...

بعدش اومدیم توی پارکینگ و متوجه شدیم یه نفر زحمت کشیده ماشینش را مالیده به ماشین ما و رنگ یه سمت را حسابی داغون کرده و رفته ...

به مسئول پارکینگ خبر دادم و پرسیدم روندش چیه... فرمودند نمیدونم!!!!!!!!!

ولی هرکدوم اومدن و یه دستی کشیدند روی رنگها و سمت خراشیده شده و رفتند...

زنگ زدم 110 ... گفتند مامور میفرستند و از مسئول پارکینگ بخوایم که دوربین را چک کنند...

به سختی حاضر شدند دوربینها را چک کنند... و بعد هم با بی حوصلگی شروع کردند فیلم را جلو و عقب کردن و در نهایت گفتند اصلا اینجا این اتفاق نیفتاده و ماشینتون همینطوری بوده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مامور 110 هم از راه رسید و تا من برسم به مامور داشت با مسئول پارکینگ حرف میزد و بعد با کلی اکراه حاضر شد بیاد یه نگاهی به ماشین بندازه ... و در نهایت گفت این مشخصه که ماله الان نیست و خرده رنگ روی ماشین نیست و ....

گفتم تمام کارکنان این پارکینگ یه دور اومدن و دست کشیدن روی این رنگها و رفتند ... خب معلومه خرده رنگ باقی نماینده ... ولی اگه فیلم ها درست بررسی بشه مشخص میشه... 

آقای مامور 110 فرمودند نظر کارشناسی !!!!! من این هست که این خراشیدگی ماله الان نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 اگه شما شکایتی دارید برید کلانتری فلان و فلان کار را بکنید و فلان تقاضا را ببرید دادسرا و حکم قضایی برای دوربین ها بگیرید و فلان و فلان و فلان ... ولی بازم به نظر من این خراشیدگی ماله اینجا نیست و ...

دیدم ارزش اینهمه دوندگی نداره ... 

اینا رسما دارن به من میگن دروغگو ... انگار من یه آدم کلاش هستم که برای یه خراش روی ماشینش اومده از اینا پول زور بگیره...

به جای اینکه بررسی کنن !!!!!!

پیگیری این ماجرا بیشتر اعصابم را خراب میکرد...

هرکی زده و هرکی رفته و هرکی داره منو اذیت میکنه بالاخره همین انرژی و همین برخورد را از کائنات دریافت میکنه

منم سوار شدم و در حالی که مسئول پارکینگ با وقاحت زیر لب حرفایی میزد ... پول پارکینگ را دادم و اومدم بیرون

یه جایی کنار خیابون ایستادم و آب خوردم و به خودم گفتم این دنیا گرد هست ... حرص نخور... من هنوزم همون آدمی هستم که اگه همچین کاری کنم شماره م را میزارم روی ماشینی که این اتفاق براش افتاده یا می ایستم ... من همونم که هنوز به چارچوبهای خودش پایبنده ... من همونم که هیچ بدی باعث نمیشه که خوبیهام یادم بره ....

نفس عمیق کشیدم و سوار ماشین شدم و با مادرجان اومدیم

دیدیم حالمون خراب شده و اینطوری بریم خونه تا شب حرص الکی میخوریم

اومدیم دفتر و دوتا بشقاب خوشگل میناکاری برداشتم

بعدش هم ناهار خریدیم

رفتیم سمت خونه خاله

اونا هم مثل خودمون دیر ناهار میخورن

3 بود رسیدیم

دور هم ناهارخوردیم و کلا بیخیال ماجراهای لج در آر شدیم و حتی تعریف هم نکردیم

بعد از ناهار چای خوردیم و تا 6 حرف زدیم

بعدش هم بشقاب ها را کادو کردیم و با خاله جان و آلاله رفتیم سمت خونه عموی مامان

خاله جان شیرینی خرید

منم یکی از بشقاب ها را برده بودم برای دخترشون که توی بچگی مربی نقاشی من بود

یکی هم برای خودشون

اونقدر ذوق کردند که گفتنی نیست

دو ساعتی هم اونجا بودیم و بعدش برگشتیم باز خونه خاله

دور هم شام خوردیم و حرف زدیم و تا آخر شب با هم بودیم و برنامه یه دورهمی آخر هفته ای را ریختیم

در نهایت برگشتیم خونه و لالا



صبح هم بدو بدو باشگاه

مروارید جون امروز گرید سختی تمرینات را یک درجه برده بود بالاتر

یعنی واقعا کیف کردم

متوجه شدم همه بچه های باشگاه همین حس را گرفتند و واقعا هممون سرحال شده بودیم

با مربی در این مورد حرف زدیم و قرار شد چون هیچکدوم ورودی جدید نیستیم و هممون آمادگیش را داریم این سه ماه باقیمانده تا عید نوروز را حسابی ورزش کنیم و همینطوری با گرید سخت تر ادامه بدیم...




پ ن 1: سرگیجه دارم از شدت آلودگی هوا


پ ن 2: یه عطر خریدم برای دایی جان

جمعه تولدشه


پ ن 3: حال کار کردن ندارم

میخوام فقط میناکاری کنم....





نظرات 7 + ارسال نظر
ربولی حسن کور چهارشنبه 22 آذر 1402 ساعت 12:06 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
این هم نتیجه این که اون روز برای اون ماشین دزدی دوربینها را چک نکردید
شوخی کردم
متاسفانه فکر نمیکنم مسبب ماجرا پیدا بشه. بهتره خودتون یه سر به صافکاری بزنین

سلام جناب دکتر
شاید هم همین باشه
زمین گرد هست دیگه ... البته من اونروز دوربین ها را چک نکردم چون قبلش نوشتم که از ساعت 6 صبح در حال چک کردن بودم و چیزی پیدا و مشخص نبود
ولی درسته با آقای پلیس نرفتم یه بار دیگه چک کنم و شاید همین باشه ... کائنات همون حرکت را به من برگرداند... هرچند در اون قضیه من مسئول اون مکان نبودم
منم دیگه دنبال مسبب نیستم
صافکار خوب سراغ دارین؟
نیاز به صافکاری نداره ... بیشتر نیاز به نقاشی داره که اونم نظر مادرجان این هست ببریم نمایندگی... البته من فعلا همچین قصدی ندارم ... نمایندگی یه پولای عجیب غریبی از آدم میگیره که گفتنی نیست

سارا چهارشنبه 22 آذر 1402 ساعت 13:54 https://15azar59.blogsky.com

سلام بانوی مهربون
ای بابا اگر شیراز بودی میگفتم برید گاراژ خودمون اونجا براتون کار صافکاری نقاشی را انجام بدن .
وااای اون بازی رنگ و نور منو یاد مسجد نصیرالملک انداخت
باید با اقای دکتر بیای اونجا کلی عکس دلبر وسط نور و رنگها بندازی

سلام به روی ماهت عزیزدلم
چقدر دلم خواست همچین مهربونی ای را ....
متشکرم
دلم میخواد بیام و از نزدیک ببینمش و عکسهای خوشگل بندازم

متین چهارشنبه 22 آذر 1402 ساعت 19:41 https://matinzandy.blogsky.com/

سلام متاسفم از کاری که با شما کردند

امید که تا عید یه بانوی جذاب و خوش تیپ از مربی سختگیرتون تحویل بگیریم

و در آخر سپاسگذار احوال پرسی شما

سلام دوست خوبم
البته من جذاب و خوش تیپ هستما
انشاله همیشه شاد و سلامت باشید

سارا پنج‌شنبه 23 آذر 1402 ساعت 00:19 http://Perinparadais.blogsky.com

عید اومدیم اصفهان
داشتیم میرفتیم باغ پرندگان
سر چهارراه داشتیم میپیچیدیم به راست یک خانمی کوبید به ما با پراید معذرت خواهی کرد اما چون فرورفتگی بود
همسرم وسط چهارراه ماشنو برد سمت راست و به اون خانم گفت بیا بررسی کنیم
خانم هم کازشو گرفت خلاف جهت ما رفت
ماهم سپردیمش یه کائنات

چی بگم؟
واقعا این حرکات زشت هست...
چیزی نمیتونم بگم در این مواقع

دیانا پنج‌شنبه 23 آذر 1402 ساعت 07:00

تمام ماله‌ها مالِ هستند تیلو جان

بله دقیقا درست میفرمایید
ولی این نوشتن به زبان محاوره ... یه کمی پیچیدگی های خوش را هم داره

مهردخت پنج‌شنبه 23 آذر 1402 ساعت 09:53

خیلی قشنگ حالتون رو میفهمم، دو سال پیش کارشناس راهنمائی رانندگی من رو مقصر تصادفی دونست که طرف دیگر هم خودش قبول داشت مقصره!افسر بدون اینکه به حرف اون خانم گوش بده فقط از روی ظاهر نظری داد و رفت و راننده مقابل در جواب من گفت من نمیدونم افسر میگه تو مقصری!!
در کنار خسارت مالی سنگینی که متحمل شدم، حس بد تحقیر شدن و پول زور دادن به مراتب سنگین تر بود

وای وای وای
دقیقا حس همدیگه را درک کردیم
اخه چرا؟

لیمو دوشنبه 4 دی 1402 ساعت 08:53 https://lemonn.blogsky.com

سلااام چه پیشنهاد رنگی و خوشگلی
+ وای اعصابم بهم ریخت. چه آدمایی پیدا میشن

من کلا رنگی رنگی های زندگی را بیشتر دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد