روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

و خداوند سر را آفرید تا روی گردن باشد، نه در زندگی دیگران.....

سلام

عصر پاییزیتون بخیر

شادی هاتون پررنگ

روزگارتون پر از بهانه های قشنگ برای لبخند زدن - برای خندیدن



امروز صبح باشگاه بودم

هرچند کم انرژی تر از روزای دیگه

ولی در هر حال باشگاه را دوست دارم

حالا دیگه آروم آروم دارم از اون لاک دفاعی خودم در میام

با شخصیت و اخلاقی که از خودم میشناسم یه کمی این زمان برای باشگاه طولانی شد ...

چون من اصولا خیلی زود با بقیه ارتباط برقرار میکنم

خیلی راحت با دیگران دوست میشم ... میگم ... میخندم

اما نمیدونم چرا توی باشگاه از روز اول سعی کردم فاصله ام را با همه حفظ کنم

شاید هم اولین دلیلش این بود که لحظه ای که وارد کلاس شدم بعد از سلام یکی از خانم ها ازم سوال کردند شما متاهل نیستید؟؟؟؟

و همین سوال باعث شد که سعی کنم توی لاک خودم باقی بمونم

اما حالا...

با گذشت چهار ماه و وارد شدن به ماه پنجم ...

وقتی میرم داخل باشگاه یه خانمی هم سن و سال مامانم میاد جلو و همدیگه را بغل میکنیم و به قول اون خانم اینطوری انرژیهامون را رد و بدل میکنیم

با همه سلام میکنم و برعکس قبل دست میدم

آروم آروم از لاکم اومدم بیرون و با بقیه هم باشگاهی ها شوخی میکنم ...

وقتی کسی لباس تازه میپوشه ازش تعریف میکنم

از رنگ موهاشون

از اکسسوریهای ورزشی که با خودشون میارن

و ...

حالا تقریبا بقیه هم یاد گرفتند بدون سوال و جواب و کنجکاوی های بی جا ... با من دوست باشن و انرژی بگیرن و انرژی بدن...

و احساس میکنم این بهترین کار هست

هنوز دوست نزدیک ندارم

ولی با مروارید جون زیاد حرف میزنیم و گاهی برام درد دل میکنه

و اینگونه روزگار باشگاه را با حال خوش میگذرونم

دانا همچنان برای اومدن امروز و فردا میکنه و من دیگه حتی پیگیر هم نشدم

میزارم یه زمانی بگذره و یه کمی خودش با خودش کنار بیاد و دوباره بهش میگم

چون وقتی یه کاری میکنم که نتیجه خوبی داره حتما به دوستام توصیه میکنم

للی که شروع کرده و اونم مثل من خیلی خیلی راضی هست

آلاله هم داره میره و هر روز ازش گزارش میگیرم و اونم خیلی راضی هست



پ ن 1: امروز میخواستم پرده را نصب کنم

ولی پسرعمه جان همچنان نیومده

اصلا چرا منتظرشم ؟؟؟؟؟

یه چسب هست که باید بچسبونم بالا در و تمام ...

چرا منتظر پسرعمه شدم؟

فردا صبح اول وقت خودم میچسبونمش و بهتون خبرش را میدم ....



پ ن 2: همسایه کناریم که از وقتی اومدم توی این مغازه همین جا بود - جابجا شده

مغازه ش را اجاره داده به نانوایی

براتون بگم چقدر خوشحالم؟

احتمالا بعد از این عصرها از عطر نان تازه براتون تعریف میکنم



پ ن 3: آقای دکتر عین این بچه درسخونها چسبیده به جزوه ها

چه خبره بابا... ولمون کن

من بودم تا الان از تصمیمم پشیمون شده بودم



پ ن 4: ماه تولدی که من توش اینهمه بیام سرکار ... اصلا آبان نیست ... احتمالا تیرماه هست و من خبر ندارم


نظرات 10 + ارسال نظر
خورشید دوشنبه 8 آبان 1402 ساعت 17:14

تولدت مبارک عزیز جانم
چه عشقی داره بوی نون تازه

ممنون عزیزدلم
منم بوی نون را خیلی دوست دارم
اما در گوشی بهت بگم نون خونگی را بیات دوست دارم

سارا دوشنبه 8 آبان 1402 ساعت 18:01 http://15azar59.blogsky.com

ابان ماهی جونم تولدت مبارک باشه
.
وااای اون نونوایی را بگو اگر همسایه دیوار به دیوار ما نانوایی بزنه دوست دارم بربری سنتی بزنه از اون مدل مشهدیاش که بوی خوش زندگی داره
.
پ.ن۳: خیلی واضح و شفاف به خاطرم مونده که یه بار یه کسی بهم گفت من اگر تو رو نبینم مشکلی نیست ولی اگر درس نخونم میمیرم همینقدر زیاد من براش قابل اعتنا بودم

آذرماهی جون ... متشکرم
ولی نانوایی ما از اون مشهدیا نیست
بربری هم نیست
ولی گفت چند مدل نون میپزم
کاش نونایی بپزه که من ذوق کنم

حالا آقای دکتر در این حد فکر نکنم علاقمند باشن به خوندن
چطوره تست بگیرم ... بعد بیام خبر بدم

فندوقی سه‌شنبه 9 آبان 1402 ساعت 10:43

تیر مگه چشه

تیر یکی از ماههای قشنگه که با تولد شما شروع میشه خوشگل خانوم

ربولی حسن کور سه‌شنبه 9 آبان 1402 ساعت 11:43 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
فقط تیتر!

نرگسی سه‌شنبه 9 آبان 1402 ساعت 14:14

چه خوب که همگی از باشگاه رفتن لذت میبرید . جای منم خالی کنید♥️♥️
میدونی ما یه جورایی همسایه نونوایی هستیم . از مزیتاش همین بوی نون تازه هست و اینکه نیازی نیست توی شلوغی بایستی و ساعت خلوتیشو دیگه میدونی برا خرید . تازه اگه نخوای مثلا بسپری که بذاره کنار واست
همیشه هم نون تازه داری و کمتر به فریز کردن احتیاج پیدا می‌کنی که این گزینه مخصوص خونه هست و نمی‌دونم حوصله می‌کنی بگیری ببری خونه یا نه
اینم که چه نونی باشه مهمه دیگه .
ولی معایبیم داره مثلا بعضی وقتا نون میسوزه و بوی سوختگیش با دود قاطی میشه و گلوی آدمو میسوزونه انگار
یا شلوغی و رفت و آمد زیاد و کشیده شدن صف به سمت مغازه شما و بیشتر شدن نگاهها و از این حرفا .
از همه بدترم بعضی وقتا دعوا سر نوبت و ..
خلاصه که از خلوتی سابق خبری نیست دیگه و قوت غالب برای حیات ، حیاتو میکشونه طرف خودش

شما هم شروع کن باشگاه رفتن را
پیاده روی توی هوای پاییزی هم خیلی کیف داره
چه خوب از مزایا و معایب نونوایی گفتی... اصلا به معایبش فکر نکرده بودم
کوچه ما زیادی خلوته.... یه کمی شلوغ بشه شاید برای کار و کاسبی ما هم بد نباشه

جازی سه‌شنبه 9 آبان 1402 ساعت 16:54

با سلام
اول اینکه ماه تولدت مبارک و دوم اینکه برای من خیلی سخت شذه این روزا ولی می گویم بگذزد این روزگار تلخ تر از زهر
بیماری های جورواجور پیدا کردم نه یکی و نه دو تا و نه سه تا بلکه یک جین شده و هر کدام با یک داروی خاص که هیچکدام هم خوب شدنی نیست

سلام
خیر مقدم
خیلی وقته تشریف نیاوردید
متشکرم
بلا ازتون دور باشه
شما قوی تر از همه بیماریها هستید
حتما راه حلش را پیدا میکنید و روز به روز بهتر میشید

مانلی سه‌شنبه 9 آبان 1402 ساعت 18:18

سلام ابان ماهی جان رنگی رنگی
تولدت مباااااارک همه ما که عشق و انرژی رو هر روز به خونه هامون میاری
پدر جان منم ابانی بودن
۵ ابان تولد زمینیشون بود و ۱۱ ابان تولد اسمونیشون
خدا همه شما ابانی های عزیز رو سلامت نگه داره
روح پدر جان شما هم شاد که همچین دختر گلی دارن.
میبوسمت یه عالمه
ببخشید کم کامنت میذارم

سلام مانلی نازنینم
لطف داری بهم عزیزدلم
خدا رحمت کنه پدرجانت را ... خدا شما را حفظ کنه ... بقیه عزیزانت شاد و سلامت باشن
همین که گاه گاهی هم برام مینویسی بی نهایت خوشحالم میکنی ... ممنونم

لیمو یکشنبه 14 آبان 1402 ساعت 13:53 https://lemonn.blogsky.com

ولی من از خدامه که سرم روی گردنم نباشه!
+ همیشه وقت ورود به یه محیط مثل باشگاه من این حالت آخرم. با همه دوست میشم و صحبت میکنم و اینا اما معمولا پشیمونم میکنن برمیگردم به اون حالتی که شما اول داری.

از این حرفا نزن
سرت سلامت ...
اخ توی باشگاه انگار ملت کلا برای فضولی حاضر و آماده ان...

لیمو یکشنبه 14 آبان 1402 ساعت 13:55 https://lemonn.blogsky.com

راااستی من الان عنوان پست رو کامل دیدم نمیخوام تو زندگی مردم باشه میخوام هیچ جا نباشه. کلا نباشه. اشتباه برداشت نشه.


از این حرفا نشنوم ازت... دعوات میکنما
سرت سلامت
همیشه شاد و پر انرژی باشی دختر جان

رها سه‌شنبه 5 دی 1402 ساعت 00:54

اوههههه
هنوز کامنت من اینجا تایید نشده!!!

تیلوی تنبلی شدم ... میبینی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد