روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

آبان 1402

سلام

روزتون قشنگ

لحظه هاتون پر از عطر نارنگی و پرتقال

یه عالمه حس خوب روانه ی زندگی هاتون


دیشب داشتم آروم آروم جمع و جور میکردم که برم خونه که آقایی که بهش سفارش اون پرده پلاستیکی را داده بودم زنگ زد

سریع رفتم سراغش و تحویل گرفتم

صبح ، بعد از باشگاه

یه راست اومدم یه بررسی کردم و دیدم باید در را تمیز کنم که چسب روی قسمت شیشه ای بچسبه و پرده را نگه داره

گرد و غبار پاییزی اونقدر زیاد شده که دیدم کرکره های جلوی دفتر هم خیلی خیلی پر از گرد و غبار شدند

این شد که شلنگ را کشیدم بیرون و تصمیم گرفتم کرکره ها را بشورم و یه آبی هم به شیشه های سکوریت بزنم و بعد با دستمال خشکشون کنم

آخرین باری که درهای کرکره ای شسته شده بودند پدرجان زحمتش را کشیده بود

روی همین حساب خیلی خیلی غبار گرفته بودند

شلنگ را باز کردم و شروع کردم به شستن و همزمان با جاروی دسته بلند لکه های تمیز کردن

وای از مردم قضاوتگر کوچه و خیابان

حاج خانوم اولی زیر لب غرغر کنان ... توی این کمبود آب...

حاج آقای بعدی... دخترم میدونی آب نیست

بعدی...

بعدی..

اولا که منم میدونم آب نیست ... ولی دیگه بعد از دو سال چیکار کنم ؟

حالا تازه من یه شلنگ باریک وصل کردم که آب کمتری بیاد و در عوض با فشار بیشتر کار زودتر راه بیفته...

ولی مگه ول کن بودند ملت....

این رفت ... اون اومد...

ولی دیگه واقعا چاره ای نبود

زمان زیادی تا جایی که امکان داشت با دستمال و شیشه پاک کن درها را تمیز کرده بودم

ولی دیگه گوشه کنارها و درزها و ... خیلی غبار گرفته بود... کما اینکه کرکره های مربوط به درهای برقی هیچ راه حل دیگه ای ندارن... باید شسته بشن

هرطوری بود درها شسته شدن و بعدش هم با یه دستمال و وسایل مربوط به شیشه تمیز کردن یه دستی به شیشه ها کشیدم تا جایی که قدم میرسید و میشد...

بعد هم یه کمی دور و برم را مرتب کردم

تا جایی که امکان داشت میزکارها را نظم دادم

زنگ زدم به پسرعمه که بیا این پرده را نصب کن...

گفت یا امروز یا فردا ...

گفتم هرموقع وقت داشتی

حالا ببینم کی پیداش میشه ...

در نهایت یه مقدار دیگه گردگیری انجام دادم و پریدم پشت سیستم ...




پ ن 1: غم و غصه هات از توی صدات پیدا بود...

کمتر غصه بخور

بخدا همه اینا میگذره

من گذروندم


پ ن 2: مغزبادم برام موچی درست کرده بود

خودش... به تنهایی...


پ ن 3: یکی از مشتریهام بعد از یه مدت طولانی اومده بود که حسابش را تسویه کنه

از در که وارد شد یه دونه به زرد و درشت داد دستم و گفت فراموش کرده بوده که بدهکاره و ...


پ ن 4: مادرجان هرروز برام انار دانه میکنن

مهربونی مادرها نظیر نداره

نظرات 7 + ارسال نظر
رضوان دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 14:56 http://nachagh.blogsky.com

مبارک باشه پرده.نوش جون دونه های انار.ماه آبان خوبی پیش روی شما باد


ممنون
آبان ماه تولد منه

رضوان دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 15:20 http://nachagh.blogsky.com

تولدتان پیشاپیش مبارک.مشخصا روزش را بگو با کادو بیام

ای جان
همین که میگید خودش کادو هست
همین که اینطوری آدم را ذوق زده میکنید
ممنونم از محبتتون

ربولی حسن کور دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 15:21 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
حالا میدونین که آب نیست یا نه؟
پ.ن3. بهشون میگفتین اگه همون موقع بدهی تونو میدادین میتونستم باهاش ... گرم طلا بخرم. حالا نصف اون مقدار هم نمیشه!

سلام جناب دکتر
خوبید؟
حالا همه در حال صرفه جویی هستیدا... جز من
نه بابا... بیچاره را ... چه خبره؟؟؟؟؟؟
یه کمی با مشتری مهربان تر باشید
کاسب بودن اینطوری نیست ... باید سعه صدر داشته باشید

مرمر دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 20:27

سلام تیلوی قشنگم
پاییزت قشنگ دختر مهربون،تولدت پیشاپیش مبارک و پر تکرارمنم تولدم دقیقا نیمه پاییزه و عااااشق به و سیب گلابم،همیشه ی دونه به میشورم میذارم کنار دستم و هی بوش میکنم،پارسال رفتم کمک مادرشوهرم خونه باغشونو مرتب کردم خیلی بامزه، ی به بهم داد و گفت چون دختر خوبی بودی

سلام به روی ماهت
دختر پاییز... هر روزت مبارک و شاد
فندوق جان ما هم متولد میانه ی پاییزه... منم پاییزی هستم ولی دقیقا روز میانه نیستم
دختر خوبی باشی بازم به جایزه میگیری

مامان فرشته ها سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 08:10

وای مادر علت خشک شدن زابنده رود معلوم شد از بس اب مصرف میکنی ننه
ما جنوبیم خوب اینقد خاک وخل هست که خدا میدونه اون موقع سرکار بودم بعد از دوماه یه بار حیاط شسته بودم همون روز مامور اب رد شده بوده بود دیده بود قبض ماه بعد یه جریمه سنگین اومد همسر رفت اداره اب معاون اداره پاشده بود اومدمحله دیده بود بعله همچنان اب توی کوچه جاریه اخه همسایه دیوار به دیوار یه خانم وسواسی بود روحش شاد روزانه حیاط میشست بعد اینها فکر میکردن کار ماست بعد رفتن تذکر دادن خانومه بنده خدا اختلال حواس شدید داشت محلشون هم نزاشت و بالاخره جریمه رو برداشتن و حالا اب منطقه ما اصلا قابل شرب نیست ما یه تصفیه کنار کنتور گذاشتیم یه تصفیه تو اشپزخونه تا اب قابل خوردن باشه

بله ... اینطوریاست
و ببینید ما چه همسایه ها و هم محلی های مسئولی داریم ... همه حواسشون هست
وای ... اون جریمه را بگو ...
اخی ... شنیدم که آب اون مناطق کیفیت خوبی نداره ولی دیگه نمیدونستم تا این حد
همین اصفهان هم آب خیلی املاح داره
خیلی از خانواده ها از تصفیه خانگی برای آب استفاده میکنند

لیلی سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 08:37 http://Leiligermany.blogsky.com

خوبه که مردم اعتراض می کردن. و می توانستید جواب بدید سالی یکبار مجاز است. همسایه ی ما هفته ای دوبار کل حیاط و در ورودی رو در آب غرق می کند و کسی معترض نیست. همسایه خانه ی قبلی مان هم همین طور بود . نمی دانم چرا برخی افراد مسن درکی از کمبود آب ندارند.

اعتراض؟؟؟؟؟؟؟؟
چیزی نمانده بود کتک بخورم
نه بابا... من به خاطر کمبود آب شستشو و تمیزکاری پارکینک خونه را هم تبدیل کردم به فصلی یکبار...
اینجا را هم که دوسال بود کلا درها را نشسته بودیم... البته به نظرم لزومی هم نداره وقتی اینهمه کمبود آب هست زود زود بشوریم
الان هم اگه نمیخواستم اون پرده کذایی را نصب کنم یقینا نمیشستم و به همون شیشه پاک کردن اکتفا میکردم

رسول سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 10:19

پیشنهاد میکنم بین ساعت دو تا چهار بعدازظهر این کار رو انجام بدید که ملت همیشه در صحنه و همواره آماده نقد کمتری اطرافتون باشن
اینجوری خودتون راحت ترید


من آدم صبح هستم
هرکاری را میخوام دست به کارش بشم اول صبح انجام میدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد