روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

تیلویی در چهارشنبه

سلام

روزتون خوشگل مشگل

اصلا روزتون قرتی پرتی

روزتون شیک و پیک

روزتون پراز آب و تاب دلنشین پاییزی

روزتون پر از نور و روشنایی مهرماهی




صبح رفتم باشگاه

امروز باشگاه را دوست نداشتم

سیستم صوتی باشگاه مدتیه مشکل داره

مربی هم غر میزنه که با آهنگای ایرانی نمیتونه ریتمیک ورزش کنه

امروز دیگه عصبانی شده بود از این وضعیت

فکر کنم برای همین سراغ ورزش های ریتمیک نرفت

یه سری ورزش گروهی داد

قدرتی و سرعتی

ولی پر انرژی و هیجانی نبود

دلم بپربپر میخواست

ولی در کل باشگاه که میرم پر از انرژی خوب میشم و میام بیرون



دیروز صبح با مادرجان اومدم

دوساعتی کارهام را مرتب کردم و بعد پیش به سوی پاساژ ارکیده(یه پاساژ طلا فروشی سرخیابان خاقانی)

دور زدیم و سر صبر همه چیز را نگاه کردیم و کلی خندیدیم و از هیچی خوشمون نیومد

در نهایت یه چیز فسقلی خریدیم و اومدیم به سمت خیابون نظر

از همونجایی که همیشه خرید میکنیم یه کت و شلوار مجلسی هم برداشتیم

بعدش هم اومدیم یه پیتزای مادر دختری... خوردیم و برگشتیم سمت دفتر

البته تا برسیم دفتر ساعت از سه گذشته بود

مادرجان یه کمی دراز کشیدند و منم تند تند سعی کردم کارها را مرتب کنم


امروز هم بسته پستی رسید

خوب بود

یه تونیک شلوار پاییزی ... رنگ ... سبز کله غازی...

این رنگ را دوست دارم

حالا بگذریم که پارسال تا حالا کلی چیز میز این رنگی خریدم

اینم ست هم برای مادرجان هست

برای فردا هم کلی با همه هماهنگ کردم و برنامه ریزی کردم

دیگه نمیدونم چطوری از آب در میاد

ولی مهم این هست که من تلاشم را کردم



دیروز بعد از سرکار

با مادرجان رفتیم خرید میوه و سبزیجات

خیلی وقت بود نشده بود دوتایی بریم برای خرید خونه

اول نان خریدم .. چند مدل

میدونید که یخچال و فریزر بالاش همچنان داره کج دار و مریز کار میکنه و باید بره نمایندگی؟

بعدش هم یه مقداری میوه و سبزیجات

بعد هم اومدیم همشون را دادیم دست ماشین ظرفشویی خانوم عزیز!

یه مقداری هم خرید وسایل صبحانه انجام داده بودیم...



از بس وسط پست پاشدم و نشستم و تلفن جواب دادم ، رشته افکارم بریده شد

شما ببخشید اگه جسته و گریخته نوشتم




پ ن1: یکی از دوستام یه کلیپ برام فرستاده بود

در مورد اینکه انرژی کائنات در زمانهایی که زمان اذان هست در بالاترین مقدار خودش هست

اینو از نگاه آدمهایی که انرژی درمانی و اینا بلدن گفته بود

گفته بود در این زمان هر آرزو و به قول من هر دعایی بکنید مستجاب میشه ...

انرژی های خوب به سادگی منتقل میشه 

من دارم هر روز تلاش میکنم توی این زمان برای عزیزانم دعا کنم

برای حل شدن مشکلاتشون

برای برطرف شدن گرفتاریهاشون

برای باز شدن راههای تازه و خوب توی زندگیشون

برای به سامان رسیدن تصمیماتشون

برای آرامش دلشون ...

یادتون نره ... شما ... بله شمایی که اینجا را میخونید ... یکی از عزیزان من هستید

نظرات 12 + ارسال نظر
ربولی حسن کور چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 13:09 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
پیشاپیش تولدشون مبارک.
یخچال درست نشد؟ یخچال اهدائی مادر آقای دکتر را هم که قبول نکردین.

سلام
متشکرم
نه درست نشد
یعنی توی اون شرایط کاری از دستم بر نمیومد
یخچالش مشکل نداره ... فریزرش فعلا تخلیه کردیم در حد یه یخچالی که خیلی زیادی یخه ازش میشه استفاده کرد
ولی باید بره نمایندگی
ولی من هنوز خیلی شلوغم
نه بابا ... یخچال اونا را کجا بیاریم

مهتاب چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 13:45

میشه بگید از کدوم برنامه بووش برای شستن سبزیجات استفاده میکنین؟

عزیزدلمی
ماشین ظرفشویی ما بوش نیست
بکو هست
آخرین برنامه که آبکشی با آب ساده هست
15 دقیقه
خودش توی بروشور توضیح داده که میوه را با این برنامه بشویید

رها چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 13:59

سلام
میدونم شما کاری به سیاست ندارید و این حرفا ولی این همه آدم یه جا کشته شدند قلب جهان به درد اومد تو این ۱۰ روز این همه کودک کشته شدند چجوریه یه اشاره کوچیک هم بهش نکردین در حالیکه پارسال هرباری یه اشاره کوچیک میکردین حالمون خوب نیست و فلان
چجوری میشه روزمون فرتی پرتی باشه با این همه کشته شده های زن و بچه
یه روزی تو وبلاگ ها همه شعارشون انسانیت بود ولی نمیدونم چرا این چند روز هیچ اشاره ای نکردند پس کو اون انسانیت که گوش فلک رو کر کرده بود

سلام رها جان
من مدتی هست سعی میکنم این مدل کامنتها را به خاطر همه مون اصلا منتشر نکنم
حق با شماست
ولی یه نگاه کوچیک نشون میده من اینجا توی چارچوب وبلاگ خودم از سیاست نمینویسم
حالا بگذریم از این موضوع که شاید باور کردنش برای خیلی ها سخت باشه ، ولی من تا چند روز از این موضوع نگذشته بود اصلا خبر دار هم نشده بودم ... اینو حداقل خدای بالای سرم میدونه
توی اینستاگرام که اصلا نرفته بودم
اخبار هم که نمیدیدم
صبح زود میومدم سرکار ... شب ساعت 8 میرسم خونه دیگه جونی برای هیچ ارتباطی ندارم
و خدا میدونه من تا چند روز بعد از این موضوع بی خبر بودم حتی ....

مادر خونه چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 14:49 Http://n1393.blogsky.com

آقای دکتر دارن یه قلم در میون میشنا

اگه رفتی فلفلش دادی بگو


یه قلم در میون اصطلاح کدوم شهره مادرخونه؟

آتشی برنگ آسمان چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 15:38 https://atashibrangaseman.blogsky.com

من منتظر انرژی مثبت دعاهات هستم البته اگه جزو عزیزان باشن
تولد مادر مبارک و سایه شون مستدام.

ای جان دلم
معلومه که هستی
همه کسایی که اینجا دور هم هستیم برام عزیز و محترم و دوست داشتنی هستند

رها چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 16:44

قصد قضاوت نداشتم نمیخواستم ناراحتتون کنم فقط در تعجبم همین

الان حرفم به شما نیست کلا در مورد بعضی هموطنامون در تعجبم خیلی دردناکه این اتفاق ولی برخورد هموطنا عجیب و بهت آوره این همه زن و بچه

رها جانم حرف شما درسته
قضاوت نکردی
گفتی
منم جواب دادم
اینو پای قضاوت نزاشتم
ولی میخوام یه چیزی بهت بگم ... به نظرت کاری از دست هموطنا بر میاد؟
توی سویه گیریها و رفتارهای سیاسی میتونن موثر باشن؟
نهایتا میتونن یه کمی غم به غمای زیادی که توی این جغرافیا فراوونه اضافه کنن و غصه بخورن و زودتر از پا در بیان...
من همین الان هم که دارم باهات حرف میزنم واقعا نمیدونم قضیه دقیقا چیه...
از بعد از کامنتت یکی دوبار زنگ زدم از آقای دکتر بپرسم که ایشون جواب ندادن و احتمالا دستشون بند کار و زندگی بود...

سعید چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 20:31 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو جان
تو دختر عموی عزیز من هستی
امیدوارم منم از اون عزیزان باشم


سلام به شما
امیدوارم هرچی میخوای خدا بهت بده
همیشه سالم و شاد باشی در کنار عزیزانت
میدونید که عزیز هستید

مرمر چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 23:25

سلام تیلوی عزیزم
روزا و شبای شما هم زیبا و رنگی و شاد
تیلو جان شما هم برای ما خیلی عزیز هستین،همیشه وقتایی که به آسمون نگاه میکنم،وقتی ستاره هارو میبینم،وقتی گلهای رنگی رنگی جلوی چشمم میان و خیلی وقتای دیگه یادت هستم و برات بهترینها رو آرزو میکنم

سلام مرمرجانم
متشکرم نازنینم
شماها هم واسه من عزیزید... دوستتون دارم
چقدر مهربونی ... چقدر نازنینی... من شرمنده اینهمه محبتتم

الی پنج‌شنبه 27 مهر 1402 ساعت 09:37

سلام تیلو جانم الی هستمامروز دلم هوای وبلاگت رو کرده بود
دلم تنگ شده برات دختر جان

سلام الی نازنینم
چرا اینهمه وقت از هم دوریم ...
منم دلم برات تنگ شده عزیزدلم

مادر خونه پنج‌شنبه 27 مهر 1402 ساعت 12:07 Http://n1393.blogsky.com

اصطلاح لرها

دل آرام جمعه 28 مهر 1402 ساعت 21:06

تیلو جون یه چیزی میخوام بهت بگم. من وقتی رفتم ظرفشویی بخرم رفتم نمایندگی بکو. گفتم برنامه میوه و سبزی شستن هم داره. گفت داره. ولی با توجه به اینکه کمی شوینده داخل ماشین می مونه توصیه می کنم خودت با دست بشوری. سمی میشه.
یکم تحقیقات کن یه وقت ضرر نداشته باشه. واقعیتش من بابا حرف فروشنده تادحالا میوه و سبزی تو ماشین نذاشتم. ترسیدم. چند جا بپرس. مطمئن بشی.

دل آرام نازنینم شوینده ها وارد آب پاشها نمیشن
شوینده پرتاب میشه داخل ماشین البته تا جایی که من میدونم ... درسته که بعد آب و شوینده در آبپاشها میچرخه و از اونها خارج میشه ... ولی اونوقت دیگه حل شده و چون زمان آبکشی آب میپاشه ، احتمالا شسته میشه ... بعدش هم این شوینده ها همونهایی هست که ظرفها را هم میشوره ... حالا اگه یه درصدکمی مانده باشه ... بازم با آب شسته میشه ... ولی بازم سوال میکنم

لیمو شنبه 6 آبان 1402 ساعت 10:40 https://lemonn.blogsky.com

با اینکه روز نسبتا بد باشگاه بوده اما دلم باشگاه خواست. کاش از تنبلیم کم شه
+ سبز کله غازی عشقه. مبارک باشه

باشگاه خیلی خوبه... منم دلم میخواد هر روز برم ولی تنبلی میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد