روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

از سری قصه های حسنی....

سلام

جمعه ی قشنگ پاییزیتون بخیر

الان وقتشه که لحظه های ناب و بینظیر پاییزی را برای خودتون خاطره انگیز و دلچسب کنید

وقتش هست که با اونایی که بهتون خوش میگذره قدم بزنید

عصرانه های با شکوه و پر از سلیقه آماده کنید و دور همی باشید

وقتش هست که جمعه ها را از دست ندید

عصرها را از دست ندید

سرشبها را دلچسب تر کنید

وقتشه که یهویی های دلچسبی که توی جیبهاتون قایم کردید را رو کنید

خلاصه که یادتون باشه پاییز 1402 هرگز برنمیگرده

تا میتونید ازش خاطره و حال خوب بسازید



دیشب تا ساعت 7 سرکار بودم

بعدش هم زنگ زدم مادرجان آماده باش تا بیام دنبالتون و بریم خونه خاله

مادرجان هم شام را برداشتند و رفتیم خونه خاله جان

تا ساعت 12 دور هم بودیم

از این یک ماه حرف زدیم

عکسها را نگاه کردیم

دور هم شام خوردیم

توی فنجون و قوری جدید خاله جان که هدیه همسر داداش بود چای درست کردیم و ....

دنیا را نباید سخت گرفت

پارسال این موقع ها روزهای سختی از نظر روحی سپری میکردم

روزهایی که دنبال یه سری کار بی سر و ته بودم و فکر میکردم هیچوقت تمام نمیشن ...

ولی الان میبینم سخت و آسونه این دنیا میگذره


امروز صبح هم با مادرجان صبحانه خوردیم  و من اومدم سرکار

دوتا کار مرتب میکنم و زودتر از هر روز میرم خونه

میخوام امروز توی آفتاب عصر پاییزی که خودش را کش میده تا وسط سالن دراز بکشم










پ ن 1: یه عالمه عکس براتون نگه داشتم و بازم اینستاگرامم هیچ جوره باز نمیشه

خب عکسا بیات میشه و از دهن میفته


پ ن 2: جای خالی داداش جانم توی خونه بدجور تو ذوق میزنه


پ ن 3: اول پاییز باید به خودمون یه کرم مرطوب کننده هدیه کنیم

از اونایی که عطر و بوش را دوست داریم

از اونایی که زدنش حس خوب بهمون میده

با پوست دست و پا و گردن و ساق دست و پامون مهربون باشیم و تند تند مرطوب نگهشون داریم


پ ن 4: دیشب آقای دکتر پکر بود

نمیدونم چرا

هرچی پرسیدم دلش نخواست حرف بزنه

در عوض یه کمی براش حرف زدم و دیدم بازم حوصله نداره

گاهی آدمها خسته میشن...

خسته بود

خستگیش را حس کردم ...


پ ن 5: یه هدیه با مزه برای آقای دکتر خریدم

خدا را چه دیدین.. شاید خیلی زود تصمیم گرفتم سوپرایزشون کنم

نظرات 11 + ارسال نظر
مادر خونه جمعه 7 مهر 1402 ساعت 12:32 Http://n1393.blogsky.com

کاش بری تیلو

تیلو و این بار بیشتر بمونی
بیشتر بنویسی.
بیشتر خوش بگذره بهت

کاش...
ببینم خداوند چی برام مقدر کرده
من تلاشم را میکنم
مقدمات را فراهم میکنم و سعی میکنم که بشه ...
بقیه ش را هم میسپارم به پروردگار

سارا جمعه 7 مهر 1402 ساعت 12:34 http://15azar59.blogsky.com

اگر گرد و خاکِ گذر زمان روی وقایع نبود معلوم نیست سر انسان چی میومد
.
از تیترت خنده ام گرفت

اخ سارای نازنینم
همینطوریه ها
خوبه گذرزمان همه چیز را کمرنگ میکنه
درسته که خیلی از دردها و زخم ها جاشون تا ابد باقی میماند... ولی دیگه مثل روز اول خونریزی نمیکنن ... اگه اینطوری بود نسل بشر تا حالا منقرض شده بود

وای خودم اونقدر خندیدم تا این تیتر را نوشتم

ربولی حسن کور جمعه 7 مهر 1402 ساعت 13:58 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
اگه میدونین نباید سخت گرفت پس تا هفت سر کار میمونین چرا؟ البته یکی باید اینو به خودم بگه
ایول منتظر سفرنامه هستیم

سلام جناب دکتر
سرکار موندن که سخت گرفتن نیست
برای زندگی باید تلاش کرد
برای رسیدن به خواسته هامون باید با چنگ و دندون بجنگیم
سقف آرزوهامونم که بلندددددددددددددددددددددد
باید هرچقدر در توانمون هست تلاش و کوشش کنیم
ولی سخت نگیرید
من که سفر نرفتم... ولی چون شما گفتید حتما قراره به زودی برم

نوشین جمعه 7 مهر 1402 ساعت 19:52

وای ک چقدر ایده گرفتم برا پاییز و تا الان هی خسته بودم از دست فسقلیا اما دیگه میخام پاییز رو‌باهم خوش باشیم، تولوخدا برو سورپرایز کن ک اول ادم حال خوش خوب میشه، برامونم اعریف کن ایشالا ک وسایلش فراهم بشه

نوشین نازنینم
بزرگ کردن دوتا فسقلی پشت سر همی کار آسونی نیست
تو داری یه کار بزرگ میکنی... نیاز داری به اینکه بهت بگیم خسته نباشی عزیز نازنینم خدا قوت
نیاز هست که اطرافیانت هرازگاهی یواشکی و بی خبر بهت جایزه بدن و بگن میدونن داری چه کار بزرگی انجام میدی
میدونم که کلی ایده قشنگ داری و میدونم که پاییزت را به زیباترین حالت ممکن سپری میکنی
خداوند پشت و پناهت

مامان فرشته ها جمعه 7 مهر 1402 ساعت 22:13 http://mamanmalmal.blogfa.com

شادیت روزافزون عاشقانه هایت پایدار دختر پرانرژی

ممنون از محبتتون
من همه پست های شما را با گوشی میخونما
اما نمیدونم چرا اینهمه تنبلم تو کامنت دادن ... ببخشید

مانی شنبه 8 مهر 1402 ساعت 06:58

تیلو جان عزیزم
به به سورپریز ،
امیدوارم به زودی بتونی بری به دیدار یار مهربان و خوش بگذره.


ممنون دوست خوبم
سورپرایز خوبه ... گاهی خیلی هم دلچسبه ... ببینیم چی میشه و خداوند چی مقدر میکنه

نوشین شنبه 8 مهر 1402 ساعت 10:06

قربونت برم من عزیزدلم، تا حالا کسی انقد قشنگ بهم نگفته بود این حرفارو، حتی دیگه خودمم یادم رفته نیازم چیه، ولی خوشبحال اطرافیان شما، کاش منم یه خواهر مثل شما داشتم اما چه حیف و صدحیف خدا منو محروم کرده از داشتن خواهر، خدا حفظتون کنه برای اطرافیانتون و همچنین اطرافیان رو برای شما

عزیزمی
حتما دوستای مهربون تر از خواهر داری
خودت اونقدر مهربون و خوبی که مطمئنم دور و برت را گلستان کردی

بهار شیراز شنبه 8 مهر 1402 ساعت 10:10

من عاشق سوپرایزم....
زودتر سوپرایزش کن و ما رو هم تو شادی تون شریک


چشم بهار خانم
ولی من اندازه شما زبل و با دست و پا نیستما

مامان فرشته ها شنبه 8 مهر 1402 ساعت 13:05 http://mamanmalmal.blogfa.com

کامنت بزاری نزاری عزیزی پستهای من که چیز خاصی نداره

نفرمایید
پست هات پر زندگیه
از اینکه با خواهر و برادر و خواهر زاده ها میرین به پدر و مادر سرمیزنین خیلی خوشم میاد
از اون زندگی جنوبی که میرین دریا خیلی خوشم میاد
از اینکه دخترا اینهمه مهربونن مثل خودت و بهت کمک میکنن
از اون مهربونی پنهانی که به همسرت داری ازش هیچی نمیگی ولی لابلای کلماتت پیداست
از خوندنت واقعا لذت میبرم
وقتی میبینم با گذشتی و با فداکاری زندگیت را حفظ کردی و برای بهتر شدنش تلاش میکنی ازت نیرو میگیرم
من واقعا از خوندنت لذت میبرم

مه سو یکشنبه 9 مهر 1402 ساعت 02:00

به زودی منتظر سوپرایز ویژه باشیم پس؟!

به زودی که نه...
یه آرزو بود کنج قلبم
ولی یه کادوی خوشگل خریدم و دلم غنچ میزنه برای رسوندنش به دست صاحبش

لیمو سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 12:26 https://lemonn.blogsky.com/

پوست من خیلی خشکه پاییز که میرسه دیگه نور علی نور حتی مایع دستشویی کرمی هم جواب نیست. حالا جدیدا کره بدن داخل حمام استفاده میکنم خیییلی خوبه.

پوست لیمو که نمیتونه خشک باشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کره بدن خیلی خوبه... و البته همه محصولات آبرسان و مرطوب کننده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد