روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

شهریور هم ته کشید...

سلام

روزتون قشنگ

روزگارتون شیرین و دوست داشتنی

از این لحظه ها و ساعتهایی که ته تابستون باقی مانده لذت ببرید

حالا دیگه گرما اونقدر شدید نیست که نشه از تابستون لذت برد

همین چند روز را غنیمت بدانید

یه دورهمی

یه گشت و گزار

یه مهمونی دوستانه

یه عصرانه دلچسب

یه سوپرایز قشنگ

بالاخره باید یه خاطره ی خیلی خاص از تابستون 1402 که دیگه هرگز برنمیگرده داشته باشیم ...



دیروز تا ساعت 5 سرکار بودم

بعدش رفتم به سمت میوه فروشی

آلوی شابلون سیاه و گلابی خریدیم

قرار بود دایی و زن دایی و دخترهاشون بیان بهمون سربزنن

یه هندوانه هم خریدم برای اون یکی دایی جان که مریض بودند

بعدش رفتم به سمت مغازه ی لوازم برقی- ریموت هردوتا ماشین باطری نداشت

باطری ها را عوض کرد و اونجا چشمم خورد به مدل مهتابی خیلی باریک که به درد نصب شدن زیر کابینت میخورد و از اون هم خریدم

بعد اومدم سمت خونه دایی که مریض بود - یه سرکوچولو زدم

خاله هم اونجا بود که بردم رسوندمش خونشون

بعدش هم پیش به سوی خانه

مهمان ها قبل از من رسیده بودند

خواهرا و فسقلیا هم از صبح خونمون بودند

دایی و خانواده ش یکساعتی نشستند و رفتند

من و داداش جان مشغول نصب مهتابی شدیم و نتیجه عالی بود

بعد هم خاله و آلاله اومدند

ساعت نزدیک 8 بود

دور هم آش رشته و شله زرد خوردیم

خاله جان هم شیرینی خامه ای آورده بودند ... من همچنان در رعایت هستم و اصلا شیرینیجات نمیخورم

تا آخر شب دور هم بودیم

ساعت حدود 12 بود که مهمان ها رفتند

تا ساعت 1 با داداش و همسرش حرف زدیم و خندیدیم

بعد هم پیش به سوی تختخواب و بیهوش شدم



صبح برعکس همیشه که با صدای ساعت بیدار میشم اصلا صدای ساعت را نشنیدم

و حتی متوجه اینکه قطعش کرده بودم هم نشدم

هفت و نیم بود که مادرجان بیدارم کردند

با عجله دوش گرفتم و آماده باشگاه شدم

بدو بدو رسیدم

چقدر این باشگاه رفتن حال دل منو خوب میکنه

دلم میخواد یه زمانی برای پیاده روی های پاییزی پیدا کنم ...

هوس قدم زدنهای پاییزی را کردم ...

دلم میخواد یه کمی خلوت تر که شدم با آلاله دوتایی بریم پیاده گشت اصفهان ....



نظرات 2 + ارسال نظر
رضوان دوشنبه 27 شهریور 1402 ساعت 14:23 http://nachagh.blogsky.com

سلام.حالبه که در ۲۴ ساعت شبانه - روز به اندازه ۲۵.۵ ساعت برنامه احرا می کنی.خدا قدرتت را افزون فرماید

سلام به روی ماهت
اینطوریا هم نیست
تلاشم را میکنم که از تمام زمانم استفاده کنم
ولی فکر نکنم اینقدرها هم موفق باشم

سارا سه‌شنبه 28 شهریور 1402 ساعت 12:38 http://15azar59.blogsky.com

یعنی داریم به روزهای آش گرم و لیوان دم نوش توی هوای سرد محوطه دانشگاه و پیاده روی روی برگهای خیس و زرد پیاده رو ارم میرسیم

سارای نازنینم هنوز فکر کنم تا اون روزها فاصله داریم...
ولی نزدیک هستند
من که دمنوش خوردن ها را شروع کردم ولی اونطوری که لیوان را بغل کنیم و کیف کنیم هنوز فاصله داره باهامون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد