روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

به خدا در دل و جانم نیست / هیچ جز حسرت دیدارش

سلام

روزتون قشنگ

آخر هفته تون دلنشین

در حالت عادی پنجشنبه ها نمیام سرکار

حالا فکر کنید پنجشنبه بین التعطیل شده باشه

ولی الان سرکار هستم ...

وسط این شلوغیا باید از هر موقعیتی که میشه استفاده کنم

بلکه یه کمی کار را پیش ببرم

سه شنبه نزدیک ساعت 3 حس کردم دیگه توان کار کردن ندارم

این شد که پاشدم و رفتم سمت خونه

ولی چشمتون روز بد نبینه رسیدم سر کوچه و دیدم همون اول کوچه یه ساختمانی بتن ریزی داره و راه را کلا بسته

ماشین را یه جایی توی خیابون اصلی پارک کردم و گفتم پیاده میرم خونه و یکساعت بعد میام ماشین را میبرم...

ولی راه کلا بسته بود و حتی پیاده هم نمیشد عبور کرد... البته اگه تلاش میکردم و خودم را از بین دیوار و اون ماشین کثیف رد میکردم میشد... ولی نمیخواستم لباسام کثیف بشه...

خلاصه که برگشتم توی ماشین و نشستم به تماشای بتن ریزی

به کمی با آقای دکتر حرف زدم و در این مواقع که کلافه هستم توصیه ها بیشتر حالم را خراب میکنه

اینکه برای چیزهایی که در کنترلت نیست حرص نخور و ... را خودم هم بلدم ولی در اون شرایط شنیدنش هم منو حرص میداد

خلاصه چهل دقیقه طول کشید تا کار تمام بشه و اون ماشین ها یکی یکی از کوچه بیان بیرون و راه باز بشه....

راه باز شد و رفتم سمت خونه و متوجه شدم کائنات دست به دست هم دادن...

برق قطع شده بود...

پیاده شدم و در پارکینگ را دستی باز کردم و بعدش هم چهارطبقه را با پله های تاریک رفتم بالا

حالا رسیدم بالا به دلیل نبودن برق ، قطره ای آب هم نداریم ...

یعنی کاملا عصبی شده بودم

مادرجان همیشه یه ظرف بزرگ آب توی تراس نگه میدارن

همون را آوردیم و دست و صورتم را شستم و ناهار خوردیم

هوا هم گرم بود و کلافگیم چند برابر شده بود...

یه کمی که نشستم و آرومتر شدم با مادرجان در مورد پنکه حرف زدیم

و اینکه مدلهایی که دیدم را نپسندیدم

ولی توی شهر لوازم خانگی یه سری از پنکه ها آف خورده بود

تصمیم گرفتیم که بریم سمت شهر لوازم خانگی و حضوری یه پنکه بخریم و برگردیم

روی برنامه «نشان» چک کردم دیدم 35 دقیقه زمان لازمه

نزدیک 5 برق اومد و لباس پوشیدم و پیش به سوی شهر لوازم خانگی

به بزرگی سرای ایرانی نبود ولی تنوع خوبی داشت و از یه جهاتی قیمت خوب...

مستقیم رفتیم قسمت پنکه ها و تنوع عالی بود

حداقل 30 تا مدل و برند پنکه اونجا بود

اول یه نگاهی به ظاهرشون انداختم و بعد از آقای فروشنده کمک خواستم

ایشون گفتند در حال حاضر بهترین گزینه پنکه «دلمونتی» هست

من خودم مدل های بیشل را پسندیده بودم که آف خوبی هم داشتند

اما دلمونتی هم حرکت سینوسی داشت که بقیه پنکه ها نداشتند و هم اینکه بسیار بی صدا بود

چند مدل مختلف از پنکه ها را برام تست کردند و روشن کردیم و متوجه شدم این مدل واقعا بی صدا هست و پرقدرت

به راحتی قدرتش چند برابر «بیشل » بود

من توی ذهنم دنبال مدلهای فلزی با پره های فلزی بودم که فکر میکردم بهتره

ولی بعدا متوجه شدم مدلهای پلاستیک فشرده خیلی صدای کمتری دارند و پرتاب باد بیشتر...

اینا را گفتم شاید به درد کسی بخوره

خلاصه همون دلمونتی را با قیمت چهار میلیون و هفتصد و پنجاه خریدیم و قسمت تحویل تست شد و تحویلمون دادند

ساعت 7 و نیم بود که از اونجا اومدیم بیرون

نشان را روشن کردم و نشون میداد به خاطر ترافیک یک ساعت با خونه فاصله داریم

اومدیم سمت خونه و با اون ترافیک وحشتناک واقعا یکساعت توی راه بودیم

بعدش رفتیم سمت پاتوق عموجان

یکساعتی اونجا پیششون بودیم و بعد اومدیم خونه

آقای افغانستانی همسایه ی باغچه برامون بادمجان و گوجه آورده بود

مادرجان هم تقسیم کردند بین خودمون و همسایه ها و دو قسمتش را هم دادند ببرم برای عموجان ها...

دیگه حال نداشتم ماشین را دربیارم

پیاده رفتم و برگشتم

و تا نصفه شب سرهم کردن پنکه برام طول کشید

یه قسمت را اشتباه بسته بودم و همین گیجم کرده بود و دیگه هیچ جوره جور در نمیامد و خلاصه خیلی طول کشید تا درست شد...ولی شد...

حالا گذاشتیمش دقیقا نقطه مقابل اسپلیت اون طرف سالن توی گوشه

اینطوری انگار یه تبادل باد خنک بین پنکه و اسپلیت رخ میده و اون وسطا هوا خیلی خوب مخلوط میشه و خلاصه خیلی هوای مطلوبی توی کل سالن ایجاد میشه



چهارشنبه نزدیک ظهر از خواب بیدار شدم

خودم که هنگ بودم ... خیلی کم پیش میاد اینهمه خواب بمونم

نزدیک 11 بیدار شدم

خستگی چند روز را در کردم

صبحانه خوردیم و با مادرجان پیش به سوی باغچه

سریع رفتم سراغ چیدن تره و جعفری

بعدش هم با مادرجان عناب چیدیم

اخ که چقدر تیغ داره این درخت... نردبان سه پایه ای که پدرجان برام ساخته را گذاشتم و رفتم بالا...

بعدش هم هرچی هلو داشتیم چیدیم

هلوها امسال هم خراب شدند... هلوهای درشت ولی همه را کرم زده

بعد هم رفتم سراغ انگور سیاه ها... اخ اخ ... انگار عسل هستند از شیرینی

در نهایت انگورها را شستم

مادرجان سبزیها را پاک کردند

باغچه را آبیاری کردیم

ساعت 4 برگشتیم خونه

ناهار خوردیم

عکس سوغاتیهام را براتون گذاشتم اینستا

tilotilomaniya1402

بعدش هم اتاقم را جمع و جور کردم

رختخوابهایی که توی اتاق مهمان نامرتب شده بود را از اول مرتب کردم و توی کمدها جا دادم

بعد هم نشستم پای نقاشی...

مداد رنگی هایی که سوغاتی گرفتم عجیب بهم حال خوب میدن

مقوای مشکی بردم و با این مدادهای نرم با رنگهای بسیار قوی و زنده حسابی کیف میکنم

چک کردم دیدم دیجی کالا مناسب ترین قیمت این مداد را داره و حتی از چیزی که داداش جان برای من خریده هم ارزون تره

چون من با یورو حساب میکنم ولی فکر کنم دیجی کالا قیمتش از قبل هست و بهتون توصیه میکنم بخرید که واقعا برای ماها که نقاشی بلد نیستیم عین معجزه هست



خب دیگه خیلی زیاد پرحرفی کردم

باید برم برسم به کار و زندگیم

همه مغازه های اطرافم تعطیل هستند

من امروز با همون پیراهن و کت و جوراب های راه راه اومدم سرکار

یه حس خوبی داره اینطوری لباس پوشیدن

به خصوص که من هیچوقت با پیراهن نیومده بودم سرکار

حالا که اینستاگرام موازی با این وبلاگ را دارم خیلی چیزها را راحت تر براتون تعریف میکنم

چون میدونم عکسش را دیدید و میدونید دارم از چی حرف میزنم



پ ن 1: نیاز به یه کوله پشتی خوب دارم

دفعه قبلی که میخواستم برم سراغ آقای دکتر کوله آلاله را قرض گرفتم

حالا دارم توی اینستاگرام میچرخم تا یه کوله خوب برای خودم بخرم

اگه چیزی سراغ دارید بهم پیشنهاد بدید

یا اگه سایت و پیچی میشناسید که ازشون خرید کردید بهم بگید



پ ن 2: داداش جان احتمالا شنبه برمیگرده

هنوز وقت برای استراحت دارم


پ ن 3: یکی از تیغ های عناب رفته توی انگشت شست دست راستم ...

فکر کنم نزدیک بینم یه کمی ضعیف شده ...

چون حسش میکنم ولی چیزی نمیبینم



نظرات 9 + ارسال نظر
ربولی حسن کور پنج‌شنبه 16 شهریور 1402 ساعت 10:13 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
مداد رنگی ها استدلر بودند؟ آخه توی این پست ننوشتین اما یادمه قبلا نوشته بودین

سلام جناب دکتر
مداد رنگی ها فابر کاستل هستن

https://www.digikala.com/product/dkp-7389950/%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C-12-%D8%B1%D9%86%DA%AF-%D9%81%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%84-%D9%85%D8%AF%D9%84-black-edition/

این لینک را ببینید
البته توی دیجی کالا فروشنده های دیگه ش را هم نگاه کنید صبح دیدم 255 تومان هم داشتن

جناب دکتر
یه اینستاگرام نصب کنید
بقیه سوغاتیام را چطوری نشونت بدم ... پز بدم ؟

راستی از مداد رنگی برای خودتون هم بخرید...
عسل که حتما براشون ذوق میکنه ... واقعا با بقیه مداد رنگیا فرق دارن
عین مداد شمعی نرم هستند ولی اون حالتها مداد شمعی را ندارن

سعید پنج‌شنبه 16 شهریور 1402 ساعت 13:06 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دخترعموجان
خدا قوت
واقعا باید بیشتر به فکر خودت باشی
داری از پا در میای
به نظر من یه فکری برای برق اضطراری بکن
اینجوری خیلی اذیت میشین
راستی پنکه هم مبارکت باشه

سلام پسرعموجان
نه خوبم
این دو روز استراحت کردم
خدا را شکر حالم فعلا خوبه
کی برای خونه فکر برق اضطراری میکنه که من دومیش باشم؟؟؟؟؟
فکر نکنم هفته ای 2 ساعت قطع برق نیاز به فکر اساسی داشته باشه
البته اگه راه حلی داره که من خبر ندارم خوشحال میشم بهم بگین
متشکرم

مه سو پنج‌شنبه 16 شهریور 1402 ساعت 16:32 http://mahso.blog.ir

مبارکه سوغاتی هات...شما هم پنکه خریدید که بهتر هوا بچرخه؟!!! ما هم روبرو اسپیلت گذاشتیم که باد رو سمت اتاق ها بچرخونه...
البته ما پارسال پنکه رو خریدیم...چندین مدل هم دیدیم ولی نهایتا همه یکی بودن فقط مارکشون فرق میکرد...البته از این مدلی که ما خریدیم!!!! برا ما مارک عرشیا هست...
وقتایی که آدم سر موضوعی حرصی میشه نصیحت خوب نیست...روم سیاه ولی فقط فحش جوابه!!!! چرا نمیفهمن؟!!

اصلا اسمت را اینجا میبینم چشمام ستاره بارون میشه
متشکرم عزیزم
دقیقا پنکه را برای چرخش هوا خریدیم
سالن خونه ما طولش زیاد هست و گاهی حس میکنم پرتاب باد اسپلیت برای اینکه برسه به ته سالن کم میاره ... بعد هم سمت آشپزخونه خیلی کم هوای خنک میرسه... دیدم با گذاشتن یه پنکه در جهت مخالف این مشکل تا حد زیادی برطرف میشه
من دلمونتی خریدم چون واقعا در مقایسه با بقیه پنکه ها قدرت بیشتری داشت و اون حرکت سینوسی خیلی به درد بخور و باحال بود

سعید پنج‌شنبه 16 شهریور 1402 ساعت 18:47 http://www.zowragh.blogfa.com

آخه دیدم گفتی از این وضعیت عصبی شدی برای همین گفتم
میخواستم بگم از این دستگاه های مبدل برق بخر که برق باطری ماشین رو به 220 ولت تبدیل میکنه بعد دیدم اونا برای در و آسانسور و اینا جواب نمیده
تنها راهش یه موتور برق کوچیکه

کل تابستون امسال شاید روی هم چهار بار قطعی برق داشتیم
چهارتا نهایت یکی دوساعت
اخه برای این مقدار قطعی برم موتور برق بخرم؟؟؟؟؟؟
درسته که وقتی به نابسامانی هرچند کوچک به وجود میاد آدم در لحظه ممکنه عصبانی بشه ولی دیگه نه در این حد...
بعدم فکر کنم من خیلی زیاد عصبانتیم را اینجا منعکس کردم همتون را حرص دادم
معذرت

شبنم پنج‌شنبه 16 شهریور 1402 ساعت 23:26

سوغاتی ها مبارکتون باشه

ممنون شبنم جانم

نگار جمعه 17 شهریور 1402 ساعت 01:39

سلام روز خوش. اگر پشت بامتون جا داشته باشه و آفتاب گیر باشه میتونید پنل خورشیدی نصب کنید .البته یه مقداری هزینه اش بالاست ولی از سال دوم سود هم داره چون برق اضافه را به اداره برق میفروشید.اول کارشناس میفرستن که محیط را ببینن و اگر اوکی بود هزینه میکنید و یا علی.تا سه چهار ماه پیش نزدیک صد میلیون هزینه اش بود حالا را نمیدونم.

سلام عزیزدلم
دقیقا این توصیه ای هست که سالهاست آقای دکتر هم بهمون میکنن
ولی به دلایلی هیچوقت نشده که عملیش کنیم
و میدونم که کار خیلی خیلی خوبی هست

لیلی جمعه 17 شهریور 1402 ساعت 16:43 http://Leiligermany.blogsky.com

من عکس ها را ندیدم ولی سوغاتی خیلی کیف داره

عزیزمی
سوغاتی و هدیه ها ... همیشه حال خوب دارن

رها جمعه 17 شهریور 1402 ساعت 22:59

کاش میگفتین داداشتون یه کوله خوشگل براتون بیاره

کفش را گفتم
ولی دیگه روم نمیشد همه چی را بگم
اخه فکرش را بکن به هرحال ما باید اینجا زندگی کنیم دیگه
حالا یه کوله خوشگل پیدا میکنم
دلم کوله رنگی میخواد
اما همه میگن مشکی بخر که به همه چی بیاد
ولی من یه کوله رنگی خوشگل دلم میخواد

آذردخت شنبه 18 شهریور 1402 ساعت 13:09 http://azardokht.blog.ir

سلام.
مبارک سوغاتی ها.
در مورد کوله پشتی من یه پیج توی اینستا زیرنظر گرفتم که هر موقع شرایطش جور شد بخرم ازش. به نظرم کارهاش خاص و قشنگه.
آی دیش اینه:
@number13_official

سلام به روی ماهت
دوستی که به آدم پیچ مطمئن معرفی میکنه گلیست از گلهای بهشت ...
متشکرم دوست جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد