روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یخچال

سلام

روزتون زیبا

هفته تون پر از انرژی

هر لحظه تون پر از حال خوب



پنجشنبه خواهر جان و فسقلیا سرما خورده بودن و گفتند که نمیان خونمون

زنگ زدم به سرای ایرانی که شماره نمایندگی را دادند

برای اون خرد کن که سوخت!

نمایندگی هم شماره یکی از شعب در اصفهان را داد و هرچی زنگ زدم دیگه هیچکس جوابگو نبود

پنجشنبه ست دیگه!

مادرجان گفتند که بریم خرید و کارهای خرده ریز را انجام بدیم

قبلش یه سری به فریزر زدند و گفتند نمیدونم چرا فریزر بالای یخچال خوب کار نمیکنه و انگار چیزمیزای توی فریزر داره شل و ول میشه

رفتیم بیرون و خرید پشت خرید...

تولد آلاله هم توی همین هفته هست و برای اونم کادو خریدیم

یه کراپ خوشگل و یه اسپیکر فسقلی دوست داشتنی

اگه یادم بمونه عکسش را براتون میزارم اینستاگرام

همونجا مادرجان یه دونه اسپیکر هم برای تولد خواهرجان خریدند

منم دادم گلس روی گوشیم را تعویض کردند

بعدش هم یه جفت جوراب راه راه رنگی رنگی برای خودم خریدم که با پیراهنی که خاله برام دوخته بود بپوشم

باید جورابام را هم نشونتون بدم

و البته پیراهن و کتی که خاله تازه برام دوختن

خلاصه یه مقدار خرید که هر کمون یه گوشه شهر بود را انجام دادیم

و برگشتیم سمت خونه

گوشت خریده بودیم و مادرجان یکساعتی دستشون بند جمع و جور کردن گوشت ها شد

منم در این فاصله خوراک جگر درست کردم

بعد از ناهار مادرجان باز به فریزر سرزدند و بازم نگران همین قصه ی یخ نزدن بودند

منم فریزر را روی حالت انجماد سریع گذاشتم

زنگ زدیم خونه دایی جان و گفتیم بریم یه سری بهشون بزنیم

با مادرجان آماده شدیم و سرراه یه جعبه شیرینی خریدیم و رفتیم خونه دایی جان

در بدو ورود خبر بارداری دختر دایی را دادند و کلی با هم ذوق کردیم

با دختردایی ها کلی شلوغ کردیم و کلی نقشه های قشنگ کشیدیم

دختر دایی بیشتر از ده سال هست که ازدواج کرده و سالهاست که آرزوی بچه داشتن داره و برای همین که خودش اینهمه دوست داشت براش خیلی خوشحال شدم

خلاصه که یکی دوساعتی اونجا بودیم

موقع برگشت دایی جان جعبه پنکه را آوردند و گفتند اینم ببر برای خاله

گویا خاله سفارش داده بود و براشون خریده بودن

دیگه بردن پنکه همان و تا نصفه شب خونه خاله دور هم بودن همان

جاتون خالی پلو آلبالوی خاله پز خوردیم

عکسش را براتون گذاشتم

راه افتادیم سمت خونه و ساعت 1 بود

پیشنهاد دادم یه سر بزنیم پاتوق عمو!!!!

و اینگونه بود که تا 2 شب هم اونجا بودیم

رسیدیم خونه و راه به راه رفتیم سراغ فریزر...!!!!!

مطمئن شدیم که درست کار نمیکنه و اصلا سرد نمیکنه...

به توصیه بقیه که از صبح که شنیده بودند قضیه را یخچال و فریزر را از برق در آوردیم

تا مواد غذایی داخل فریزر را جا بدیم توی اون یکی فریزر کلی بهمون سخت گذشت

مواد داخل یخچال هم دیگه جایی نداشتند و رفتند روی کابینت ها

دفترچه و برگه گارانتی یخچال را پیدا کردم و خوندم و هیچی دستگیرم نشد

تا برم بخوابم ساعت 4 صبح هم گذشته بود

صبح 9 بیدار شدم و یکی دوتا نمایندگی زنگ زدم ولی جمعه بود و تعطیل

شوهرخواهر شماره یه تعمیرکار را داد و زنگ زدم و زودی جواب دادند

عکسهای مدل و چیزهایی که خواسته بودند را ارسال کردم و ایشون هم نظرشون این بود که باید 24 ساعت خاموش باشه

من و مادرجان هم فرصت را غنیمت شمردیم و تمام قطعات داخل یخچال را جدا کردیم و شروع کردیم به شستشو

اصولا یخچال تمیز هست

ولی فرصت خوبی بود که حسابی برقش بندازیم

قطعات کوچیکتر را توی سینک آشپزخونه شستیم

قطعات بزرگتر را توی حمام

بعد هم بدنه و داخل و بیرون و همه جای دیگه ی یخچال را

از داخل کابینت یخچال را کشیدیم بیرون و زیر یخچال و پشتش و همه جا را برق انداختیم

بعدش هم یکی دوتا کابینت ها را خالی کردیم و دوباره چیدیم که مرتب تر بشه

جای چند تا از کشوها را هم با هم عوض کردیم

دیگه هلاک شدیم دیروز

بعدش هم مغزبادوم و خواهر اومدن و کلی برنامه ریزی کردیم برای اومدن داداش

تا آخر شب هم دستم بند میناکاریها بود

باید تمام کنم کارهای مانده را

دوتا فنجون با طرح شهر قصه هم زدم برای دوست داداش و همسرش

ساعت 12 و نیم شب دیگه یخچال را زدیم به برق

البته دو ساعتی از زمانِ 24 ساعت باقی مانده بود! ولی ما به خودمون تخفیف دادیم

آروم آروم شروع کرد به سرد شدن

و صبح که میخواستم بیام آبی که گذاشته بودیم توی فریزر در حد خیلی کم یخ زده بود

ولی مطمئن نیستم که واقعا درست شده یا هنوز داره نیمه جون کار میکنه

زنگ زدم به سرویس کار یخچال و ایشون فرمودند 24 ساعت صبر کنید تا مشخص بشه با قدرت و خوب کار میکنه یا نه!!!!

الان هم زنگ زدم به همون شعبه نمایندگی خرد کن اصفهان که فرمودند بیارین تا ببینم...

دوش حمام هم خراب شده و اونم باید عوض کنم




پ ن 1: زندگی سر سازش نداره؟؟؟؟؟؟

غر نمیزنم خدا را شکر



پ ن 2:  اگه بتونم امروز یه نوبت کوره بگیرم

کارهای سفالیم را میرسونم به کوره


پ ن 3: خاله جون موهام را برام نوک گیری کردند....

اونقدر خوب شده


پ ن 4: برنامه تولد پسته جان را با یه روز تاخیر موکول کردیم به زمان رسیدن داداش


پ ن 5: سه شنبه میخوایم بریم دخترخاله را برای تولدش سوپرایز کنیم

نظرات 7 + ارسال نظر
فاضله شنبه 28 مرداد 1402 ساعت 10:05 http://1000-va2harf.blogsky.com

ممنون
چقدر خوبه هوای آدم را دارین

مهربانو شنبه 28 مرداد 1402 ساعت 10:59 http://baranbahari52.blogsky.com/

فکر کنم من و تو امسال تقریبا هم زمان با دیدن برادرهامون بریم فضااا ..
مهرداد ما ده شهریور میاد ان شالله و یکماهم می مونه . باورت نمیشه از حالا ناراحت برگشتنشم
این خرابی یخچال و وسایل خونه تو این شرایط مصیبتیه . امیدوارم کامل تعمیر شده باشه و اذیتتون نکنه عزیزم

ای وای
چه جالب
مهربانو این همزمانی خیلی قشنگه ها.... یعنی دقیقا همدیگه را درک میکنیم
باور میشه چون خودمم همینطوریم... هنوز نیومده دارم فکر روز رفتن را میکنم
والا هنوز که تعمیراتی صورت ندادیم و در حال آزمون و خطا هستیم ... کاش درست بشه که به وقت مهمون داری یخچال یکی از وسیله های مهم هست

خورشید شنبه 28 مرداد 1402 ساعت 15:42 http://khorshidd.blogsky.com

چرا لابلای این پست غم بود

چرا هیچ غمی از چشم تو دور نمیماند دخترجان
میدونی از اون دسته آدما هستی که دوستاشون را حتی ندیده خوب بلدن... غم بود...
غمگین نیستم از اینهمه بالا و پایین ها... اما بالاخره دست خودم نیست ... گاهی دلم میگیره... اگه پدرجان بودن من اصلا نمیفهمیدم یخچال خراب شده ... از دور نگاه میکردم و میدیدم که داره درست میشه ... ولی الان پیگیریها... نه تنها یخچال...
این بیمه را باورت نمیشه اصلا نمیدونستم چطوری هست... پدرجانم عین کوه پشتم بود... بی پناه شدم خورشید

مانی شنبه 28 مرداد 1402 ساعت 16:16


پرتوان باشی تیلو جان عزیزم


چه جمله دلنشینی
ممنون
منم همین را براتون آرزو میکنم ... پرتوان باشید

مادر خونه شنبه 28 مرداد 1402 ساعت 23:17 Http://n1393.blogsky.com

چقد خوبه درگیر و غرق نمیشی تیلو‌جان

والا درگیر هستم ... ولی سعی میکنم غرق نشم
میدونی قبلا هم این تعبیر را نوشتم و شاید خونده باشی... از نظر من زندگی همینه دست و پا زدن تو یه اقیانوس خیلی بزرگ که باعث میشه آروم آروم شنا کردن یاد بگیری... ولی هرآن ممکنه خسته بشیم و بریم ته آب... هر ازگاهی هم میایم روی آب و چند تا نفس عمیق میگیریم...

رسیدن شنبه 28 مرداد 1402 ساعت 23:21

خدا نکنه وسیله ای تو این شرایط گرونی خراب بشه ، امیدوارم درست بشه

خدا کنه درست بشه ... و خدا کنه گارانتی طبق معمول همیشه مسخره بازی در نیاره

لیمو سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 11:28 https://lemonn.blogsky.com/

من خیییییلی آلبالوپلو دوست دارم ❤️

ای جان
جات خالی
خاله من آلبالوپلوهای خوشمره ای میپزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد