روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم”

سلام

روزتون زیبا

چهارشنبه تون بخیر

میدونید که باشگاه بودم

میدونید که بعد از باشگاه انرژیم در بالاترین سطح خودش هست

و برای همین بهتون میگم هرطوری شده ورزش را شروع کنید

ورزش ... اونم ورزش های گروهی یه انرژی خاصی دارن

امروز و فردا گویا همه جا را تعطیل کردند

نگران بودم باشگاه تعطیل باشه

ولی خدا را شکر همه حاضر بودند و یه عالمه ورزش کردیم و انرژی گرفتیم





بچه ها یه توضیح کوچولو بدم

این کلمه «آقای مزاحم» خود به خود بار معنای منفی داره و باعث شده خیلی ها بهش عکس العمل نشون بدید

ولی اونایی که از زمانهای خیلی دورتر همراه این وبلاگ هستند میدونن که این آقای یه دوست معمولی هست جدای از جنسیت

البته در تمام این سالها خیلی آروم و ریز تلاش کرده که نزدیک تر بشه ولی به هر دلیلی نشده

پس ... از اینجا به بعد برای اینکه این حس بد از این کلمه برداشته بشه و حس نکنید دائما این آقا داره منو اذیت میکنه... بهش میگیم «استاد»

این اسم هم بخاطر شغلش ایشون هست




دیروز صبح بعد از اینکه اومدم دفتر و یه مشتری را راه انداختم - رفتم اتحادیه

نرخنامه جدید را تحویل گرفتم و برگشتم

بعد هم مشغول کارهای خودم شدم

استاد اومدم یه سری بهم بزنه و البته به برگه سوال هم داشت که باید تایپ میکردم

یه عالمه خشت های خوشگل و رنگی رنگی را چیده بودم روی میز اونطرفی که سرفرصت ازشون آویز درست کنم

یه تعدادیش ماله خواهر جان بود و یه تعدادی ماله خودم

باید خشت ها با دریل سوراخ میشدند که یکی دوتاشون را سوراخ کرده بودم

استاد اومد و من مشغول تایپ سوالا شدم که پرسید قضیه این خشت ها چیه

توضیح دادم و بعد گفت که چرا با مته به این درشتی سوراخ کردی و خشت های به این زیبایی حیف هستند که اینطوری سوراخ بشن و ...

گفت من با یه مته ریزتر سوراخشون کنم؟

گفتم به شرطی که اون نخ های کنفی که برای آویز لازمه هست از اون سوراخ ها رد بشن...

گفت خودم دست به کار میشم ...

منم نشستم سر تایپ

ایشون هم با دریل و مته ها و نخ های کنفی مشغول شدند

یک ساعت بعد سوالات آماده غلط گیری بود... و البته دوتا آویز به زیباترین شکل ممکن...

هم سوراخشون کرده بودند و هم با نخ های کنفی به همدیگه وصلشون کرده بودند... 



دیروز از اون روزهایی بود که داداش و همسرش هزار بار زنگ زدند و هزارتا رنگ و اندازه و جنس و مدل را با من چک کردند

منم تا ساعت نزدیک 4 سرکار بودم ومشغول کارهایی که انگار اصلا جلو نمیرن

راه افتادم سمت خونه و سرراه یه صندوق گوجه فرنگی هم خریدم

به محض اینکه رسیدم خونه گوجه ها را چیدم توی ماشین ظرفشویی تا بشوره

ناهار خوردیم

گوجه ها را بردیم پشت بام و قاچ زدیم و گذاشتیم توی آفتاب تا امروز مادرجان برن سراغشون

و بعدش تا ساعت 7 بیهوش شدم ....

بیدار شدم و سریع رفتم سراغ میناکاری...

طبق برنامه ی زمانبندی شده باید فردا میناکاری ها را تحویل کوره میدادم... ولی آماده نیستند

حتی فکر نکنم تا آخر هفته بعد هم تمام بشن!!!!!!!

خلاصه که تا آخر شب میناکاری کردم





پ ن 1: عموجانم اینجاست و نمیرسم حتی برم بهش سر بزنم


پ ن 2: برای اومدن داداش جان - مغزبادوم برام یه عالمه طرح فرستاده که پرینت بگیرم و ببرم براش

تا بتونه ریسه و چیزهای جینگیل پینگیل درست کنه... ولی باورتون نمیشه حتی نمیرسم بهشون نگاه کنم


پ ن 3: باورتون میشه حتی وقت نمیکنم یه سربه باغچه بزنم؟



نظرات 12 + ارسال نظر
ربولی حسن کور چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت 10:48 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
من که توی این دو روز تعطیلی سر کارم شما هم که ظاهرا تعطیل نکردین!
حالا کی سنگ زده؟ اسم بدین جنازه تحویل بگیرین!


سلام جناب دکتر
خوبین؟
تعطیل کی؟ تعطیل چی؟ همینطوریم همش تعطیلم ما که....
سنگ کلیه؟ سنگ نمای ساختمان ... سنگ چی بود این وسط
باز یه چیزی را غلط تایپ کردم؟؟؟؟؟؟

سارا چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت 12:13 http://15azar59.blogsky.com

سلام تیلو جونم
اینجا هم بانک ها تعطیلن بعد سینماها و تاتر باز هستن
.
یعنی من بعد بگیم آقای استاد مزاحم


سلام به روی ماهت
اره دقیقا همین را بگین
والا یکی درمیون همه باز و بسته هستن... معلوم نیست چه خبره

سعید چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت 13:20 http://www.zowragh.blogfa.com

خصوصی
وقتی میخوای تو بلاگفا پیام خصوصی بفرستی باید گزینه (این پیام به صورت خصوصی ...) رو تیک بزنی

ممنون که بهم یاد دادید

ربولی حسن کور چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت 13:56 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
سنگ توی تیتر را میگم


سلام جناب دکتر
دیگه کار از شکایت و شکایت کشی گذره
هر روز یه جوری به من سنگ میزنه
به نظرتون چیکارش کنم؟
عکسش را بدم؟

آنا چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت 14:04

سلام...هزار ماشالله به مادرجان که اینقدر خانوم هستند...ی سوال چطور روی پشت بام گوجه یا آلو خشک می کنید؟
آیا پرنده ها روی گوجه یا...و....نمی نشینند..خلاصه کمی توضیخ دهید تا یادبگیریم.

سلام به روی ماهتون
مطمئنم خودتون یه کدبانوی نمونه با کلی هنر هستید
والا روی پشت بام ما که پرنده نیست ... تا حالا هم نشده ببینم که اومدن سراغ میوه ها
ولی در کل برای اینکه تمیز باشه ... یه میز فلزی داریم روی پشت بام که مادرجان روی اون میز را سبد میچینن - الو یا گوجه را روی این سبدها میگذارند- که از هر دو سمت هوا بخوره بعد یه چیزی شبیه این آویزهای لباس دارند که دو طرف این میز میگذراند- پارچه میکشن روی اون و دو طرفش را با گیره های لباس محکم میکنن
هم گرد و غبار نمیشینه روش... هم به قول شما پرنده سراغش نمیره

م چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت 19:19

خدا را شکر که نگران گرما زده شدن شما نیستم با بطری آبی که همیشه پیشتون هست
اون سنگها رگباری و سنگین نباشه ها حالا یه کاریش میکنیم
وگرنه سر و کله نصف خانمای ایرانی زخمیه دخترم

ای جان
شما دقیقا منو میشناسین... بدون بطری آب هیچ جا نمیرم
سنگها... امان از سنگها... سنگ عاشقی باید بزنه سر آدم را بشکنه دیگه... چاره ای نیست

لیلی پنج‌شنبه 12 مرداد 1402 ساعت 15:26 http://Leiligermany.blogsky.com

منم از این کارای هنری دلم خواست.
چقدر خوب که دختر باذوق دارین تو خانواده ما که فقط پسر پسر داریم

پسرا هم عشقن
با نمک و با مزه و یه عالمه انرژی

نگار شنبه 14 مرداد 1402 ساعت 01:39

سلام.با وجود باد و خاک و گرد و غبار موجود در هوا اونم اصفهان سعی کنید کمتر مواد غذایی را در مجاورت آفتاب قرار بدید.ریز گردهایی که از سمت تالاب گاو خونی میان خیلی خطرناک هستن.با پارچه و غیر و ذلک نمیشه این کار را کرد.بزارید تو فر.ماکروفر.سولاردم،دستگاه خشک کن میوه ،پنکه،خیلی راه هست که بشه مواد غذایی را خشک کرد.

سلام
حرفتون کاملا درسته ... ولی این گرد و غبار توی هوا هست و ما دائم در حال تنفس هستیم
و اینکه بیشتر مواد غذایی که در معرض هوا خشک میشن بعدا قبل از استفاده باز شسته میشن
حق با شماست... ولی دیگه اینهمه هم نمیشه زندگی را سخت گرفت

رسول شنبه 14 مرداد 1402 ساعت 10:23

سلام
تازه وبلاگ شما را خواندم
1 - پیشنهاد میدم برای کم شدن از بار منفی مزاحم را استاد میم ( مخفف مزاحم ) صدا کنید .
2- این همه تعریف از عمو جان و ساندویچ هاشون کردید آدرس بدید بریم ببنیم چی هست
ممنون

سلام آقا رسول
ممنونم که به جمع وبلاگ تیلو اضافه شدید
1- همون استاد بسه براش... م نمیخواددیگه ... زیادیش میشه
2-
مطمئنم اگه همبرگر خور حرفه ای هستید خوشتون میاد
همبرگرهای دست ساز با 160 گرم گوشت درجه یک ...
اخ اخ ... همین که گفتم دهنم آب افتاد

رسول شنبه 14 مرداد 1402 ساعت 10:42

اینکه فقط تعریف شد باز ....
پس آدرس چی شد ؟


میشه آدرس ندم؟
خب آدرس بدم دیگه خودم کامل لو میرم و به طور واضح از دنیای مجاز به واقعی تبدیل میشم

فنجون شنبه 14 مرداد 1402 ساعت 13:55 http://Embrasser.blogsky.com

سلام ماشالا خیلی اکتیو هستین یه اسفند دود کنید حتما...
تو تهران بخوایم تو هوای آزاد چیزی خشک کنیم، رسما دودی تحویل میگیریم.

سلام به روی ماهتون
لطف داری نازنینم
توی شهرهای بزرگ اکثرا همین هست دیگه ... ولی تهران یه کمی بیشتر

نگار یکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت 00:56

سلام.قبول ندارم.مثل این هست که بگیم چون آدمیزاد یه روزی میمیره مراعات هیچ چیزی را نکنه.پس چرا ضد آفتاب میزنید،چرا ورزش میرید، چرا چرا چرا.....من هنوز هم برای جلوگیری از گرد و خاک و تنفس ماسک میزنم.به هر حال باید پیشگیری کرد.در هر صورت خود دانید.یه پیشنهاد بود.

سلام نگار جانم
اصلا حرف و نظرم این نبود
شما اگه به گرد و غبار و آلودگی حساسیت دارید کار خیلی خوبی میکنید که ماسک میزنید ولی نمیشه که همه ماسک بزنن... با اینکه این آلودگی و گرد و غبار برای همه هست
خود ماسکها اکثرشون آلرژی زا هستند و به خاطر پرزهایی که دارند داخل ریه ایجاد حساسیت میکنند
ولی به طور کلی میدونم که به تعداد آدمهای روی زمین سبک زندگی و نظر و عقیده وجود داره که همشون هم محترم و کاملا درست هستند... چون هرکسی آزاد هست هر طور که خودش صلاح میدونه زندگی کنه
ممنون از پیشنهادتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد