روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

فکر می کنی چاره ی دلی که جوجه تیغی است چیست ؟

سلام

روزهای آخر بهار...

البته به نظر من دیگه هیچ شباهتی به بهار نداره

تابستون کاملا از راه رسیده و خورشید خانم داره با تمام توان میتابه

این قدرت نمایی نور و روشنایی را باید قدر دانست


دیروز چند تا از همسایه ها بهم سرزدند

یکی برام سوهان خوشمزه ی قم آورده بود

یکی دیگه اومده بود تشکر کنه بابت توت و ...

اون یکی خانم همسایه هم پاش درد میکرد و برای اینکه نفسی تازه کنه چند دقیقه ای اومد روی چهارپایه ی جلوی در نشست و حرف زدیم

کار داشتم و این سرزدنها و حرف زدنها برنامه هام را ریخت بهم

ولی انرژی میگیرم

دیرتر رفتم خونه

ناهار خوردیم و یه چرت کوچولو زدم

بعدش هم به اصرار مغزبادم رفتیم خونشون

برامون یه مدل ژله ی چند رنگ درست کرده بود

کلاس زبانش کنسل شده بود و حوصله ش سررفته بود

دو ساعتی اونجا بودیم

توی راه برگشت یه سری به مغازه پلاسکویی زدیم - دنبال یکی از این به اصطلاح بندهای لباس بودیم که مدلهاش را دوست نداشتیم و نخریدیم

بعد هم عمه جان را و همسرشون را دیدیم و توی خیابون ایستادیم و یک ربعی حرف زدیم

رسیدیم خونه و دلم میناکاری میخواست

تا ساعت 12 شب مشغول بودم

وقتی رفتم رختخواب هلاک خواب بودم

کوتاه با آقای دکترِ بداخلاق صحبت کردم ... با من بداخلاقی نمیکنه ها

اتفاقا متوجه میشم تمام سعیش را میکنه که انرژی های منفی را به من منتقل نکنه

ولی میفهمم اونقدر کار و روزگارش بهم ریخته شده که ناخواسته بداخلاقه و اون آدمی همیشگی نیست




پ ن 1: باید برم گز بخرم

برای مهمانی که امروز دعوت هستیم

توی راه که میومدم سرزدم ولی هنوز باز نبود



پ ن 2: یه عالمه کار توی لیستم هست

یکی یکی خط میخورن

یکی یکی کارهای جدید زیر لیست اضافه میشن

و این یعنی زندگی ادامه داره



پ ن 3: اومدن دادش و همسرش نزدیک شده

و مادرجان داره براشون زردآلوها را توی آفتاب خشک میکنه



پ ن 4: کلاژن خریدم دوباره

به سلامتی پوست و زیباییتون اهمیت بدید

مهم نیست که چه کاری میکنید

مهم اینه که با کاری که انجام میدید حس خوب داشته باشید



پ ن 5: بطری آبی که توی خونه باهاش آب میخوردم خراب شده

متوجه شدم به طور عجیبی کمتر آب میخورم


نظرات 13 + ارسال نظر
تیلوتیلو دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 09:53 https://meslehichkass.blogsky.com/

وقتی صفحه را باز میکنم پست خودم را میبینم
ولی توی مدیریت برنامه ، پست م وجود نداره؟؟؟؟
از دست بلاگ اسکای باید از اینجا کوچ کنیم؟
من نزدیک 8 سال هست توی این وبلاگ نوشتم... چطوری از اینجا برم ... اینجا خونه ی منه

فرنوش دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 09:54

سلام تیلوجان. امیدوارم که همیشه سلامت و خوب و شاد باشی
ممنون میشم لطف کنی و آدرس چند تا گز فروشی معروف رو تو اصفهان بهم بدی که هم تازه و هم خوشمزه باشه. مخصوصا گز آردی که من میمیرم براش(مدیونی اگه فکر کنی من شکموام)

سلام به روی ماهت
شکمو چیه؟
گز از خوردنیهای خوشمزه هست که نمیشه ازش گذشت
والا من از آدرس خاصی خرید نمیکنم ولی بیشتر از برند گز کرمانی خرید میکنم
گز کرمانی هم آردی داره و هم لقمه ای بسته بندی
با درصد های مختلف
هم پسته ای و هم بادامی و البته مخلوط
من همه مدل گز دوست دارم
آردی را بیشتر
ولی اصولا از همین برند خرید میکنم
خواهرم از نیکومنش هم خرید میکنه اونم خوبه
یه سرچ بزنی کلی هم شعبه دارن هر دوتاشون

مهتاب دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 10:04

سلام صبحتون بخیر و نشاط.کلاژن روی پوستون تاثیری داشته؟میشه بگین چه برندیه؟

مهتاب عزیزم
برای معصوم جان نوشتم
من از برندهای مختلفی توی این دو سال استفاده کردم
به نظرم حتی ایرانی ها هم تاثیر دارند
روی برند خاصی متمرکز نبودم ولی عکسش را براتون میزارم

معصوم دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 10:12

سلام وقتتون بخیر کلاژن چه مارکی میخرین قرص یا پودر؟ تو پیج یه خانم دکتر عنوان کرده بودن کلاژن هیچ تاثیری روی پوست نداره . شما واقعا تاثیری دیدین؟

سلام عزیزدلم
والا اوایل از ویتامینز میخریدم
ولی بعدترها ایرانی ها را هم تست کردم
تقریبا دو سالی هست که دارم میخورم
من کپسول میخرم چون خوردنش برام آسونتره
حالا عکس این کلاژنی که این بار خریدم را براتون میزارم اینستا
من پزشک نیستم
نمیتونم تجویز کنم
ولی وقتی مداوم مصرف کردم حس کردم روی پوست و مو اثر خوبی داره
شنیدم در دراز مدت که مصرف میشه روی غضروف و عضلات و حتی گرفتگی رگهای قلب هم موثر هست

سعید دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 10:39 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموجان
خوبی؟
به سلامتی و پوستش اهمیت بدیم؟
یعنی به پوست سلامتی؟ مگه سلامتی پوستم داره؟
منظورت این بوده که به پوست و سلامتیش اهمیت بدیم
من همیشه از میدون گز می خریدم
از صمیم قلبم آرزو دارم مشکلات آقای دکتر حل بشه

سلام پسرعموجان
حالا خوبه که غلط غلوط های من باعث خنده و شادی شما میشه
توی کامنتهای همین پست توضیح دادم که این پست توی قسمت مدیریت برای من قابل دیدن نیست و برای همینم نمیتونم ویرایشش کنم
پس راحت میتونید به من بخندید

سارا دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 11:19

سلام. حال شما خوبه؟
قرار بود عمره پدر مرحومتون رو بفروشین، فروختینش یا هنوز دارینش؟

سلام به روی ماهت
گویا هنوز نمیشه عمره ها را فروخت
دارمش

ربولی حسن کور دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 11:24 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
اگه فکر کردین با این پستها یادمون میره که بپرسیم جایزه سرای ایرانی چی شد اشتباه میکنین

سلام جناب دکتر
عه
یادتونه...
خوبه یادآوری میکنید
اینطوری انگیزه میگیرم که زودتر برم سراغش

سارا دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 12:50

حیف شد. میخواستم بخرم ازتون

عزیزمی
اگه قسمتت باشه خیلی زود میخری

سعید دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 17:04 http://www.zowragh.blogfa.com

راستی دخترعمو گز عصاری بخر
از اونا که جعبه فلزی داره
اونا به جای شکر انگبین داره

پسرعموجان میدونستی اصلا این گز را نشنیده بودم ....
گزی که جای شکر عسل و انگبین داره خوردم و خریدم ولی عصاری را نشنیده بودم
و سالهاست که دیگه گز را توی جعبه های فلزی ندیدم

گیسو دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 19:51 http://www.saona.blogsky.com

من میام اینجا انرژی میگیرم ....انشاالله هزار برابر به خودت برگرده

ای جانم
شما خودتون انرژی هستید برای من
حضورتون دلم را گرم میکنه

Nazi سه‌شنبه 23 خرداد 1402 ساعت 10:48

سعید واقعا پسرعموتونه؟ یا همینجوری میگه

من در واقعیت اصلا پسرعموندارم ...
یادمه کم سن و سالتر که بودم آرزوم این بود که یه پسرعمویی داشته باشم که عاشقش بشم

مه سو سه‌شنبه 23 خرداد 1402 ساعت 22:38 http://mahso.blog.ir

جایزه سرای ایرانی رو دریاب وقتش میگذره بهتون نمیدن هااااا!!!!
به به گز کرمانی....یادمه هر وقت اصفهان میومدیم بابا فقط گز کرمانی میخرید....حرف نداره و به نظرم یه سر و گردن از مارک های دیگه بالاتره....مخصوصا گز آردی ش...
برگه زردآلوی خونگی...نوش جان...مادرشوهر جان برام زردآلوی تازه چیدن فرستادن خونه ی پدری که بی نصیب نمونم....اصلا اون درخت زردآلوی خونه ی پدری مستر اچ یه چیز دیگه س....هرکسی هم اینروزا اومد خونه مون و زردآلو خورد همینو گفت....

ای جانم
جایزه های سرای ایرانی دقیقا یکسال وقت داره ... هنوز زمان دارم
عزیزم ... نی نی دلش نخواد یه وقت ؟
یادم باشه کمتر از خوردنی ها حرف بزنم
دست مادرشوهرجان درد نکنه ... خدا برکتشون بده

دلی پنج‌شنبه 25 خرداد 1402 ساعت 14:15

گز سینای نجف اباد وبس.....تیلو جان دلمون خواست

بگم نخوردم ؟؟!!!!!!
ای جانم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد