روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

واقعا 5 روز گذشته ....!!!

سلام

روزتون زیبا

اومدم دفتر

همچنان اینجا کولر ندارم و الان در حال پختن هستم...



پنجشنبه نیومدم دفتر

و طبق روال پنجشنبه ها از صبح با مادرجان و مغزبادوم که از شب قبل مونده بود خونمون رفتیم باغچه

و یه عالمه خودمون را هلاک کردیم

یه عالمه هم آب بازی کردیم

بعدازظهر هم فسقلیا و خواهر اومدن

دور هم بودیم تا آخر شب

جمعه را یادم نمیاد دقیقا چکار کردم

ولی میدونم که استارت یه کار بزرگ میناکاری (یه کاسه و بشقاب بزرگ) را زدم

شنبه باز با مادرجان از صبح که بیدار شدیم رفتیم باغچه

توت چیدیم

زردآلو چیدیم

و در نهایت آبیاری کردیم

و باز هلاک و خسته برگشتیم خونه

یکشنبه تولد دخترخاله بود

قرار گذاشته بودیم که از صبح بریم

ساعت 9 راه افتادیم

و با رعایت تم سفید و مشکی که قرتی بازی این بچه های دهه هشتادی و نودی بود رفتیم تولد

خیلی خوش گذشت

یه حیاط بزرگ دارند

چند تا هم تفنگ آبپاش داشتند

همه مون با همراه فسقلیا رفتیم حیاط و حسابی آب بازی کردیم

تا موش آب کشیده نشدیم برنگشتیم داخل...

و چقدر هم هوا گرم بود و مناسب آب بازی

تا شب اونجا بودیم

تا برگردیم خونه ساعت 11 شب بود

دیروز هم باز رفتیم باغچه

علف چیدیم

تره و جعفری و نعنا چیدیم

شستیم

تمیز کردیم

تا ساعت 4 بعدازظهر هم با مادرجان باغچه بودیم

حسابی آفتاب سوخته و برنزه شدم

با اینکه ضد آفتاب استفاده میکنم

با اینکه لباسهای آستین دار میپوشم

ولی آفتاب سوخته شدم

بعدازظهرمون هم به خواب و استراحت و میناکاری گذشت



لابلای این روزهای تعطیلی کتاب خوندم

یه عالمه یادداشت برای خودم نوشتم

یکی دو بار از دست عزیزانم به شدت ناراحت شدم

مغزبادوم یه چیزی برام گفت که بدجور ذهنم بهم ریخت و خیلی خیلی زیاد غصه خوردم

تا حدی که یه شب اصلا نتونستم بخوابم







پ ن 1: وقتی میشنوم کسی خودکشی کرده بدجور حالم خراب میشه

همش دارم فکر میکنم چقدر تحت فشار بوده که دست به همچین کاری زده

به این فکر میکنم که چقدر میشده بهش کمک کنم 

خدا را شکر که به خیر گذشته....


پ ن 2: آقای دکتر داره روزهای عجیب و غریب و سختی را میگذرونه

با این حال هنوز حرفای خوب میزنه


پ ن 3: خاله جان برام یه کت کتان سبز پاستیلی دوخته بود

الان پوشیدم

چقدر رنگی رنگی بودن را دوست دارم


پ ن 4: خواهر یه لنگه گوشواره ش را گم کرده و کلی داره غصه میخوره

مگه گوشواره ماله گم شدن نیست؟


نظرات 8 + ارسال نظر
ربولی حسن کور سه‌شنبه 16 خرداد 1402 ساعت 09:51 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
چه خوب که بهتون خوش گذشته
سبز پاستیلی؟ از نظر من که سبز فقط سبزه.
گوشواره مال گم شدنه. مسئله اینه که با قیمتهای وحشتناک این روزها نمیشه هی خرید و هی گم کرد.
یادم باشه اومدم اصفهان دنبال یه گوشواره بگردم!

سلام جناب دکتر
چه متن خوبی نوشته بودید
قبل خواب حتما با یادآوری قصه تون کلی خیالپردازی میکنم
اتفاقا سیو کردم یه گوشه که برای آقای دکتر هم بخونم ... ببینم دوست داریم ماشین زمان را ؟
یعنی آقایون کلا نمیخوان که وارد طیف رنگها بشن... من متوجه شدم اگه بخوان شدنیه ... ولی اصلا نمیخوان
گوشواره همینه
یهو میبینی نیست
نه قیمت سرش میشه
نه هیچی از این دست ...
یهو نگاه میکنی میبینی یه لنگه ش نیست ...
خواهر خونشون از ما دوره ها.... دنبال گوشواره گشتن دیگه فایده نداره!!!! ریتمیک بخونین

نوشین سه‌شنبه 16 خرداد 1402 ساعت 12:13

سلام سلام، هربار اسم میناکاریمیاد روحم به پرواز در میاد و میاد لابلای اون رنگا خصوصا آبی های آرامش بخش، میشه لطفا یه دوره آنلاین آموزش صفر تا صدش رو ضبط کنین و به ما آموزش بدی؟ یعنی احساس میکنم ارام بخشترین کار دنیاس

سلام عزیزدلم
پس علاقه مشترک داریم
میناکاری واقعا آرامش بخش و روح نوازه
یه مدتی در حال ضبط بودم و یه قسمتهایی را آماده کرده بودم ولی گوشی قبلی مشکل پیدا کرد و بدون هیچ دلیلی اون فیلم ها را از دست دادم
خودت بهتر از من میدونی که این مدل فیلم ها بسیار وقت گیر هستند
شاید دوباره یه زمانی این کار را بکنم ... و با کمال میل در اختیارتون بزارم
ولی اگه سوالی در این مورد داشتی ازم بپرسی به جون و دل جواب میدم

طیبه سه‌شنبه 16 خرداد 1402 ساعت 12:39 http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام تیلوی عزیز و هنرمندم
عاشق میناکاری شدم از وقتی پیجت رو فالو کردم.دست های مهربونت درد نکنه.غبطه می خورم .دلم می خواد ببینم اینجا هم آموزش میناکاری هست یا نه؟ برم یاد بگیرم.البته که شما خیلی هنرمندی و قطعا خودت طرح و نقشه اش میدی و می زنی.
اما منم دوس دارم یه ناخونکی بزنم تو این رشته
خیلی خوبه این جشن تولدها.همیشه به خوشی دور هم باشید.

سلام به روی ماهت
چقدر خوشحالم که دوباره بهم سر میزنی و برای کامنت میزاری
اصلا غبطه نخور
مطمئن باش که با یه سرچ ساده پیدا میکنی که کجا میتونی یاد بگیری
اصلا نیاز به هیچ پیش زمینه ای هم نداره
به نظرم بیشتر یه مهارت هست
حتما برو سراغش که خوشت میاد
پارسال به خاله جان هم یاد دادم
مغزبادوم هم دوست داره و هرازگاهی به قول خودت یه ناخونکی میزنه و بلد شده
هرسوالی هم داشتی که من میتونستم بهم بگو .... با کمال میل ... با جون و دل

نوشین سه‌شنبه 16 خرداد 1402 ساعت 14:39

قربون جون و دلت، بله بله بسیار وقت گیر و سخته، ان‌شاالله که فرصت میشه و روح و روان مارو هم مثل خودتون غرق ارامش میکنید

ای جانم ...
فدای جون و دلتون ...
شما بینظیری نازنینم

سارا چهارشنبه 17 خرداد 1402 ساعت 09:28 http://15azar59.blogsky.com

تیلو من مثل خواهرتون هستم وقتی چیزی را گم‌میکنم خیلی غصه ام میشه
بعدشم خییییر گوشوار واسه گم کردن نیست واسه خوشکل موشکل شدن هست ببینم چندتا گوشواره گم کردی دنبال شریک جرم میگشتی خانم تیلو خانم
در مورد خودکشی خب قانون اول اینه که کار بسیار اشتباهی هست زیان دنیا و اخرت را در پی داره اما ما از هیچ چیز خبر نداریم و کسی جز خدا نمیدونه ‌من هر وقت بهم میگن فلان شخص خودکشی کرده میگم خدا داند و بس فقط طلب امرزش برای اون شخص


سارای نازنینم ... من که یه چیزی گم کنم تا همیشه چشمم دنبالش هست
راست میگی... گوشواره ماله خوشگل شدنه... ولی برای دلداری باید یه چیزی بگیم دیگه
واقعا چی میگذره به آدمها که به اون نقطه میرسن... خدا کمکمون کنه

سعید چهارشنبه 17 خرداد 1402 ساعت 10:09 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموجان
خوبی؟
ممنونم ازت انشالا اگه بیام اصفهان بهت خبر میدم
آره گوشواره و فلش برای گم شدنه همونجوری که انگشت کوچیک پا برای خوردن به پایه تخت و مبله

سلام پسرعموجان
متشکرم
شما خوبین؟
اخ اخ اخ ... انگشت کوچیکه را نگو

لیمو چهارشنبه 17 خرداد 1402 ساعت 10:54 https://lemonn.blogsky.com/

سلام تیلوجانم
روزت آفتابی و خوش آب و هوا باشه.
من هم چند روز پیش زردآلو چیدم. چه حس خوووبیه
پی نوشت۳: من عاشق رنگهای پاستلی خصوصا لیمویی و سبزم.مبارکه.

سلام به روی ماهت
روزگارت پر از نور و روشنایی باشه عزیزدلم
حس میوه چیدن عالیه...
شما که خودت لیمویی هستی... با یه عطر دل انگیز

زیبا چهارشنبه 17 خرداد 1402 ساعت 17:03

لباس های رنگی رنگی به آدم انرژی میدن. کت جدید مبارک. با دل خوش بپوشی
گوشواره برا گم شدنه ولی آدم وقتی چیزی رو گم میکنه انگار سخت تر میتونه ازش دل بکنه نسبت به زمانی که جلوی چشمش میشکنه یا خراب میشه، مخصوصا اگر دوستش داشته باشه.

متشکرم
شما هم از وسایلتون به شادی استفاده کنید
آدم هرچی را گم میکنه همش چشمش دنبالشه انگار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد