روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

می ترسیدم که گم شوم در ره تو - اکنون نشوم گم که نشانم کردی

سلام

روز بهاریتون زیبا

گاهی زندگی اونقدر بالا و پایین داره که زیبایی ها را دیدن واقعا سخت میشه

اما سعی میکنیم چشمام را به روی زیبایی ها نبندیم

تا وقتی زندگی بالا و پایین داره - عین نوار قلب

یعنی ما زنده ایم و فرصت داریم که زندگی کنیم

زندگی همینه

هروقت روی یه خط صاف بدون هیچ بالا و پایینی بودیم باید به زنده بودن خودمون شک کنیم




سه شنبه برای افطار رفتیم خونه خاله جان

بعدش هم اومدیم خونه و با مادرجان مراسم دعا و  احیا برگزار کردیم

چهارشنبه هم مغزبادوم و مامانش از بعدازظهر اومدن خونمون و شب هم موندن

صبح پنجشنبه یه کمی دیرتر بیدار شدیم و خواهر صبح زود رفته بود خونشون

من با مغزبادوم آماده شدیم و رفتیم یکی از این دفاتر زیارتی و فیش های حج پدرجان را برای فروش سپردیم و برگشتیم

توی راه برگشت دوتایی رفتیم یه پارک توی مسیر و یه عالمه عکس بهاری و خوشگل از مغزبادوم گرفتم

بعد هم یه سری زدیم به مزار پدرجان

برای افطار هم مادرجان افطاری درست کردند و بردیم خونه خاله جان و باز دور هم بودیم

مغزبادوم را آخر شب رسوندیم خونشون

بعد هم باز مادرجان شب زنده داری و احیا داشتیم



سردرد و دل درد شدید داشتم جمعه

همچنان هم همراهم هست

دیگه رسیدیم به هفته آخر ماه رمضان

امسال هیچی شبیه قبل نیست

ماه رمضان هم شبیه هیچ ماه رمضانی نبود... مثل عید که شبیه هیچ عیدی نبود

ولی امیدوارم همه چی بهتر بشه




با للی حرف میزنم

از سختی ها میگه

از تلاشهایی که به هیچ جا نمیرسه

عمر ازدواجش داره یکساله میشه

زمان تمدید اجاره ....

سختی ها... مشکلات ...

براش حرفای خوب میزنم

حرفایی که گاهی خودمم با شک و تردید بیانشون میکنم ولی الان وقت ناامید شدن نیست

مامانش هم خیلی مریض شده ... نیاز به جراحی کمر داره ... وزنش زیاده و شدنی نیست ...



آقای دکتر هم ...

پدرشون که مدتهاست بیمار هستند و حالا بیماری شدید تر شده

مادرشون هم درگیر سرطان و شیمی درمانی و تزریق ها و ....

مشکلات شغلی هم که همیشه بوده و هست


خلاصه هرطرف نگاه میکنم ، سختی و مشکلات هست

اما خداوندی هم هست که از مشکلات ما بزرگتره

هزاران بار به دادمون رسیده

هزاران بار وقتی که ریسمان به مو رسیده ، اجازه نداده پاره بشه

هممون میدونیم که بعد از هر شبی ، یه روزی هست



چرا اینقدر توی این پست غرغر کردم

حیف این هوای خوب و بهاری نیست با غرغر وقت بگذرونیم؟




نظرات 11 + ارسال نظر
سعید شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 12:35 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو جان
خوبی؟
مامان جی خوبن؟
روح پدر بزرگوارت شاد
آره زندگی های الان خیلی سخت شده
اما چه میشه کرد جز صبر و توکل و تلاش؟

سلام پسرعمو
متشکرم
امیدوارم عزیزای شما همیشه سلامت و شاد باشن
داریم تلاش میکنیم ... توکل و صبر میکنیم...انشاله که خیلی زود اوضاع بهتر و بهتر بشه
چون تحمل و صبر در برابر اینهمه سختی... گاهی نشدنی میشه...

لیمو شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 12:46 https://lemonn.blogsky.com/

سلام تیلوجان
نه حیف نیست. گاهی وقتها غرغر هم لازمه و جزئی از طبیعتمونه :))

سلام به روی ماهت
چقدر خوبین شما... اخه حتی غرغرها را تحمل میکنید

فری شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 14:29

غر زدن هاتون هم زیبا بود امیدوارم که خداوند در این روزهای عزیز همه ی بیماران رو شفا بده.
چرا فیش حج رو می خواید بفروشید واقعا حیفه می شد شما و مادرتون برید عالی بود و برای پدرتان هم اون واجبات رو انجام می دادید

بهم لطف دارین
وگرنه کی یه تیلوی غرغرو دوست داره؟
اون واجبات برگردن پدر نبود - چون قصد انجامش را داشتند ولی دکترشون سالها قبل اجازه نداد - و مادر هم ...
این روزها شاید با این پولها بشود گره از کار کسی گشود... و چه عمل خیری بهتر از این؟

سعید شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 17:08 http://www.zowragh.blogfa.com

برای سلامتی مادر و پدر آقای دکتر و همه مریض ها دعا میکنم و یه حمد شفا میخونم

لطف میکنی
خدا خیرتون بده
انشاله عزیزانتون همیشه سالم و شاد باشن

خورشید شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 21:34 http://khorshidd.blogsky.com

قال خورشید:پست بدون غرغر ایراد شرعی داره
من اصلا مینویسم که غرغر کنم

قربون خورشید
تو غرغرهات هم شیرینه

مانی شنبه 26 فروردین 1402 ساعت 22:41

سلام تیلو جان
من که اینجا غر ندیدم
و موافقم که غرغر گاهی لازم است :)

سلام دوست خوبم
عه...
چقدر شماها صبور و مهربون هستید

عابر یکشنبه 27 فروردین 1402 ساعت 10:38

سلام . من خیییلی عذر میخوام که یه سئوال خیلی بی ربط به موضوع پست دارم می پرسم ولی چون شما حرفه ای هستید جسارت میکنم میخواستم ببینم چی میشه اگه به پشت کار سفال لعاب نزنیم و همین جوری فقط با طرح روش بفرستیمش کوره؟

سلام دوست من
اصلا نیاز به عذر خواهی نیست
هیچ اتفاقی نمیفته
اون لعاب را میزنیم که سفال حالت سرامیکی و براق و ضد آب پیدا کنه
در واقع اون لعاب را که بزنید سفال از حالت گِل خام در میاد و قابلیت شستشو پیدا میکنه
اگه اون لعاب را پشت کار نزنید و روی کار ، کار شده باشه ، بعد از چندین باز شستشو اون آب به داخل سفال نفوذ میکنه و نقشها از روی کار کَنده میشن...
ولی من دیدم خیلیها، برای احجامی که شستشو لازم ندارن، یا حداقل خیلی کم شسته میشن، بدون ترانس هم استفاده میکنن... به طور مثال پشت دیوارکوبها... یا داخل جا شمعی ها... یا پشت جا عودی ...
اما من سعی میکنم همه جا را کاملا لعاب بزنم که عمر سفال زیاد بشه

عابر یکشنبه 27 فروردین 1402 ساعت 16:23

مرسی یه دنیا ممنون خیلی لطف کردی

سارا یکشنبه 27 فروردین 1402 ساعت 18:43

کاش میشد نایب بگیرید و حج رو بجای پدرتون انجام بدن. اینطوری یک امر واجبی رو براشون توشه فرستاده بودین.

ساراجان پدرم حج به گردنشون نبود
به خاطر بیماریشون
بزار ببینیم مبتونیم خدمت به خلق بکنیم

سارا دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 02:53

آخه تا جایی که من خبر دارم وجوب حج به شرایط مالی بستگی داره نه شرایط جسمی. اگر شخصی استطاعت مالی داشته باشه ولی شرایط جسمیش اجازه نده باید نایب بگیره تا حج رو بجای اون انجام بدن.
البته امیدوارم این حرفای منو دخالت تلقی نکنی.
سالهاست خواننده وبلاگتم و میدونم پدرت چه مرد باخدا و نازنینی بودن، میگم حیفه بخاطر این وجوب حج، خدای ناکرده اون دنیا کارشون لنگ باشه

بقینا کامنتت منو به فکر فرو برد
یه بار دیگه کل اعتقادات و عقایدم را زیر و رو کردم
خیلی با نایب و اینکه کسی به جای ما کاری را انجام بده موافق نیستم
ولی بازم در موردش یه عالمه مشورت میگیرم و نظرات زیادی را خواهم شنید
اگه اون دنیا حساب کتابش این شکلی باشه خیلی بد میشه ها... انشاله گیر همچنین چیزایی نشیم اونطرف

سارا سه‌شنبه 29 فروردین 1402 ساعت 00:45

انشاءالله که همه مون و خصوصا پدر شما گیر این چیزا نباشیم... ولی ما که از مدل حساب کتاب اونطرف خبر نداریم...
خدا همه رفتگان رو بیامرزه

سارای نازنینم
خداوند پدر بزرگوارت را رحمت کنه و تمامی رفتگان را بیامرزه
منم امیدوارم گیر هیچی نباشیم اونطرف

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد