روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

چون باد بهار عشق جنبان گردد هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد

سلام

روز بهاریتون زیبا

لبخندتون پررنگ


توی ذهنم ترافیک هست

هزار تا کار باید انجام بدم ولی اونقدر همه چی غیرقابل پیش بینی هست که انگار دست و پام را با طناب بستن

شب تصمیم میگیرم که صبح اقدام کنم و صبح باز یه حسی بهم میگه دست نگه دار

همین باعث میشه نتونم برم جلو و من از در جا زدن خیلی بدم میاد

از اینکه یه عالمه پرونده توی ذهنم باز باشه و دست رو دست گذاشته باشم متنفرم

ولی انگار اینجای زندگی اینطوری اقتضا میکنه و منم صبوری میکنم


دیروز وقتی میرفتم سمت خونه اول رفتم سرمزار پدرجان

شمعدونی و گل های ناز، مینای آفریقایی که از پارسال مونده و پامچال

همه غرق در گل...

یک ساعتی نشستم

سوره ملک خوندم و ریز ریز حرف زدم


رسیدم خونه و رفتم سراغ گلهای توی پارکینگ

بهشون رسیدگی کردم و آب دادم و یه مقداری جابجایی انجام دادم

یکی دوتا قلمه حسن یوسف گرفتم و کنار فلاورباکسی که حسابی دلبری میکنه ، کاشتم

رفتم بالا و یه راست رفتم سراغ تراس

تراس هم پر از گل هست

گلهای اطلسی ... میمون .... شمعدانی .... سینره .... آلاله...کالانگوئه...  شب بوها

یک گلدان مرجان هم اون گوشه تراس هست که امسال پر از گل شده

هرروز برگهاو گلهای زرد و پژمرده را جدا میکنم و از دیدن جوانه ها و گلهای تازه لذت میبرم


با اینکه خسته بودم آب پاش را برداشتم و یه سری هم به گلهای سرسرا زدم

یه غبار پاشی سرسری

اما دیدن پاجوش های تازه آدم را به وجد میاره

گیاههایی که توی سرسرا نگه داری میکنم گل ندارن ولی تمام سال سبز هستند

پتوس ها.... کوروتون...کامپکت...برگ انجیری ها... فیلودندرون ... سانسوریا... آلوئه ورا.... هویا

البته اسم بعضی هاشون را هم بلد نیستم

بعد از رسیدگی به همه این گل و گیاهها، دیگه هلاک بودم



دراز کشیدم جلوی تلویزیون و به طور شانسی دیدم فیلم «برادران لیلا» شروع شد

در مورد همه زیاد شنیده بودم و هم زیاد خونده بودم

جز اون دسته فیلم هایی بود که قصد دیدنش را نداشتم

ولی بدون مقدمه شروع کردم به دیدنش...

من که علم کافی برای نقد و بررسی فیلم را ندارم ولی میدونم وقتی تمام شد کل اعصابم به فنا رفته بود



پ ن 1: ذهن آقای دکتر هم درگیر یه عالمه ماجراهای ناخواسته و خواسته شده

منم ذهنم درگیره

زنگ زدن به من و یه کمی حرف زدیم ... بعد انگار رفتم تو خلسه

سکوت کردم و داشتم توی ذهنم هنوز ماجرا را تجزیه تحلیل میکردم ولی چیزی به زبون نمی آوردم

بعد از چند دقیقه

یهو به خودمون اومدیم ... زدیم زیر خنده

دقیقا هر دومون توی فکر فرو رفته بودیم و داشتیم توی افکارمون حرف میزدیم و سکوت بین مون.... 



پ ن 2: ماه رمضون همه انرژیم را گرفته

بیشتر از همه عمرم تلویزیون تماشا میکنم



پ ن 3: خیلی لاک پشتی دارم کتاب میخونم

یه کتاب جذاب را اونقدر ریز ریز و آروم آروم دارم میخونم که عین چای داره از دهن میفته...



پ ن 4: للی هم از زندگیش شاکی شده ...

وضعیت اقتصادی نابسامان همه چی را بهم ریخته


پ ن 5: دلم نمیخواد با عموجانم حرف بزنم...


پ ن 6: یه سری از دید و بازدیدهای عید مانده برای بعد از عید

اونم عین چای ... سرد شده و از دهن افتاده

اما انگار چاره ای نیست

با اینهمه رخوت ... چطوری برم ؟


نظرات 9 + ارسال نظر
فاضله چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 10:17 http://golneveshteshgh.blogsky.com

خیلی خوب بود امیدوار باش


ممنونم
انشاله هممون همیشه امیدوار باشیم

سارا چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 10:41 http://15azar59.blogsky.com

سلام به تیلوی قشنگم خانوم خانمای مهربونم
خوبی عزیزدلم
.
راستش منم فیلم را دیدم منم اعصابم خط خطی شد از فیلمه هم خوشم نیومد
درباره کتاب یه کتاب خوب را توی ایام عید تموم کردم البته قبل عید شروعش کرده بودم و نصفه بود چند روزه جلد دوم همونو شروع کردم با اینکه خیلی جذاب تره اما چون فقط عصرها و شبها میتونم بخونم قشنگ کار به نیم صفحه رسیده واقعا انرژی برام نمیمونه
طاعاتت قبول باشه
سال نو ات مبارک باشه
عید فطرت هم مبارک باشه

سلام به سارای نازنینم
بله
شما خوبی؟
گل پسرت خوبه؟
اخه چی بود ... واقعا روی اعصاب و روان آدم راه میرفت
همه روزگارت مبارک و شاد باشه

فری چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 11:38

اسم گلها رو که نام می بری و می نویسی عالیه روحیه آدم خوب می شه من که هر چی گل می کارم همه خشک می شن

جای مناسب برای نگهداری از گلها... خاک مناسب... و رسیدگی مرتب و منظم لازمه
من بهتون پیشنهاد میکنم که توی آب... (یعنی لازم نیست داخل خاک بکارید) پتوس نگهداری کنید
هم شادی و سرسبزی را به خونه میاره
هم زحمتی نداره
هم خیلی خیلی مقاوم هست
کاش نزدیکم بودید بهتون قلمه پتوس میدادم
من روی کانتر آشپزخونه سالهاست که پتوس و موسی در گهواره (یه مدل گیاه سبز) را داخل یه جام بزرگ توی آب نگه میدارم

مهتاب چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 12:01

سلام روزتون بخیر نسبت شمابا آقای دکتر چیه؟

سلام عزیزم
روز شما هم بخیر
عاشق و معشوق

صحرا چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 14:40 http://Sahra95.blogsky.com

سلام گندم جان، خوش برگشتی
زندگی همینه دیگه پر از بالا و پایین، آفرین به همتت

سلام عزیزدلم
ممنونم ازت
از اینکه همراه و همدل و مهربونی

بهار چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 19:58

سلام.
سال نو مبارک.
نمیدونستم که موسی در گهواره را توی آب میشه نگه داشت.
من هم گلی انرژی می‌گیرم از خوندن توصیفتون از گل و گیاههاتون.
سال خوبی داشته باشین. پر از دلخوشی و اتفاقهای خوب

سلام به روی ماهت
من که توی آب نگهش میدارم
خوب هم مونده و رشد کرده و قشنگه
انشاله همیشه پر انرژی و شاد باشی

ریحانه پنج‌شنبه 17 فروردین 1402 ساعت 08:33

سلام عزیزم
چقدر خوبه تیلوی رنگی رنگی برگشت. امیدوارم که زندگیت همیشه پر از رنگ های قشنگ باشه. این چند وقت نبودی حسابی دلمون برات تنگ شده بود. به قول دوستان خوش برگشتی

سلام به روی ماهت
ممنونم نازنینم
خیلی خیلی به من لطف دارین و من به وجودتون دلخوشم
برات بهترینها را آرزو میکنم

لیمو یکشنبه 20 فروردین 1402 ساعت 11:18 https://lemonn.blogsky.com/

سلام تیلوجان
خوشبحالت که تا آخرش فیلم رو دیدی، من که اعصابم نکشید.
پ.ن1: امان از این لحظات. بعضی وقتها فراموش میکنم دقیقا چه چیزهایی رو توی واقعیت گفتم یا توی ذهنم. :))

سلام به روی ماهت
واقعا بهتر بود که تا تهش نمیدیدم
البته چرا دروغ بگم ... چند باری وسطهای فیلم از دیدنش انصراف دادم و دقایقیش را ندیدم و باز برگشتم ...

عه... برای شماهم پیش اومده

لیمو یکشنبه 20 فروردین 1402 ساعت 13:34 https://lemonn.blogsky.com/

زیاااد
یه بیتی هم همیشه اینطور مواقع یادم میاد: در عین بی زبانی با او به گفت و گوییم، کیفیت غریبیست در بی زبانی ما :)))

چه شعر و بیت به جایی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد