روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی / آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

سلام

روزتون زیبا

پاییزتون قشنگ





یه مدتی کامنتها را بدون تایید و باز گذاشته بود

یه عده ای که مثل همیشه مهربون و دوست داشتنی کنارم بودند و میدونم که همچنان هم هستند

یه عده ای هم مثل همیشه دست از نامهربونی و حرفهای بد برنمیداشتند

اما یه عده ای این وسط من با هرزبانی گفتم که تعریف وبلاگ من برشی ساده از زندگی هست که لحظه ای کنار هم آروم باشیم و به آرامش فکر کنیم و .... گویا متوجه نشدند

من وبلاگم را دوست دارم

من نوشتن را دوست دارم

من همین هستم که میبینید

همین شکلی

خوب یا بد

اینکه به نظر یه عده ای من دارم نمایش بازی میکنم و شوآف راه میندازم و... به خودشون مربوط هست

اینکه یه عده ای برای بار هزارم میان و به من گوشزد میکنند که داری فخرفروشی میکنی هم برام اهمیت نداره

اگه از اینجا انرژی خوب میگیرید و بهم سرمیزنید قدمهاتون را گلباران میکنم و از وجودتون به خودم میبالم

و اگه حس میکنید اینجا آزارتون میده به عنوان یه دوست ازتون میخوام که اینجا نیاین و خودتون را اذیت نکنید

کلا نظرات و کامنتها را بستم و به مدتی یک طرفه مینویسم

هرکسی دوست داشت میتونه برام پیغام بزاره

برای تک تک تون احترام قائل هستم حتی اونایی که نظرات مخالف دارند ولی از کسایی که با لحن بد و از کلمات بد استفاده میکنند واقعا دلخور و ناراحتم

هرکسی توی وبلاگ خودش آزاد هست که هرچی میخواد بنویسه و به خودش مربوط هست ...من هم به عنوان یک خواننده هروبلاگی که دوست دارم را میخونم 

ولی از اینکه بیاین توی وبلاگ من که همش رد و بدل شدن انرژی های خوب هست حرفای بد بزنید واقعا ناراحتم میکنه





خب بگذریم

خاله جانها و دخترخاله ها و خواهرها و فسقلیای دوست داشتنی جمع شدند دور هم و باز یه تولد سوپرایزی برام گرفتند

بازم کادو بازی کردیم

کیک خوشمزه ای که دخترخاله با سلیقه تزئین کرده بود خوردیم

دو روز کنار هم بودیم

حس مسافرت رفتن داشت اونقدر که از دنیای اطراف جدا شدیم

سعی کردم یه مقداری از تمام مسائل خسته کننده و آزار دهنده اطرافم دور بشم

و سعی کردم حال دلم کمی آروم بشه

با قدم های کوچولو و طبق قانون خرده عادتها دارم یه کارهایی را با سعی و تلاش پیش میبرم

سعی میکنم روتین های دلچسبم را داشته باشم

یه عالمه لباس گرم و رنگی رنگی از کمد بالایی کمدم درآوردم و به جاش لباسهای خنک و تابستونی را جدا کردم و گذاشتم توی همون سبد و گذاشتم بالای کمد

دوباره پافر کادو گرفتم

مدتها بود دیگه میدرینگ استفاده نمیکردم

ولی حالا که یکی کادو گرفتم دوباره دستم کردم

این ماه هرروزش یه خاطره دردناک داره

خاله ها و دایی و بچه هاشون .... کلا خانواده مادری دارن همه تلاششون را میکنن که ما با کمترین غم و درد از این ماه سخت عبور کنیم

آروم آروم برنامه ریزیها برای مراسم سالگرد را شروع کردیم

حالا دوباره هر باد سردی که لرز میندازه توی دلم ، یه خاطره یادم میاره

هربار عکس روی زمینه گوشیم را میبینم ...

هر بار...

هربار..

اما نمیخوام تکرار کنم

دارم تلاش میکنم از تکرار و یادآوری دست بردارم

هم خودم کمتر رنج ببرم و هم به اطرافیانم کمک کنم

تصمیم بر این شد که داداش و همسرش فعلا نیان ... خیلی برنامه ریزی کرده بودیم برای اومدنشون ... اما فعلا نمیشه

در عوض حالا به لطف وی پی ان هرروز بهشون زنگ میزنم

به عموجان هم زنگ زدم

اونم حال دلش ابری بود

دوری سخته

به قول خودش غربت حالا پررنگ تر شده ... تماسها کم و سخت شده و این براشون غربت را پررنگ کرده




پ ن 1: پمپ آب خونه خراب شده بود

هماهنگی و سرکشی و تعمیرش یکی از حوصله سربر ترین کارهای دنیا بود برام

ولی پنجشنبه تمامش کردم


پ ن 2:  در برقی پارکینگ ایراد پیدا کرده

باید این قورباغه را هم این یکی دو روز قورت بدم


پ ن 3: باید برنامه ریزی کنیم برای یه خونه تکونی قبل از مراسم پدرجان

بهرحال رفت و آمد زیاد داریم 

و برای اینم خیلی کم انرژی دارم


پ ن 4: یک آقای افغانستانی توی کارهای باغچه گاه گاهی بهمون کمک میکنه

رفته بود و انارهایی که ما نمیتونستیم را برامون چیده بود و خبرداد که بیاین ببریم

ته مونده های پاییز.... مزه بهشت میدن و منو یاد پدرجانم میندازن


پ ن 5: گلشن نازنینم

خرمالوهای اصفهانی همچنان اون مزه گس را دارن

بخصوص خرمالوهای باغچه....

اتفاقا ته مانده های نارنجی پاییزی را برامون چیده بودن

و با اولین گاز یادت افتادم


پ ن 6: دیشب بدحال بودم

یه عالمه دل درد

آقای دکتر که زنگ با شنیدن حالت چطوره اشکام جاری شد...

چقدر شکننده شدم

دیگه لازم نیست بگم که آقای دکتر اصلا منو لوس نمیکنن....