روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

دود دل را اشک چشم تر تلافی می کند

سلام

روز پاییزیتون نارنجی



اونقدر بالا و پایین شدن های زندگیم زیاد شده که رنگها یادم رفته

اصلا عطر پاییز را در آغوش نگرفتم امسال

اونقدر امسال پاییز پراز ماجرا و درد بود که فکر کنم هیچکدوممون عطر پاییز را حس نکردیم

هیچکدوم از رنگهای بی بدیل پاییزی به وجد نیومدیم

اونقدر رنگ خون دیدیم که بقیه رنگها از چشممون افتاد

گاهی اونقدر میدوم که از زندگی خسته میشم

گاهی اونقدر بیخوابم که باورش برای خودمم سخت میشه

گاهی چند شب میگذره و حتی لحظه ای خواب به چشمم نمیاد ، دور اتاق کوچولوی خودم قدم میزنم و آروم و بیصدا میمانم که مادرجان متوجه آشوبهام نشن

گاهی هم اونقدر میخوام روز و شب که ساعتهای کمی به بیداری میگذره...اونم پر از کسالت و خمودگی

اما هنوز دستام توی دستای خداست

گاهی دلم میلرزه

گاهی تحملم تمام میشه

گاهی اشکا بی اختیار سر میخورن

اما بازم خدا هست ... هنوز هست...

گاهی چرت و پرت میگم و از شدت ناتوانی و عصبانیت سر خدا هم داد میزنم

ولی بعد میشینم و قربون صدقه ش میرم

یادم میاد که چه جاهای سختی کنارم بوده

از چه گذرگاههای سختی عبور کردیم

چقدر وقتایی که داشتم درد میکشیدم مرهم برای دردهام آورده ....

و باز روز از نو روزی از نو

زندگی موهبتی هست که خداوند بهمون هدیه داده

باید تا زمانی که نفس هست زندگی کنیم

تلاش کنیم

دست از خواستن برنداریم


عاشقانه هامون اونقدر مینیمال شده که خودمون هم گاهی تعجب میکنیم

حالا دیگه دیدارهای تصویری جاشون را دادن به پیامهای کوتاه

کوتاه و مختصر تلگرافی

گاهی لابلای ماجرا خیلی دلتنگ میشیم و یکی دو ساعتی تلفنی حرف میزنیم و باز هرکسی میره دنبال زندگی سخت خودش

هرکسی میره که از سنگها و صخره های خودش عبور کنه تا به دشت برسه...

مگه نباید در سایه کوه از دشت گذشت؟

فعلا داریم روزهای غم و مشکلات اندازه کوه را سپری میکنیم

آقای دکتر هم گرفتار مشکلات جورواجور شدند

مشکلاتی که در موردشون حرف میزنیم و سعی میکنیم سنگ صبور باشیم

گاهی که زورمون به هیچکس و هیچ جا نمیرسه داد و فریادهامون را سر همدیگه خالی میکنیم

اما باز برمیگردیم و میشینیم کنار دل هم و حرف میزنیم


وقتی رسیدم به آذرماه یه چیزی ته دلم فرو ریخت

همه روزهای آذر پارسال جلوی چشمم رژه میره

همین روزها بود

یکی یکی بیمارستان

یکی یکی دردها

هر روز یه جایی نوبت میگرفتم

هر روز پدرجان مریضم را با سختی و درد بسیار با این امید که اینجا درمانی پیدا میشه میبردم یه جایی

یادمه بارها رفتیم بیمارستان میلاد

بارها بیمارستانی صدوقی

بارها و بارها کلینیک خانواده

صبح زودهایی که مستاصل از خواب بیدار میشدم و مریضی که نای حرکت نداشت را با مادرجان لباس میپوشوندیم و میرسوندیمش به یه مرکز درمانی

کلینیک خانواده دیگه پذیرشمون نمیکرد

میلاد پذیرش میکرد و نصفه روز بعد در حالی که آب شکم پدر جان را میکشید مرخصمون میکرد (آسیت میشدن)

من نمیفهمیدم که این نشونه ها چقدر بد هستند

چقدر خطرناکن

هر بار با امید که دیگه داره درست میشه ... داره پدرجانم خوب میشه ... یه دوره ست میگذره ...

و باز...تکرار تکرار

تا برسیم به روزی که رفتیم سمت شیراز....






پ ن 1: تازه دیدم توی کامنتها چه غوغایی به پا شده

چی بگم ...

فقط دوست دارم یادآوری کنم ماها با هرعقیده و دین و مذهبی همه ایرانی هستیم و قلبمون برای این کشور میتپه

لطفا اینطوری نسبت به هم جبهه نگیرید

آزادی بیان یعنی همین



پ ن 2: یادتون باشه کامنت ها بدون نیاز به تایید ، به طور اتوماتیک منتشر میشن


نظرات 15 + ارسال نظر
سعید چهارشنبه 2 آذر 1401 ساعت 10:31 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو
کاری از من بر میاد؟
کاش بتونم کاری برات بکنم
کاش بتونم یکم از سختی هات کم کنم
همدردت باشم

سلام پسرعموجان
دعا
بهترین کار دعا هست
تا خداوند گره از مشکلات هممون باز کنه

مامان ایلیا وعلی چهارشنبه 2 آذر 1401 ساعت 14:22

همه چی درست میشه

انشاله

مهتا چهارشنبه 2 آذر 1401 ساعت 18:30

تیلو جون ایشالله همه چی درست میشه

فدات بشم مهربونم
برای همه انشاله گرفتاریها و مشکلات برطرف بشه

جازی چهارشنبه 2 آذر 1401 ساعت 18:37

با سلام
انشالله که ارامش و صفا جایگزین دلشوره و اضطراب هایت شود. تمامی پست های پارسال ات را در اذر و دی خواندم و با اینکه در جریان مشکلات و سختی هایت بودم اما باز هم انها را خواندم و با تمام وجود برای تسلی دلت و ارامش گم شده ات دعا کرده و می کنم گاهی فکر می کنم از فولاد و ابدیده هستی و گاهی مقایسه و تقابل این همه ظرافت و سختی با هم را ناعادلانه می بینم این چه عشقی بود که یک قطره نوشیدی و دریا دریا گریستی.
بخدا نمیدونم چه بنویسم و چه بگویم که بتوانم هم تسلی برای شما باشد و هم حق مطلب را ادا کرده باشم
از خداوند بهترین ها را برایت ارزو می کنم

سلام دوست خوبم
متشکرم
الهی آمین

گندم پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 09:54

تویی که با نقطه و سلام هرچی از دهنت دراومد گفتی منفورترین موجودی
بقول خودتون خوده خود داعشی
تو ذهنم یک عرزشی با چادر کشی و بو گندو زن یا یک بسیجی کوتوله ریش سیخو تصورت کردم
خاک بر سر سران مملکتمون که طرفدارانی مثل تو دارن لیاقتشون خوده خودتی

گندم پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 10:01

تیلو جان روح نازنین پدرت شاد
تن عزیزانت سلامت
و عاشقانه هات با آقای دکتر بی شمار
رنگی رنگی بمون و کامنت های پر از خشم این منفورها رو بریز تو سطل آشغال وبت و سیفون هم بکش

گلشن پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 10:24

تراویس خاک تو سرت کنن قبلا حداقل فقط با اسم خودت کامنت میذاشتی

گلی واقعا چرا اینطوری شد اینجا؟

به تراوریس بی شعور پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 12:31

من در عجبم چرا یک عده که من می شناسمشون و آدم های خوبی هستند این تراویس لجن را دنبال می کنند حرفای کمر به پایین میزنه تو وبش و بقیه هم میان به به و چهچه بی شعور آشغال نکبت عوضی ادب بهت یاد نداده اند دوزاری تر از تو ندیدم
من تیلو را هم تو اینستا دنبال می کنم هم اینجا من هیچ جا ندیدم از کس یا کسانی طرفداری کنه یا بر علیه کسی بنویسه
شاید حدود پنج ساله میخونمش تو لجن صفات بارز خودت را به تیلو نسبت می دهی دقیقا هونها هستی که نوشتی حتی عقم می گیره بگم چه چیزهایی فقط به کامنتات با اسامی مختلف نگاه عقده باز عوضی که منتظر ارتباط با زنان دیگه هستی
تیلو جون تمام نوشته های این آشغال رو پاک کن

فری پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 13:24

متاسفم برای تراویس، لطفا تیلو جان کامنت ها رو ببندید و کامنت های زشت ایشون رو تایید نکن

بهترین پیشنهاد بود
بهترین
ممنونم

رها به گندم پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 13:56

اون نقطه و بی اسم اشتباه کرده و کارش منفوره اما گندم خانم شما به چه حقی به قشر خانم چادری و آقایون توهین میکنی تو دنیای مزخرف و کوچیک خودت زندانی شدی هیچ تصور و شناختی نداری و هر چرت و پرتی تو مغزت کردن برات چندتا مثال بزنم از خانم های چادری که تو بهترین دانشگاه های دنیا استاد و پرفسور و دانشمند و دکتر هستن یا آقایون ریشو که دانشمند هستن و دنیا چشم دیدنشون رو نداره
تا جایی که من میدونم خانم های چادری و آقایون ریشوی اصیل و واقعی دهنشون به کلمه های زشت باز نمیشه ولی اتفاقا کسایی که هیچ قید و بندی ندارن حرفای معمولی و روزمره شون کلمات رکیک میباره تو میتونی تو دنیای مجازی نمونه شو فت و فراوون ببینی هرچی گفتی نسبت های خودتو ریختی بیرون عقده ازت میباره

گندم پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 14:10

رها تو که دهنتو ببند حالم از اسم و خودت به هم خورد تو هر وبی میرم در حال گنده گوزی هستی و یک تنه میخوای به همه ثابت کنی که تو درست میگی
اینروزا هر وبلاگی میرم خود تو با اسم منفورت تووکامنتها اظهار فضل کردی
البته جسارت نباشه به همه ی رهاها
اسم تو و کامنتهات داد میزنه که همه جا خودتی
شخصا مخلص تمام خانمهای چادری اصیل و نجیب و بی عقده هستم
ولی تو این کامنت صرفا منظورم خواهر سادندیسی های اینروزها بود
تو چیو با چی قاطی میکنی احمق
جانماز آبکش
اینو بدون یک تنه موفق نمیشی حرفتو به کرسی بشونی خاله زنک
دیروزم تو وب آیدا کامنت گذاشتم خوده اسکولت اونجام پاچه منو همه رو گرفتی
برو بتمرگ منفور

رها پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 14:27

همین دیگه کوری نمیبینی اول برو ببین کی پاچه منو گرفت منم جوابشونو دادم پس میخوای ساکت بشینم هیچی نگم
من هرجا دلم بخواد میرم و منتظر اجازه کسی چون تو نمیشم

کامنت بالا میگی این کلمات برا کدوم قشری هست بعد خودت که تو کامنت خودت از هیچ کلمه ای دریغ نکردی پاره نشی از این تناقص

لیلا پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 15:36

تیلوی عزیز
واقعا بعضی ها جنبه آزادی بیان رو ندارن. لطفا کامنتها رو ببند و‌احازه نده یه عده بی فرهنگ صفحه قشنگت رو با اراجیفشون خراب کنند. متاسفم براشون.
تیلو جانم برات آرامش آرزو میکنم. پیشنهادم اینه که اگه مقدوره یه مقدار از کارها رو بسپر به خواهرها و بابای مغز بادوم تا انجام بدن. خیلی کار رو دوشت هست و با شرایط روحی که داری واقعا اذیت میشی. دوستت دارم دوست نادیده ام.

لیلای نازنینم
حرف درستی زدی
باید تا جایی که امکانش هست از بقیه کمک بگیرم
اینکه همه کارها افتاده روی دوشم بیشتر داره اذیتم میکنه
مهربونی و انرژی خوبت از لابلای کلماتت کاملا مشخص بود ... مممنونم

قاصدک پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 20:16

به گندم
به نظرم تو که خیلی مدعی آزادی هستی پس چرا به حجاب و چادر توهین می کنی .به این فکر کن که بعضی ها بدون این که به قولت عرزشی باشن اما برای خودشون و شرافت و نجابتشون ارزش قائل هستند و دلشون نمیخواد خودشونو در معرض دید و دسترس قرار بدن .اونا هم آزاد و مختارند تو انتخاب حجابشون بی اون که سیاسی باشند .پس بهتره اگر میخواهی خودت رو روشنفکر نشون بدی بهتره که برای همه گروهی با هر خواسته و نطری حتی به گفته تو چادر کشی هم احترام قائل باشی . اینجوری ارزشمندتر به نظر میرسی.

به قاصدک پنج‌شنبه 3 آذر 1401 ساعت 21:34

حالا کار به حرف گندم و ... ندارم ولی با همین معیار حرف خودتم درست نیست. شرافت و نجابت و در دسترس نبودن فقط مختص با حجابها نیست چه برسه به اینکه مختص چادری ها باشه. ینی کسی چادر نداشت برای خودش و شرافتش ارزش قائل نیست و میخواهد در دسترس باشه؟ قطعا منظور تو هم این نبوده ، ما هم منظور گندم رو فهمیدیم هم منظور تو رو ، پس مته به خشخاش هم نذاریم یا حداقل خودمون در جواب همون اشتباهی که ازش شاکی هستیم مرتکب نشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد