روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم

سلام

روزتون به قشنگی همین وقت از روز پاییزی

همین وقتی که اصلا نمیتونم وصفش را در کلمات بگنجانم

آفتاب پاییز را میشه پرستید

اونقدر که سحر انگیز و جادویی هست

آفتاب مهرماه افتاده روی جدول

یه گربه ی سیاه و سفید لم داده روی خط آفتاب و جدول

با پنجه هاش همینطوری داره با شمشادها بازی میکنه

گاهی یه زنبور نزدیکش میشه و با دستش زنبور را دور میکنه

و من محو میشم توی این لحظه

لیوان دمنوشم دستم هست 

ایستادم پشت شیشه

امروز یه کمی زودتر اومدیم

اما در عوض نه دوش گرفتم و نه یه عالمه عطر و بوی دلچسب به خودم هدیه دادم اول صبح

برای همین این ساعت زودتر اومدن سرکار، انگار کوه کندم

اونقدر که با استرس و تند تند با تلفن حرف زدم

اونقدر که پشت سر هم پیک درخواست دادم

اونقدر که ...

ولی این لحظه انگار جهان ایستاده تا من یه قُلُپ بزرگ از دمنوشم بخورم و محو آفتاب و نسیم بشم

توی دفتر کارم چون دوتا دستگاه همزمان دارن کار میکنن و هوا گرم هست

وقتی میام جلوی در نسیم خنکی که به صورتم میخوره دلچسبه

یادتون هست از نسرم بودم دفترکارم نوشته بودم ...

این فصل هوا خوبه

حداقل این روزها اینجا هوا خوبه

دلچسبه

صبح ها هنوز بدنم خسته ست

با یه عالمه وعده و وعید خودم را از تختخواب میکشم بیرون

به خودم وعده کتاب خوندن و کتاب خریدن میدم

چند تا تولد هم پیش رو داریم ... باید وقت آزاد پیدا کنم و یه برنامه هایی بچینم

چقدر دلخوشی هامون کم شده

چقدر کمرنگ شده همه چی

خیلی از اخبار دورم

نمیفهمم دور و برم داره چه خبر میشه

چی میگذره

بچه ها و جوون ترها دارن چیکار میکنن

چند روزی میشه حتی نرسیدم یک ثانیه به اخبار برسم

زنگ میزنم به پسرعمه کوچیکه

ببینم چی شد

به کجا رسیدیم

به کجا باید بریم

جواب نمیده

خاله زنگ میزنه میگه واتساپ من وصل شده

چک میکنم

من حتی با فیلتر شکن هم هیچی برام وصل نشده

نه اینستاگرام

نه واتساپ

وقتی به کسب و کارهایی که به مشکل خوردند فکر میکنم اعصابم خرد میشه

یکی دوتا از فروشگاههایی که همیشه مشتریشون بودم برام پیامک فرستادند

اخه مگه میشه اینطوری خرید کرد؟

وقتم هنوز پر هست

ولی دیگه آخراشه

لیستم کوچیک و کوچیک تر شده

یه کمی که آزاد بشم یه فکری به حال تمام این قضایا میکنم

نه که فکر خاصی کنم میام ببینم بقیه چیکار میکنن تا منم همون کار را بکنم




راستی یه کمکی میخوام

خاله جانم نیاز به خرید سمعک دارن

هیچ اطلاعاتی ندارم

نیاز به کمک دارم و آدرس و تلفن

جاهای آشنا و مطمئن

اگه توی اصفهان هستید و میتونید بهم کمک کنید ... ممنونم


نظرات 5 + ارسال نظر
سعید چهارشنبه 20 مهر 1401 ساعت 12:59 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموجان
خوبی؟
روبیکا رو نصب کن فعلا کارتو راه میندازه

سلام و روز بخیر
فعلا برای کارهای روزمره ام همون شاد و ایتا داره کارم را راه میندازه
شما خوبین؟
مادرجانتون بهتر شدن؟
بالاخره مرخص شدند؟
کاری از دستمون برمیاد؟

نازلی چهارشنبه 20 مهر 1401 ساعت 13:39

تیلوجانم
تیلوی عزیزم
چقدر الان دلتنگ صدات شدم دلتنگ ساعتها گپ زدنهامون
عصر برای شنیدن غرغرهای نازلی آماده باش

وای هورا
هورا
هورا
عاشق حرف زدن باهات هستم
چقدر حرف میزدیم اونوقتها
چقدر حرف داشتیم با هم
حرفای مشترک بینهایت....
چرا اینهمه دور شدیم؟

نازلی چهارشنبه 20 مهر 1401 ساعت 16:16

عزیزم در قسمت تماس با من برات یک پیام گذاشتم لطفا چک کن
منتظرتم دوست قشنگم

حمیده چهارشنبه 20 مهر 1401 ساعت 17:15

وبلاگ مهربانو یک پست خوب در مورد سمعک و خرید آن دارد.
Baranbahari52. blogsky. com

دیدم اون پست را
ولی مهربانو جان تهران هست
من آدرس اصفهان میخوام

روبی چهارشنبه 20 مهر 1401 ساعت 22:04

تو گوگل سرچ کن نمایندگی های سمعک اتیکون احتمال زیاد تو اصفهان هم هست (oticon). یکی از اعضای خانواده من حدود 15-16 ساله داره از همین مارک استفاده می کنه. کوچک است و داخل گوش میره و از بیرون دیده نمی شه.

ممنون از راهنماییت
سرچ کردم
مرکزش را توی اصفهان پیدا کردم
شماره داشت زنگ زدم
نوبت گرفتم برای یکشنبه
ممنونم از محبتت
بازم اگه اطلاعاتی داشتین بهم بدین ممنونتونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد