روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یه روز نو

سلام

اومدم

اصلا حق با شماهاست

تیلوتیلو باید بنویسه

باید رنگی رنگی هم بنویسه

جهان اطرافم به حد کافی تیره هست

منم تیره بشم ؟

دلمون خونه؟

بله خونه

دور و بر منم عین شماهاست

همه چیزایی که شماها میبینید منم میبینم

اما...

شماها حواستون به نور آفتاب خوشرنگ پاییز هست ؟

حضرت پاییز اومده و نشسته وسط باغچه

برگهای زرد یکی یکی رقص کنان از اون بالای درختا توی آغوش باد سُر میخورند و میان تا وسط باغچه

یه عالمه زنبور هم دور و برگلها دارن شعر و آواز میخونن

حواستون هست حالا که هوا گرم نیست بازم خوب آب بخورید؟

دمنوش دوست دارید؟

من که لیوان دمنوشم این روزها با دستای مهربون مادرجان تند تند پر میشه

هر دفعه یه طعمی...


نگاه که میکنم میبینم یه سری لباسهای پاییزی پوشیدند

لباسهای پاییزی خوشگل

کت های پاییزه چهار خونه

من که همچنان لباسهای نخی و رنگی رنگی میپوشم

به همون سبک سابق


یه کاسه انار صورتی روی میزم هست

یه لیوان بزرگ دمنوش

دوتا خرمالوی نارنجی دلبر

یه ظرف شکلات برای خیرات پدرجان

این بزم پاییزی نیست؟

دایی جان دیروز برام از شمال کلوچه آورده بود

عاشق کلوچه های شمالیم...

اون کلوچه های لیلی که عمه جان میاره را که اصلا در وصف نمیگنجه از بس دوست دارم

اما دایی جان کلوچه نادری برام آورده بود

با زن دایی اومدند

چند دقیقه ای نشستند

نسکافه درست کردم براشون

دایی گفت بزار قهوه فوری بهت بدم

رفت از توی ماشین برام قهوه فوری آورد

توی یه پلاستیک زیپ دار بود

از اونا که کیلویی میخریم

ولی قهوه فوری انگار عجله داره... انگار نمیتونه حال آدم را اونطوری که باید و شاید خوب کنه

دوست دارم موکاپات را با دقت و وسواس پر کنم

بزارم روی شعله کم

بعد عطر قهوه بپیچه توی دفتر

اول عطرش مستم کنه

بعد تلخیش

یه سرخوشی خوبی داره این مراحل



دیشب رفتیم با مادرجان برنج بخریم

چشمم که افتاد به خرمای پیارم چشمام خیس شد

امسال اصلا خربزه نخوردم

اخ پدرجان ...

من عاشق خربزه بودم ... ولی وقتی تو قاچ میزدی

وقتی تو تکه میکردی

چقدر بلد بود خربزه خریدن را

چقدر بلد بود دلخوشی های من را

برنج خریدنش هم آداب خاص خودش را داشت

برنج خریدن من مدل خودم هست

چشمم خورد به تخمه کدو

اونم دیگه نمیخرم


امروز شلوغم

ولی دلم خواست بنویسم

دلم خواست بگم که هرچی هم دنیا تیره و تار باشه بازم میشه لحظه ای آسود

من اومدم اون لحظه را ثبت کنم و با شماها به اشتراک بزارم

از لحظه های قشنگ و آسودگیتون بنویسید

تا بقیه هم بخونن و کیف کنن

بنویسید که میشه لحظه ای دغدغه ها را گذاشت یه گوشه



من دیشب اونقدر خسته بودم که به جای خوابیدن بیهوش شدم

نزدیک ساعت5

نمیدونم خواب دیدم یا واقعا داشتم از تخت میفتادم پایین

یهو پریدم بالا

نمیدونم دستم را زدم توی چشمم تا از شدت پریدن چشمم آسیب دیده

اون لحظه اونقدر قلبم داشت تند میزد که انگار میخواست از سینه م بزنه بیرون

خلاصه که از صبح یه کوچولو چشمم ملتهب هست

قطره هم زدم

فرصت دکتر رفتن ندارم

اصرار نکنید

اگه خوب نشم فردا شاید...

اونم فردا بعدازظهر...

نظرات 9 + ارسال نظر
آزاده سه‌شنبه 19 مهر 1401 ساعت 12:29

سعید سه‌شنبه 19 مهر 1401 ساعت 12:39 http://www.zowragh.blogfa.com

بله تو تیلوی رنگی هستی
و باید بنویسی اونم رنگی
حتی با غم بزرگی که هنوز تو دلته
حتی با چشم ملتهب
حتی با اون گرفتاری هایی که داری


بله
بله
بله
من مینویسم
بخاطر شماهایی که دلگرمی هستید

جازی سه‌شنبه 19 مهر 1401 ساعت 13:26

با سلام
حضرت تیلو زیباست و رنگی رنگی و ما جز این را نمیخواهیم
حضرت پاییز هم هر چند تشریف دارند اما اینجا اینقدر گرم است که کولر روشن است و هر جا هم بریم باید کولر ماشین روشن باشه. الان فصل انگور و خرمالو است و همینطور نارنگی شمالی هم یواش یواش داره میاد. خربزه ها دیگه مثل قدیم نیستند اصلا فصل خربزه عوض شده و خربزه ها عطر و طعم قدیم را ندارند خربزه مشهدی که باید شیرین باشه اصلا انگار کدو شده و. ...
دمنوش هم بیشتر برا خانم هاست و مردها کمتر فرصت دمنوش دارند من که کاپوچینو را دوست دارم
برنج ها هم مثل خربزه ها شده اصلا شبیه قدیم نیستند برنج های بی کیفیت را با برنج مرغوب مخلوط می کنند و با قیمت مرغوب می فروشند
همانطور که شما نوشته اید حال دلمون و حال و هوای اطرافمون پر از گرد و غبار و خاک و خس است ولی انشالله باز هم گل لبخند بر لبها خواهد نشست و بگذرد این روزگار تلختر از زهــــــــــــــر

سلام
متشکرم از همراهی خوبتون
اینجا که هوا عالیه
کولر را که تقریبا بیست روز هست کلا خاموش کردیم
یه هفته ای هم هست شبها هم خنک هست و میخزیم زیر لحاف
همونطوری که گفتم تک و توک میبینم لباس پاییز هم میپوشند
نارنگی شمالی یک ماهی هست اومده
طعم ها عوض شده یا ما؟
من بیشتر فکر میکنم این ما هستیم که تغییر میکنیم

ساناز سه‌شنبه 19 مهر 1401 ساعت 15:12

سلام
تیلو جان
از سرویس اسنپ دکتر استفاده کن
عکس چشمت را برای یک دکتر چشم بفرست تا راهنمایی کنه و احتمابا قطره بنویسه
فقط قبلش اسم دکتر را در سامانه نظام پزشکی سرچ کن تا مطمئن باشی

سلام ساناز نازنینم
مرسی از اینهمه توجه و لطفت
چشمم خوبه نگران نباشید
اصلا الان اگه یادآوری نمیکردید دیگه حتی یادم هم نبود
یعنی در این حد خوب شده و دیگه اثری از اون التهاب هم نیست

فری سه‌شنبه 19 مهر 1401 ساعت 15:33

بله باز هم بنویس، از چیزهای خوب از روزمرگی ها ی زیبا، اگه به غصه روی خوب نشون بدیم دیگه دست بردار نیست پس لطفا از زیباییهای زندگی بنویس تا حال عده زیادی با خوندن اینجا خوب بشه.

ممنون دوست خوبم
مینویسم
با جون و دل
با کمال میل

نیلو۲ سه‌شنبه 19 مهر 1401 ساعت 18:11

سلام خانم تیلوی عزیز
بنویسید رنگی بنویسید انرژی بخش بنویسید با نوشته هاتون حس خوب بدید مثل قبل .خیلی وقتا حال دلم با نوشته های شما خوب شده. سلامت باشی و شاد.

سلام به روی ماهت
مینویسم
با یه دنیا عشق و علاقه به شماها مینویسم

الی سه‌شنبه 19 مهر 1401 ساعت 21:27

اگر ننویسید با من که معتاد وبلاگتونم چه باید کرد؟
صبح به صبح بهت سر میزنم تیلوی رنگی رنگی

خدایا با این همه حس و حال خوب چیکار کنم
میشه شما را بغل کنم الی خانم

سعید چهارشنبه 20 مهر 1401 ساعت 08:48 http://www.zowragh.blogfa.com

دختر عمو جان چشمت بهتر شد؟

خدا را شکر خوبم
اصلا یادم رفت که چیزی بود...
دیدی آدم وقتی خیلی شلوغه انگار زودتر هم مداوا میشه

لیمو چهارشنبه 20 مهر 1401 ساعت 09:42

سلام تیلوجانم.
امیدوارم همیشه خوشحال و رنگی باشی و روح پدرجانت هم شاد باشه.
+درختها جزو زیباترین اجزای طبیعت توی هر فصل هستن مگه میشه چشم ازشون گرفت؟
++من یه چیزی خوندم که مطمئن نیستم درست باشه اما جالب بود. نوشته بود مغز انقدر باهوشه که وقتی اتفاقی در لحظه بیدار شدنت میفته اون رو به شکل خواب قبل از بیداری نشونت میده! یعنی ممکنه وقتی بیدار شدی بیفتی اما مغز توی صدم ثانیه توی خاطراتش بهت اینطوری نشون میده که خواب افتادن میدیدی قبلش :)))

سلام به روی ماهت
متشکرم همراه همیشگی و نازنین
اخه از این مغز... کاش یه کمی صداهای توش کمتر میشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد