روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

در جهانی خالی

سلام

روزتون زیبا

اصلا باورش برام سخته که این همه روز گذشته و ننوشتم

حقیقتش این هست که روزهای شلوغم هست

ولی یه کمی توی لاک خودم فرو رفته بودم

اما یهو به خودم اومدم دیدم شده آخر هفته

یه عالمه روز گذشته و من با اینکه هزار بار اومدم اینجا سرزدم و بقیه را خوندم ولی چیزی ننوشتم

صبح که پیام نل عزیزم به دستم رسید فهمیدم خیلی دیر کردم

باید بیام بنویسم

باید بنویسم

ولی من روزانه نویسی میکنم

از حال و احوال خودم

از زندگی

از رنگی رنگی بودن

همه این سالها از همینا نوشتم

توی روزهای غم و تاریکی ، سعی کردم کمترین پست ها را داشته باشم

من از دردها نمینویسم

از جامعه ای که منم دردش را به دوش میکشم چیزی نمیگم

من را شماتت نکنید اگه از این روزها و حرفها و حدیث ها چیزی نگفتم و نمیگم

چون من تیلوتیلوی رنگی رنگی بلاگستانم

میام بهتون یادآوری میکنم که به خودم هم یادآوری بشه که مهربون باشم

یادم بمونه شکلات بخرم و شکلات خوری روی میز دفتر را پر از شکلات کنم و بزارم یه جایی جلوی دست آدمهایی که میان و میرن

یادم بمونه که لبخند بزنم حتی اگه دلم به شدت درد میکنه و از خستگی نای ایستادن ندارم

به خودم یادآوری کنم که به آقای پیک کلوچه تعارف کنم

به آقای رفتگر محلمون یه لیوان چای و یه بیسکویت بدم

من اینجام که به هممون یادآوری کنم زیادتر آب بنوشیم

بطری های رنگی رنگی داشته باشیم

از لذت های کوچولو ساده نگذریم

وقتی صورتمون را با آب خنک میشوریم و کیف میکنیم ، زیبایی ها و داشته هامون را یادمون نره

شکر گزار باشیم

دنبال مهربونی و خوبی و روشنایی باشیم

رسالت من و وبلاگم این هست

من مینویسم که یادمون نره ما زن هستیم و زن بودن قشنگه

یادمون بمونه دامنهای نخی هزار رنگ مقدس هستند

یادمون نره باید گاهی موهامون را گوجه ای ببندیم بالای سرمون و با اون پیرهن نخی لابلای گلدونها راه بریم و توی خونه بچرخیم و عشق را به تک تک وسایل دور و برمون منتقل کنیم

گاهی مربا بپزیم

گاهی اصلا خراب کاری کنیم و از خودمون دلخور بشیم

یادتون نره

دنیای خالی میشه اگه ما خودمون را یادمون بره ، خوبی ها یادمون بره ....

نزاریم دنیا خالی بشه

عشق بدیم و عشق بگیریم

به هرکسی که میتونیم مهربونی کنیم

حتی به پرنده ها ... به گربه ها... به کلاغهایی که خیلی خیلی باهوشن

نزاریم جهان خالی بشه...


نظرات 31 + ارسال نظر
It doesn't matter anymore پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 10:30

خجالت بکش. حداقل ده نفر دیشب کشته شدن. شبهای قبلش به کنار. خجالت بکش.

یه دقتی بفرمایید
«توی روزهای غم و تاریکی ، سعی کردم کمترین پست ها را داشته باشم »...
منم میفهمم روزهای غم و تاریکی هست...

سعید پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 11:00 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی مهربون
دقیقا همین هستی که نوشتی
مهربون هستی و مهربونی رو منتشر میکنی
به داشتن دختر عمویی مثل تو افتخار میکنم
بهترین حال رو برات آرزو دارم دختر عموی جانم

سلام پسرعموجان
ممنونم که اینهمه انرژی خوب دادی بهم
انرژی خوب دوستای وبلاگی میتونه انرژی های منفی را بشوره و ببره

گیسو پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 11:09 http://www.saona.blogsky.com

مرسی که هستی عزیزم واقعا به بودنت نیاز هست


ممنون دوست جانم
منم دلخوشم به بودن دوستای وبلاگیم

Sara پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 11:57 http://15azar59.blogsky.com

تیلوی مهربونم

مه سو پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 12:42 http://mahso.blog.ir

این روزهای سیاه.... این اتفاقات سیاه تر....
چطور میشه میونش حداقلش توی وبلاگامون شادتر باشیم؟!!!! ما که وظیفه خبرنگاری روی دوشمون نیست؟! اینو چرا یه سری تندرو نمیفهمن که ما میون تمام چهار خط نوشته هامون خیلی وقتا از حال خرابمون فاکتور میگیریم و فقط شادیهامونو ماندگار میکنیم؟! یا اتفاقاتی که میخوایم برامون بمونن

مه سو جانم
علامت سوالهایی که گذاشتی نوشته ت را برام مبهم کرده
متوجه منظورت نشدم
ولی من بیشتر اوقات ، با تمام تلاشم میخوام این وبلاگ جایی باشه برای لحظه ای آسودن و دریافت انرژی های خوب
لبخند زدن کسی که اینجا را میخونه رسالت منه....

مریم پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 14:33

اتفاقا افرادی مثل من و شما که مذهبی هستیم اگه واقعا ناراحتیم باید اعلام کنیم تا مردم فکر نکنن هر کسی مذهبیه تفکرات و رفتارهای غلط این جماعت رو قبول داره
تیلوجان کم لطفی نکن وقتی پدرت فوت کردن اینجا ماتم سرا شده بود که طبیعیه اونوقت تیلوی رنگارنگ نبودی برای مهسا یک صدم پدرت بنویس ...میتونست دختر خیلیهامون باشه همش ۲۲ سالش بود

من یه آدم عادی هستم
مذهب را از شناخت خودم به دست آوردم
چیزی که خط تعادل داره
من اعتقادات خودم را دارم و بهشون افتخار میکنم
ولی خودم را مذهبی نمیدونم
من فکر میکنم ناراحتی در مورد این قضیه اصلا ربطی به مذهب نداره
همه اونهایی که انسان هستند و بویی از انسانیت بردند از قضیه ناراحت هستند
مهسا و مهساهای زیادی در این جغرافیا گرفتار شدند و از بین ما رفتند، من در مورد بقیه شون هم چیزی ننوشتم
در ضمن فکر میکنم اینکه در این مورد بنویسم یا نه... یا در هر مورد دیگه ای ، کاملا یه نظریه ی شخصی هست

لیلی پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 15:04 http://Leiligermany.blogsky.com

توقع درستی نیست که از شما بخوان از جامعه و تحلیل سیاسی اجتماعی بنویسی.
نوشته های شما شخصی و رنگی است

ممنونم که درکم میکنی
من اصلا در خودم همچنین صلاحیتی هم نمیبینم

..... پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 18:17

همه هم گشت ارشاد شدن که چرا عکس العمل نشون نمیدین

من از گشت ارشاد میترسم

شبنم پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 18:17

سلام ان شاا.. همیشه شاد باشی
متعجم از بعضی افراد!! اینکه برای مهسای عزیز نباید این اتفاق می افتاد رو همه درک می کنن و به اون معتقدند اگه چند نفر خطا کردن دلیل نمیشه ما همه رو زیر سوال ببریم
من از طرف شما به اون عده خرده بگیر میگم
شما در مورد اون سروانی که دقیقا همزمان با این حادثه توسط اشرار توی گلستانم فوت کرد چیزی نگفتی نه تنها شما هیچ کس چیزی نگفت!!
اگه دلسوزید برای اونم این بازی ها راه بندازید
شماها نه برای مهسا و نه برای تکرار این حوادث اینکارا رو نمی کنید فقط دارید از یه عده دست نشانده تقلید می کنید خیلی ها تون فقط منتظر چنین حادثه ای بودید و بس!!!
کم خون ناحق در جای جای جهان به عمد ریخته نشده و خود شماها ساکت بوده اید!!

شبنم عزیزم
من علم و درایت اینکه در این مورد صحبتی بکنم ندارم
و البته حتی دوست ندارم نظرات شخصی خودم در این باره که الان موضوع حساسی شده را اینجا بیان کنم
برات شادی آرزو میکنم اونم یه عالمه

نوشین پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 18:17

من نمیغهمم چرا هرکس از اتفاقات روز میگه بهش یچیز میگن ،اگر چیزی نمیگی باز یه چیز میگن، بابا شاید کسی نخواد شوآفرکنه با این اخبار چرا انقد به کار هم کار داریم، نازنینم شما اصلا موظف نیستی خودتو توضیح بدی ک چرااز اتفاقی حرفی بزنی یا نزنی

ممنونم که درکم میکنی نوشین جان

مهتاب پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 20:39

شبنم جون یه کلام خفه خون بگیر

مهتاب جانم
آروم باش لطفا
و اصلا حرف بد به کسی نزن

مریم پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 20:52

سفسطه نکنین کسی که ماه رمضون چند تا ختم قران میکنه و سر قبر پدر اینهمه زیارت و دعا میخونه مذهبیه دیگه ...
انسان که هستین ...من بهتون انتقاد نکردم که چرا ننوشتین ولی توضیحات اینکه چرا نمینویسین اصلا قانع کننده نیست توصیح نمیدادین قشنگ تر بود ...نکنه شما به همون تفکر داعشی تعلق خاطر دارین که باید همه حجابو رعایت کنن و اگه مهسا رعایت میکرد دستگیر نمیشد که بمیره مهساها زیادن ولی ایشون نماد مظلومیت و تعصب کورکورانه س

مریم جان
من سعی میکنم انسان خوبی باشم
به یه سری چیزها هم علاقه شخصی دارم
قرآن میخونم
روزه میگیرم
در مورد مسائل مالی بسیار دقیق و حساس هستم و به حق الناس به شدت معتقدم
مهربونی را دوست دارم
به اطرافم بی توجه نیستم
در حد خودم سعی میکنم به دیگران کمک کنم
ولی اینکه منو به تفکر داعشی متهم بفرمایید ، اصلا منصفانه به نظر نمیرسه

سعید پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 21:38

(توضیحات این که چرا نمینویسین قانع کننده نبود) یعنی چی؟
چرا دیگران رو به زور وادار به واکنش میکنین؟
هر کسی اختیار وبلاگ خودشو داره
خود من تو وبلاگم برای این ماجرا پست گذاشتم ممکنه یکی دیگه دوس نداشته باشه حرفی بزنه زور که نیست
خود شما الان دارین با این کارتون آزادی رو نقض میکنین
دختر عمو شما اصلا لازم نیست به کسی توضیح بدی

اتفاقا خوندم نظراتتون را
و مستنداتی که آورده بودید را

سعید پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 21:40

ضمنا اتهام داعشی زدن هم جزء اصول آزادی خواهانه شماست؟

دیگه این یکی خیلی نوبر بود پسرعموجان
دقت کردین ؟ به من گفتن؟؟؟؟؟
مرسی که هوامو داری

مهتاب پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 21:52

البته منم اگه جای شما بودم چیزی بر ضد نظام نمینوشتم با توجه به اینکه آقای دکتر حکومتی هستند

حالا کی بهتون گفت که آقای دکتر حکومتی هستند؟؟؟
دست بر قضا هم من و هم آقای دکتر هر دو کار و شغل آزاد داریم
و به هیچ جایی هم وصل نیستیم
یکی از آدمهای معمولی همین جامعه هستیم

نل پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 21:52

سلام تیلوجانم
شبت بخیر

تو همیشه عزیزدل و تیلو و دختر رنگی ما میمونی و هستی


واقعا نمیدونم چرا اصرار داریم اثبات کنیم :مثل من فکر نمیکنی، پس اشتباه میکنی!

کسی مجبور نکرده همدیگه ارو دنبال کنیم.و بخونیم و قبول داشته باشیم...

من واقعا یک صدم فکر نکردم چرا تیلو نیومده دراینباره بنویسه یا ننوشته و‌..!

فقط نگران شده بودم و برام مهم بود که حالت خوبه یا نه؟
یعنی واقعا به این فکر نکرده بودما که نظر تیلو درباره این روزها چیه؟؟واکنشش چیه؟و..

خود شخص تیلو برای من باارزش ومهه.

کاش ادمها برامون باارزش باشن.

اگر اینطور نگاه میکردیم نه مهسایی نه سربازی نه.... هیچکس دیگه ای از بین ما میرفت..

سلام به روی ماهت
روزگارت به خیر و شادی
ممنونم نل نازنینم
واقعا به نکته خوبی اشاره کردی
باید یاد بگیریم که هرکسی آزاد هست که مدل خودش فکر کنه
و اگه شبیه هم فکر نمیکنیم این دلیل بر اشتباه بودن نظراتمون نیست

نرگس پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 23:33

وااا مگه همه موظفن بنویسن؟؟؟!
نمی فهمم این گرو کشی کردنا یعنی چی واقعا ؟!!!!
تیلو جان راحت باش عزیزم اینجا دفتر خاطرات خودته هرچیزی که دوست داری بنویس
ما بعنوان خواننده به سلایق و عقایدت احترام میذاریم

ممنون نرگس نازنینم
ممنون که درکم میکنی
و ممنون که همه چیز را با هم قاطی پاطی نمیکنی
من به عشق شماها مینویسم

میترا پنج‌شنبه 31 شهریور 1401 ساعت 23:49

این سیاه نمیایی ها همه کار یک نفره
جو رو بهم میریزه
کسی که چنین انتظاری داره دستاشو نبستن خودش شروع کنه به نوشتن
چکار به دیگران داره
والا
من اتفاقا به دنبال آرامش و امید به زندگی وبلاگ تیلو رو دنبال میکنم
اینکه زندگی جریان داره باید قدرشو دونست شاد بود و زندگی کرد

بعضیا متوهم شدن چرت و پرت و ..

میترای نازنینم
خودت را ناراحت نکن
باور کن منم میام اینجا که پر از انرژی و حال خوب بشم
زندگی هامون به قدر کافی سخت و پر از فراز و نشیب هست
گاهی بد نیست جایی برای اینکه دقیقه ای ذهنم رها بشه داشته باشیم

مریم به اقا سعید جمعه 1 مهر 1401 ساعت 00:13

توضیحات قانع کننده نبود یعنی اینکه به هر دلیل نظر ندادی اوکی دیگه این دلیل مسخره که من تیلوی رنگارنگ وبلاگستانم چه صیغه ایه گویا دختر یکی یک دونه س داره خودشو لوس میکنه ...من شخصا وارد تناقضاتی که ایشون تو نقل خاطرات زندگیش داره نمیشم میگم بزار دلش خوش باشه چهار نفر هم قصه ها شو بخونن
ولی مورد مهسا فرق داره این دلیلهای الکی چیه بعدم بگه اره شکلات خوری پر میکنم به پیک و رفتگر خوراکی میدم خب که چی ؟ اینارو هزار بار گفتی یه انسان کشته شده ها اگر به هر دلیل نمینویسی محنرمانه و نه کودکانه عذر تقصیر بیار اصلا هزار تا کیک بده به رفتگر نوش جونش الان ما نمیتونیم به زندگی عادی برگردیم تو این وضعیت که ۱۷ نفر دیگه هم مردن واقعا فانتزی نویسی نوبره

مریم جان
به نظرم اگه تناقضات اینجا اذیتت میکنه اینجا را نخون
من لازم نیست که خودم را لوس کنم یه نگاهی ساده نشون میده که من تیلوی رنگی بلاگستونم
با همین رسالت اومدم
من نه بدهکارم به کسی برای تعریف کردن خاطراتم
نه نیازی به اثبات دارم
حتی اگه قصه بگم و صددرصد همه حرفهام قصه باشه ، خوندن یا نخوندنش بستگی به میل شما داره ... اگه خوشت میاد بخون ولی اگه حس بد میگیری مجبور به خوندن نیستی
به همین سادگی
شما رسالتت شمردن آمار کشته هاست؟ بشمار
من رسالتم شمردن شکلات و کیک دادن هست ... انجام میدم...
دوست ندارم اینجا شاهد دعواها باشم
نظرتون را گفتید
دلیل من را شنیدید
ممنون از حضورتون
اگه خوندن اینجا آزارتون میده ، به خاطر خودتون نه به خاطر من، به خوندن ادامه ندید

شبنم جمعه 1 مهر 1401 ساعت 00:52

مهتاب جان ادب چیزی خوبی ست کاش خدا بهت عطا کنه البته اگه بدرد شما بخوره!!! بعید می دانم بیش از این حرفا فکر و ذهن و عقل خود را بدست دیگران سپرده اید کاش فقط یه ذره فکر!! این راه درست نیست

من که اصلا موافق نیستم با هم دیگه اینطوری حرف بزنید

آزاده جمعه 1 مهر 1401 ساعت 01:14

چقدر آشنا هستن این آدمایی که می‌خوان همه عین خودشون واکنش نشون بدن، همه به اندازه خودشون ناراحت باشن، همه مثل خودشون فکر کنن!
چقدر در فکر و عمل شبیه هستن به همونایی که باعث مرگ مهسا و مهساها شدن....

ممنون که نمی‌ذاری جهان خالی شه

آزاده جان
من اصلا تخصص و علم اینکه در مورد این مسائل صحبت کنم را ندارم
کما اینکه اصلا وبلاگم از اول جای اینطور نظراتم نبوده و نخواهد بود

مهتاب جمعه 1 مهر 1401 ساعت 08:15

شبنم جون بازم یک کلام: خفه خون بگیر..

من خواهش میکنم حداقل اینجا دعوا نکنید

میترا خطاب به مهتاب جمعه 1 مهر 1401 ساعت 09:09

خودت خفه خون بگیررررررر

گفتار کثیف و اشغال داشتن هنر نیست
ماهم بلدیم
وقار و متانت و به خرج دادن و صبوری کردن
عفت کلام هنره که تو نداری
حرفی که لایق خودته به دیگران نسبت نده

به نظرم با هم دعوا نکنید
این مدل حرف زدن هم اصلا جالب نیست
وقتی میشه آروم و بدون بی ادبی حرف زد چرا اینطوری باهم حرف بزنیم؟

به مهتاب جمعه 1 مهر 1401 ساعت 10:00

مهتاب جااان من را کنار خودت تصور کن و دستی که با شدت به دهن بی ادب و لقت می خورد را فقط تصور کن احتمالا ایک دفعه مهسا،مهتاب می شود!!!!!

چرا دعوا میکنید ؟

مهتاب جمعه 1 مهر 1401 ساعت 11:48

میترا جون و اون یکی جون که خطاب به منه ، یک کلام : جفتتون خفه خون بگیرین عزیزان من.
شبنم جون تو هم همینطور

تراویس بیکل جمعه 1 مهر 1401 ساعت 18:18 https://travisbickle1.blogsky.com/

هم مهتاب و هم شبنم و هم مریم خفه بشن.
اصولا خفه کردن یه فتیش خاصه که بعضی ها دوست دارن.
ولی جدا از این که فتیشتون رو دارین بیان میکنید،دعوای دخترونه همیشه سکسی ترین چیزی بوده که در دنیا وجود داره.
بازم دعوا بکنید،مریم بیا جواب همه رو بده

تراویس بیکل جمعه 1 مهر 1401 ساعت 18:23 https://travisbickle1.blogsky.com/

میترا رو یادم رفت بگم.
میترا تو هم خفه شو
زود بیایین دعوا بکنید.

x جمعه 1 مهر 1401 ساعت 20:48 http://Malakiti.blogfa.com

تیلوی قشنگم

لیمو شنبه 2 مهر 1401 ساعت 08:48

آره من حتی دلم نمیاد بیام و کامنت بذارم... وقتی اموجی خنده میذارم به خودم فحش میدم
+ وای تیلوجان چه خبره پای پستت؟!

نازنینم
یه غم بزرگ و یه بغض بزرگتر توی گلوی همه مون گیر کرده ...
این غیرقابل انکار هست

مامان فرشته ها شنبه 2 مهر 1401 ساعت 20:21

والله همه ادعای ازادی بیان دارن و حاضر نیستن هیچ چیزی خلاف میلشون اتفاق بیفته و متاسفانه از دایره ادب خارج شدن به هر بهانه ای حرکت بسیار سخیفی هست از افراط و تفریط بیزارم برای مرگ مهسا بسیار متاسف شدم قبل از اینکه فوت بشه از استوری دوستام قهمیدم و جریانش رو خوندم شاید به جای مهسا دختر خودم بود اما از اینهمه اشوب و کشتن ادمهای دیگه به این بهانه واقعا متاسفم
آدمیت مرده است گرچه ادم زنده هست برای مردم کشورم صلح و صفا و ارامش ارزو میکنم و انشاالله که دیگر از این اتفاقات تلخ نیفتد که مدیریت کردنش کار حضرت فیل هست بین معترض قانونی با دشمن قسم خورده در غبار فتنه ها تشخیص سخت است ایا اینکه مهسا از حق زندگی محروم شد دلیل خوبیست که بقیه را از زندگی و هستی ساقط کنیم
ازاد اندیش باشیم وقتی یه وبلاگ نویس ساده چیزی نمینویسه اینطور مورد خشونت هست فرق شما با گشت ارشاد در چیه ؟به هر حال تندروی محکوم و منفوره چه خوشتون بیاد چه نیاد

خداوند عزیزانتون را صحیح و سالم براتون حفظ کنه
منم برای تمام جهان صلح و آرامش آرزو میکنم

جازی دوشنبه 4 مهر 1401 ساعت 16:28

با سلام
پست شما و کامنت ها را خواندم و نظر من این را با شعری از بابا طاهر اعلام می کنم
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد

من فکر می کنم تعداد سلیقه ها به تعداد افراد فرق دارد یکی مو را می بیند و یکی پیچش مو و نباید ایراد گرفت که چرا تو فقط مو را میبینی و یا چرا پیچش مو را
باید به سلیقه ها و طرز تفکر و ایده ها احترام گذاشت
در مورد اتفاقی که افتاده من فکر می کنم همه ناراحت شدند و وجدان همه ناراحت است اما بعضی ها سعی می کنند ناراحتی خود را بروز ندهند و عده ای هم از این رهگذر با این دستاویز و بهانه ، ناراحتی و نارضایتی خود را ابراز می دارند اما در این قالبی که بیان شد
به هیچکدام نباید ایراد گرفت و احترام همدیگر را باید مقدم بر هر اصلی داشت
اما جـــــــــــــناب تــــــــــــــــیلوی رنگی رنگی را من به خاطر دلسوزی ، صداقت ، احساس مسئولیت داشتنش بسیار دوست می دارم و برایش احترام قائل هستم و همیشه هم دعاگوی خودش و خانواده اش خواهم بود

سلام دوست خوبم
خیلی محبت دارید
ممنونم
به تعداد آدمهای روی زمین ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد