روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

صدا درمانی

سلام

عصرتون زیبا



آقای دکتر بهم زنگ زدند

با همون صدای آشنایی که با هر بالا و پایینش میفهمم الان تو چه حالی هستند

حالش خیلی مناسب نبود و در موقعیت مناسبی هم نبود

یه تجربه تلخ را پشت سرگذاشته بود

یه تجربه از اون دست که یادآوریش هم حالم را زیر و رو میکنه

اولین جمله به دومین جلمه اشکم سرازیر شد

و در این مواقع با همون صدای بم میگه: گریه نکن... طاقتش را ندارم

چند دقیقه حرف زدو حرف زدم و آروم تر شدم

گفتند: سرم درد میکنه میخوام بخوابم تا بیدار میشم یه پادکستی برات میفرستم گوش بده تا در موردش حرف بزنیم

گفتم: حوصله ش را ندارم باشه برای بعد ...

شروع کرد به تعریف کردن ... مقدمه ... اصل موضوع... فرعیات... و رفت جلو و جلو و جلوتر....

یهو به خودم اومدم دیدم نیم ساعت گذشته و ریز به ریز پادکست را برام تعریف کرده ...

موضوع پادکست اقتصادی بود

هیچ چیز رمانتیکی در کار نبود

ولی ذهنم با شنیدن صداش آروم میشه

اون اسب وحشی دیگه توی سرم پای کوبی نمیکرد

آروم تر بودم و به فکر فرو رفته بودم ...



نظرات 8 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 6 شهریور 1401 ساعت 17:37 http://www.zowragh.blogfa.com

آره درسته
چقد خوب که یکی رو داری که آرومت میکنه
منم داشتم اما......

میدونی پسرعموجان
کسی حق قضاوت دیگران را نداره
و البته که منم از اون دسته از آدمهایی نیستم که برای دیگران نسخه های به درد نخور میپیچن
ولی فکر میکنم یکی باید بهت بگه که زندگی ادامه داره
اگر کسی در بخشی از زندگیمون بوده هرچقدر هم که عاشق بوده باشیم به هردلیلی از دستش داده باشیم نباید دور بقیه زندگی خط بکشیم
زندگی ادامه داره
هیچکس قرار نیست جای کس دیگه ای را پر کنه
هرکسی در جای خودش قرار میگیره
و هرگز اینطوری نیست که ما نتونیم با هیچکس دیگه ای آرام بشیم....

Sara یکشنبه 6 شهریور 1401 ساعت 17:40 http://15azar59.blogsky.com

تیلو خانم جون

جوووووووووووووووووووووووونم

سعید یکشنبه 6 شهریور 1401 ساعت 18:32 http://www.zowragh.blogfa.com

حرفاتو کاملا قبول دارم دختر عمو جان
و خیلی ممنونم از دلسوزی دوستانه ت یا بهتره بگم دلسوزه دخترعمویانه ت
اما واقعا بعد از اون هیچکس پیدا نشد

بعد از اون هیچکس پیدا نشد چون نخواستی
چون یه دیوار بلند کشیدی دور و بر خودت
بعد از اون دیگه چشمات هیچکس را ندید
میدونی چرا ؟ چون میخواستی یه نفر باشه عین اون
میخواستی یه نفر باشه که اونو از یادت ببره
ولی اون از یادت نمیره
اون یه خاطره خوب ماله همون دوره از زندگیته
حالا نباید به خاطر یه خاطره بقیه زندگیت از عشق محروم باشی
یادت باشه کسی که میره راهش با تو یکی نبوده و باید راه خودش را میرفته
شما باید بگردی و کسی را پیدا کنی که مسیرش باهات یکی باشه
اون هم نمیاد در خونتون در بزنه
باید بگردی و پیداش کنی
برای عشق باید زحمت کشید

لیمو دوشنبه 7 شهریور 1401 ساعت 09:08 https://lemonn.blogsky.com/

سلام تیلوی عزیزم
خیلی خوشحالم که حالت بهتره.
+ منم دیروز از صدا درمانی استفاده کردم. واقعا جوابه.

نل دوشنبه 7 شهریور 1401 ساعت 10:56

سلام تیلو جانم
چی شد که با اقای دکتر موندی و حاضری این دوریو به جان بخری؟
ماهها ممکنه نیبینین،ماهها ممیکنه لمس و بو و اون حال هوای عاشقانه نباشه، ماهها حتی بغل کردن صداش از نزدیک دور باشی...
یک چای عصرانه دونفره..یک ...


چطور؟چطور تونستی و میتونی این دوریو بپذیری؟

نل دوشنبه 7 شهریور 1401 ساعت 10:58

شاید چون من خودم در خودم نمیبینم و واقعا مدتیه احساس نیاز میکنم به حضور یکی همین نزدیکی که نه! همین داخل خونه باشه، کنار دلم بشینه و هر شب و هر روز ببینمش...باهم کارهای مشترک انجام بدیم.خرید خونه.مهمونی....کارهای خودمونم کنارش.

الی دوشنبه 7 شهریور 1401 ساعت 11:27 http://elimehr.blogsky.com

و عشق پایان همه رنجهاست

جازی دوشنبه 7 شهریور 1401 ساعت 14:42

با سلام
چقدر بعضی صدا ها ارامش می اورند انگار کدئین دارند این صدا برای یکی دوست است و برای دیکری شریک برای کسی دیگر فرزند و. ... مهم نیست نسبتش کی و چی باشه مهم اروم کردن در لخظه ای است که نیازش داری
نمیدونم چطور یادم رفت و یکشنبه کامنت نگذاشتم شاید هم شما دو تا پست گذاشتید بعد نگاه کنم ببینم شما دو تا پست گذاشتید یا من الزایمر گرفتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد