روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یا علی گفتی چو درمانی به فریادت رسم...

سلام

روزتون زیبا



دیروز عموجان اومدن دفتر

همون عموجانی که از ایران رفتند و حالا مدتی هست برای تعطیلات تابستونی اومدن ایران

اونقدر عموهام را دوست دارم که گفتنی نیست

اگه باز آقای دکتر و هودارانشون بهم خرده نگیرن، یه جورایی عاشقشونم

حالا که پدرجانم را از دست دادم وقتی کنار عموها هستم یه حس دیگه ای دارم

اخه پدربزرگ هم که دیگه ندارم

بگذریم

با عموجان یه مقداری گپ زدیم

بیشترین حرفامون پیرامون زندگی خواهر هست که عین یه گره سردرگم شده و باز شدنی هم نیست

بازم بگذریم

از چیزای خوب حرف بزنیم

بعد هم با مادرجان رفتیم خرید خونه

خواهر و مغزبادوم هم همراهمون بودن

میوه و شیر و پنیر

بعد هم رفتم سرزدم به پدرجان

تا برسیم خونه عصر شده بود

بعدش هم نشستم و هرطوری که بود ساک خرید را تمام کردم

عکسش را توی اینستاگرام گذاشتم





پ ن 1: برای خاله و دختر خاله هم عیدی خریدم


پ ن 2: برای خواهرا یه عیدی کوچولو خریدم و کارت هدیه گرفتم


پ ن 3: برای فسقلیا اسباب بازی خریده بودم از قبل و آماده کرده بودم


پ ن 4: دلم بهونه پدرجانم را میگیره

خاطرات سالهای قبل را مرور میکنم و دلم آتیش میگیره


پ ن 5: آقای پستچی اون بسته که مربوط به پیکسلهای سر تسبیح بود را برام آورد


پ ن 6: آقای دکتر امروز سرشون خیلی شلوغه

کله سحر زنگ زدند میپرسند امروز با کسی قراری چیزی نداری؟

میخندم میگم چرا گیر دادی؟

میگه اصلا نخند و دقیق جواب بده - امروز شلوغم نمیخوام ذهنم درگیر ماجراهای حاشیه ای بشه

میگم اول حالم را بپرس

میگه: حالت خوبه ... همین که میگی سلام میفهمم خوبی یا نه...


پ ن 7: رنگ مو خریدم

ببینم میتونم مادرجان را راضی کنم موهاشون را رنگ کنم


پ ن 8: انگار زندگی یه ماهی لیز و ریز بوده و از لای انگشتام فرار کرده

دارم دنبالش میگردم

کاش قبل از اینکه از نفس بیفته پیداش کنم و بندازمش توی برکه دلم....


پ ن 9: عید غدیر به همه مون مبارک

بعضی از روزها را سوای دین و آیین و اعتقادات خیلی خیلی دوست دارم

روز عید غدیر یکی از همون روزهاست

توی این روز برای هم دیگه دعا کنیم

 انرژی خوب این دعاهایی که در حق همدیگه میکنیم اول وارد زندگی خودمون میشه

نظرات 15 + ارسال نظر
الی یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 11:53 https://elimehr.blogsky.com/


به آقای دکتر بگو اگر باعث میشه اینقدر شاکی بشی که تا اصفهان بیای، حتما یه قرار صبحونه با یکی بزرام البته من مسئولیت گفتم این جمله رو قبول نمیکنما
دعا خوبه، من خیلی لازمش دارم اینروزا شاید معجزه شد و خوب شدم


معجزه ها نزدیکن الی جانم

ریحانه یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 11:54

به آقای دکتر بگو همینس که هس


اینو فقط یه اصفهانی میتونه دقیق بخونه ها

لیمو یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 14:09 https://lemonn.blogsky.com

اومدم کامنتی برای آقای دکتر بذارم که دیدم دوستان قبلا اشاره کردن.
من اگر بودم یک قرار صبحانه، یک قرار ناهار و یک قرار شام رو براشون میگفتم تا ببینم چه خواهند کرد


اخ اخ اخ
گفتی
گاهی همینقدر بدجنسانه از این کار لذت میبرم

جازی یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 14:14

با سلام
دوستان در مورد پست قبلی و واکنش آقای دکتر هنوز هم صحبت می کنند اما آقای دکتر حق داشتند داد و فریاد که هیچ حتی اگر پیاده تا اصفهان هم می امدند نباید خرده گیری کرد چون یا علی گفتی و عشق آغاز شد پس ماده و تبصره برایش قرار ندید و تمام و کمال باید پای قرار بمانید البته این مورد در باره اقای دکتر هم صادق است و به شوخی گفته اید ببینم با عمو گیر نمی دهید دوست عزیز چرا موضوع را وارونه نشون میدین اصلا ده سال با عمو و دایی تنها باش هیچ حرفی نیست اما موضوع آقای مزاحم را که من سابقه اش را دارم و باید بگویم سوسابقه داره نه سابقه. پس لطفا آقای مزاحم را با عمو قیاس مکن
سعی کن مادر را راضی کنی که باید زندگی را از نو باید ساخت پس اول خودت شروع کن و بعد هم مادر را راضی کن
همانطور که گفته اید عید غدیر به نظر من برتر از عید قربان و اعیاد کوچکتر است چون امامت و ولایت با این عید شروع می شود و روز کامل شدن دین و اتمام حجت است برای مسلمانان
عــــــــــــــــــــــــــــیدتان مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبارک

سلام دوست خوبم
دیگه اینقدرا هم خودش را اذیت نمیکنه که پیاده بیاد تا اصفهان
زندگی ارزش جنگیدن داره....

فرشته یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 14:46

عیدتون مبارک عزیزم براتون بهترین ها رو ارزو میکنم
متاسفم برای شرایط سخت خواهرتون واقعا بعد از دست دادن پدر واختلاف خانوادگی حتما خیلی ضربه خوردن انشالله هرچی زودتر به ارامش برسن
شما نسبت به معاشرات اقای دکتر حساسین؟

روزگارت مبارک وشاد
روزگار بدی میگذرونه خواهرم و این تلخی توی همه ی لحظه های ما هم جاریه
معلومه که حساسم... مگه میشه نباشم

آتشی برنگ اسمان یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 16:34

با اون قلب مهربونت فردا ویژه ما رو دعا کن لطفا عزیزدلم

اگه قابل باشم حتما

سعید یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 17:30 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو جان
حالت چطوره؟
خب آره دیگه همه آقایون رو عشقشون حساسن خب خانما هم حساسن
فکر کن آقای دکتر با یه خانمی بدون هیچ دلیلی برن یه جا بشینن و با هم صبحونه بخورن و از هر دری حرف بزنن شما ناراحت نمیشی؟
اینم که ایشون گفتن هر قراری رو قبلش بامن هماهنگ کن میفهمم منظورشون چیه و کاملا برام قابل درکه
ایشون خیلی مراقب تو و رابطه عاشقانه تون هستند
راستی دختر عمو چه جوری میشه اینجا کامنت خصوصی گذاشت؟

سلام پسرعموجان
چقدر خوبه زود زود بهم سر میزنی
دلگرم میشم از بودنتون

فکر کنم قسمت پیغام ها میشه نوشت و خصوصی نوشت

سعید یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 17:34 http://www.zowragh.blogfa.com

منم عید غدیر رو بهت تبریک میگم
من اگه عاشق کسی بشم خیلی دوس دارم که رابطه خوبی با عموها و دایی ها و پدربزرگش داشته باشه و با هم صمیمی باشن
دیدی گفتم دختر عمو؟ این حرف آقای دکتر هم نشون میده تو و رابطه با تو براش خیلی مهم هستین

منم به شما سید بزرگوار عید را تبریک میگم و بهترینها را از ایزد منان براتون خواستارم
امیدوارم عاشق بشی
خیلی زود
خیلی عمیق

میترا یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 17:45

تیلویی خوش قلب
تیلویی مهربون
دلت دریاباشه همیشه
یک دریای آروم و آبی
دراین عید بزرگ‌دعام کن خیلیم دعا کن
کاش همه سادات و سیدها مثل تو باشن
تامردم عاشق اهل بیت میشدن نه فراری

خدابه عموها طول عمر و عمر با عزت ببخشه انشالله


چقدر حرفای خوب خوب بهم زدی
ممنون
کاش لایق تعریفهات باشم

امینه یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 21:08

عیدت مبارک عزیزم
همیشه اولین ها سخته. اولین عید بی پدر. اولین محرم ... اولین تولد....
از خدا برای خودت و خانواده ت طلب صبر میکنم

روزگارت مبارک عزیزدلم
اولین های سخت
و بعدهای سخت تر...
خداوند به شما سلامتی و طول عمر بده

مرمر یکشنبه 26 تیر 1401 ساعت 21:42

سلام تیلو جانم
عید قشنگت مبارک،انشاا.. بهترین عیدیها رو از امام مهربون و خدا بگیری،چقدر تعبیرت قشنگ بود از زندگی،ماهی منم از دستش لیز خورده،شما ندیدیش؟

سلام به روی ماهت
این ماهی بازیگوش و شیطون با شیطنتهاش آدم را سرشوق میاره

الهام دوشنبه 27 تیر 1401 ساعت 01:14

دختر خیلی زیبا مینویسی،میتونم بپرسم چند سالته؟


بهم لطف داری
41 سال

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا امیر المومنین،آقا علی ابن ابیطالب (ع).
سلام،عرض ادب و نیک باد عید سعید غدیر خم حضور شما دوست نازنینم،سلاله ی محترم سادات و خانواده ی شریفتان.از خدای کریم برایتان،آرامش، دلخوشی و عاقبت به خیری مسئلت می نمایم.می دانم که دل نازنینتان هنوز به غم فراق دچار و لاجرم سنگین است پس بهتر است بگویم پیش از همه ،
همنشینی پدر محترمتان را با صاحب امروز از سویدای جان از رحیم بنده نواز،طلب می نمایم.آرامش و شادی همنشین روح بزرگ و مهربانشان باد. آمین یا رب العالمین
( قصد ناراحت نمودنتان را نداشتم عزیز جانم.خودم نیز فقط چند روز بعد از غم شما ،ناباورانه،ناباورانه،
ناباورانه،پدر عزیزم را از دست دادم و به قول معروف هنوز در بهت و شوک هستم.قصدم ذکر نام پدر شریف شما دوست خوبم و همه ی پدران آسمانی به نیکی بود و بس.انشاالله همگیشان، در شادی و رحمت پروردگار باشند.الهی آمین.دروغ است اگر بگوییم خوب خواهیم شد...با حفره ی ویران کننده ی قلبمان چه کنیم ...)
بهترین ها نصیب و روزی ات باد سیده ی بزرگوار.
یاعلی

مریم نازنینم
عیدت مبارک
همه ایامت مبارک
خیلی متاسفم که این درد و فقدان را تجربه کردی
این بهت و شوکی که ازش حرف میزنی را میشناسم و چه دردناکه
امیدوارم خداوند بهمون صبری بزرگتر از غممون بده

Mani سه‌شنبه 28 تیر 1401 ساعت 04:52

تیلو جان مهربان ، توانا و عاقل
خوش به حال آقای دکتر که شما را در زندگیشان دارند.


ممنون از تعریفتون
خداوند عزیزانتون را حفظ کنه

جزر و مد سه‌شنبه 28 تیر 1401 ساعت 21:01

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد