روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

هر که با من همره و پیمانه شد عاقبت شیدا دل و دیوانه شد

سلام

روزتون زیبا

باز غیبتم طولانی شد

خرداد از نیمه گذشت و اصلا نفهمیدم چی شد و چکار کردم


پنجشنبه هفته قبلی را تعطیل کردم

با مادرجان یه خانه تکانی اساسی راه انداختیم

از صبح زود بیدار شدیم

هرچی ملافه و حوله داشتیم شستیم

و همه جا را حسابی برق انداختیم

یه کمی هم به گل و گیاها رسیدگی کردیم

در نهایت هم عصر پنجشنبه را کنار پدرجان گذراندیم

شب خبر فوت یکی از اقوام مادرجان را شنیدیم

با خود شخص متوفی رفت و آمدی نداشتیم

اما برادرشون دوست صمیمی پدرجان بودن و توی مراسم پدرجانم خیلی برامون زحمت کشیده بودند

متوفی ساکن آباده بود و برای کاری آمده بود اصفهان و متاسفانه اینجا فوت شده بود

این شد که صبح جمعه رفتیم جلوی پزشک قانونی و تسلیت گفتیم و باهاشون همدردی کردیم

برای ظهر برگشتیم خونه و خواهرا و بچه هاشون و خاله جان و دخترخاله اومدن خونمون

تا شب دور هم بودیم

شنبه صبح دایی جان تلفن زدند و گفتند میخوان برای مراسم برن آباده

من و مادرجان هم تصمیم گرفتیم که بریم

این شد که خیلی سریع آماده شدیم و ماشین پدرجان را برداشتیم و راه افتادیم

من و مادرجان و خاله جان و دخترخاله و هردوتا دایی و زن دایی

با دوتا ماشین

برای ناهار مهمان خانواده متوفی بودیم

مراسم خاکسپاری ساعت 5 بود

بعدش هم دسته جمعی رفتیم توی آباده فالوده بستنی خوردیم و راه افتادیم

ساعت نزدیک یازده شب خونه بودیم

یکشنبه از صبح زود رفتیم باغچه

خیلی کار داشتیم

تا ساعت 4 باغچه بودیم

اومدیم خونه و برای ساعت 7 با خواهرا و خاله جان قرار داشتیم بریم لب رودخانه

شام مهمان خاله جان بودیم

تا 12 شب اونجا دور هم بودیم

دیروز هم دفترکارم زیادی شلوغ بود

با خانم کوره هم قرار داشتم

این شد که اینهمه روز غایب بودم






پ ن 1: روزهام میگذره و دلتنگیم روز به روز بیشتر میشه

هرچی روز و شبم را شلوغتر میکنم بلکه کمتر این درد اذیتم کنه فایده نداره که نداره


پ ن 2: توی همه ی لحظه های زندگیم هستی پدرجانم


پ ن 3: گاهی دست و پا زدن باعث میشه آدم بیشتر فرو بره

گاهی باید با یه سکون و آرامش از یه برحه ای زمان بگذریم


پ ن 4: خیلی حرف برای گفتن دارم

ولی نمیدونم چرا نوشتن برام سخت شده


پ ن 5: دیشب خواب آقای دکتر را میدیدم

کله سحر بهم زنگ زدند

خیلی حرف زدیم

همین شد که الان خوابم میاد



نظرات 11 + ارسال نظر
الی سه‌شنبه 17 خرداد 1401 ساعت 10:29 https://elimehr.blogsky.com/

منم معتقدم گاهی دست و پا زدن قضیه ها رو بدتر میکنه
اگر دلداری خواستی روی خودم حساب کن

جازی سه‌شنبه 17 خرداد 1401 ساعت 10:32

با سلام
قبلا می فرمودین ماه آخر هر فصل را لاید جز فصل بعد حساب اورد و الان که خرداد از نیمه گذشته باید انتظار فرج را در تابستان بکشیم خرداد گرمایش را شروع کرده و هی بیشتر و بیشترش می کنه شاید میخاد میوه های تابستانی بیشتر عشوه گری کنند هر چند با این قیمت ها باید فقط انها را نگاه کرد و بجای انها شکم هندوانه را پاره کرد و عطش جان را فرو نشاند . غیبت هایت در نمره انضباط پایان ترم تاثیر گذار خواهد بود و انتظار گذشت و عفو نداشته باشی
نمیدونم چرا ولی با تیلوی سابق کلی فرق کردی دلم برای ان تیلو تنگ شده است کاش میشدی همان تیلوی سابق . ما تیلوی سنتی را بیشتر از تیلوی مدرن دوست داریم تیلویی که رنگی رنگی بود و به دلها می نشست و عشق خالص بود و 24 عیار الان نه اینکه عشق و عزیز نباشی و نه اینکه درجه خلوص ات کم شده باشد نه اینطور نیست اما شکل و شمایل ات عوض شده
ما ترا روزانه می خواهیم ما ترا عاشقانه دوست داریم و سلامتی ات ارزوی ماست

سعید سه‌شنبه 17 خرداد 1401 ساعت 12:06 http://www.zowragh.blogfa.com

خدا قوت دختر عموجان
حواسم بهت هست و میخونمت

سمیه سه‌شنبه 17 خرداد 1401 ساعت 12:10

سلام چقدر خوب گفتین که گاهی دست و پا زدن باعث میشه بیشتر غرق بشیم .من الان دارم دست و پا میزنم و هر لحظه شاهد بیشتر غرق شدنم هستم .فکر کنم باید اروم بشینم البته امیدوارم بتونم

zahra چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت 15:59

سلام عزیزم چه روزای پرکارو شلوغی. من که اگه صبح زود پاشم حتما بین روز یه چرت میزنم مگه اینکه مجبور باشم ونتونم

سلام به روی ماهت
چرت بین روز باعث میشه آدم دوباره از اول شارژ بشه

Reyhane R چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت 16:12 http://injabedoneman.blog.ir/

چه خوب که اطرافیان و مادر جانتون هستند.
ولی غم و دلتنگی هر جوری باشه شلوغی و خستگی ها هم راه خودش رو پیدا میکنه و میاد ):
بهتر باشی عزیزم.

غم و دلتنگی تمامی نداره
ولی باید برای زندگی جنگید

رها چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت 16:23

سلام
من ی سوال متفرقه داشتم!
اینکه میگن تو اصفهان اب نیست واقعا الان شماها اب ندارید؟؟
من هربار برای سفر میام مشکلی ندارم
اما میخوام ببینم شما ک زتدگی میکنید چ طور ؟ چون شاید ی مدت اونجا ساکن بشم؟
مثلا میگن نصف روز اب ندارید؟!

سلام به روی ماهت
والا شنیدم در مورد کمبود آب
اما بیشتر خونه ها الان مخزن ذخیره آب و پمپ و موتور دارند
برای همین متوجه این بی آبی نمیشم

رسیدن چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت 23:40

سلام عزیزم خوبی؟
خدا رحمت شون کنه
راست میگی گاهی زیادی دست و پا زدن آدمو بیشتر فرو میبره
دلت آروم و لبت خندون

سلام به روی ماهت

جازی پنج‌شنبه 19 خرداد 1401 ساعت 10:22

.سلام
دو روز است که باز نشریف ندارین انشالله سلامت باشید

جازی شنبه 21 خرداد 1401 ساعت 11:31

با سلام
حالا ما نجیب هستیم و چیزی نمیگیم نباید خودتان هر دو سه روز یک بار پست جدید بزارید
من فکر می کنم هر موقع روغن ماشین تان را عوض کردی یک پست جدید می زاری بعد هم رفت تا تعویض روغن بعدی

جازی یکشنبه 22 خرداد 1401 ساعت 11:08

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد