روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی

سلام

روزتون پر از آرامش



خبرهای غم انگیز و روزهای سخت و آلودگیها و سیاهی ها را همه از بر هستیم

چند دقیقه از چیزای دیگه حرف میزنم بلکه لحظه ای به آرامش بگذره



من دوست ندارم زندگی همیشه یه ریتم داشته باشی

گاهی ریتم تند و روزهای پر کار حسابی به آدم میچسبن

انگار داری با یه آهنگ تند و شاد با تمام توان میرقصی و پای کوبی میکنی

اما گاهی هم دلم ریتم آروم زندگی را میخواد

جوری که انگار با یه موزیک خیلی آروم و دلچسب فقط نشستی پشت پنجره و به یه نقطه در دوردستها خیره شدی و لیوان چای هم توی دستاته

برای زندگی گاهی باید دوید، گاهی باید شمرده شمرده قدم برداشت

گاهی باید جان سختی کرد و گاهی از راحتی ها لذت برد

میدونم که بعضی وقتا سربالایی ها چنان نفس گیر میشه که جایی برای هیچ حرفی باقی نمیماند

اما همونطوری که شادیها موندگار نیستند غم ها هم موندگار نیستند

درسته که بعضی از زخم ها و دردها هیچوقت شفا پیدا نمیکنند و جاشون تا ابد توی سینه ی آدم باقی میماند ...

اما حتی به اون دردهای بزرگ هم یه طوری عادت میکنیم که دیگه دردشون مثل روز اول از پا درمون نمیاره

پس توی هر مرحله و جایگاهی از زندگی هستید ، یادتون باشه قیمت ثانیه ها ، قیمت جون و عمر و جوانی ماست

یادمون نره که زندگی هدیه خداوند به ماست و هیچکس منتی بر ما نداره

توی روزهای سخت هم چند دقیقه برای خودتون خلوت کنید و به خودتون آرامش بدید

من تجربه ش را دارم ، توی بعضی از روزها نشدنیه

خوب میدونم این نشدن را

اما توی بیشتر روزها میشه...



باید یه فرمی را برای شروع کارهای مربوط به انحصار وراثت پر میکردم

سوال کردم و گفتند که خودت پر نکن ، برو کافی نت و چه اشتباهی بود این کار

رفتم و به مبلغ عجیب و غریب دادم تا یه فرم را برام پر کرد

و بهم گفت باید بری فلان خیابان ، سرچ کردم و دیدم گویا داره اشتباه میگه

بهش گفتم اینطوریه

گفت نه دقیقا باید بری همونجا

صبح زودتر از خواب بیدار شدم و راه افتادم

یه خیابان فوق العاده شلوغ

به سختی جای پارک گیر آوردم و نوبت گرفتم و بعد از یکساعتی بهم گفتند اینجا حوزه مالیاتی شما نیست و ...

باید بری فلان جا

خب این اولین اشتباه جناب کافی نت

با مادرجان بودیم

سوار شدیم و اومدیم به آدرس دوم که اتفاقا از جای اول هم شلوغ تر بود

دو بار خیابان را دور زدیم و جای پارک پیدا نشد که نشد

سرچ کردم در نزدیکیمون پارکینگ هم نبود

یعنی دوتا خیابان عریض و طویل با پارکینگ فاصله داشتیم

یه دفعه یادم اومد نزدیک یکی از مراکز خرید عمده ی لوازم التحریر هستیم که پارکینگ اختصاصی داره

رفتم و اونجا پارک کردم

رفتیم توی اداره مربوطه و بعد از نیم ساعتی که نوبتم شد فرمودند دوجای این فرم غلط پر شده و به خاطر همین دوتا اشتباه که گویا قابلیت اصلاح هم نداره و ویرایش نمیشه باید برین فلان حوزه ....

برگشتیم مرکز خرید و به خاطر اینکه اونجا پارک کرده بودیم یه مقداری وسیله برای دفترکار خریدیم

برگشتم سراغ آقای کافی نت

بهش گفتم

به هیچ عنوان اشتباهش را نمیپذیرفت

گفتم برام مهم نیست میپذیری یا نه، اینارا اصلاح کن

ولی قابل اصلاح نبود

گویا فرم طوری بود که به محض اینکه شماره ملی ثبت میشه دیگه قابلیت تغییر نداره

خلاصه بعد از کلی حرص خوردن ، راه افتادیم به آدرس سوم

ظهر شده بود و هوا گرم و دندونم هم داشت منو میکشت از شدت درد

توی آدرس سوم ، باز فرمودند توی حوزه ما نیست و باید برگردید به آدرس دوم و ...

دیگه بغض گلوم را گرفته بود

خسته شدم

این چه وضعی هست

براشون توضیح دادم که الان اونجا بودم و اونا چی گفتند

این وسط یه آقای میانسالی بود که گویا متعهد تر از بقیه بود به کار

بهم گفت برو بشین روی صندلی تا خستگیت در بیاد منم زنگ میزنم به اون حوزه

تلفن را برداشت و شروع کردباهاشون صحبت کردن

اونا به هیچ عنوان قبول نکردند

و این آقا خودش شخصا از پشت میزش بلند شد و رفت توی اتاقای دیگه دنبال این کار

حدودا دو ساعتی طول کشید تا یه جوری اشتباهات جناب کافی نت رفع و رجوع بشه

بگذریم که تازه پرونده ثبت شد و هنوز کلی برو و بیا باقی مانده

ولی وقتی از اون اداره اومدم بیرون ساعت از 2 گذشته بود

هلاک بودم ....






پ ن 1: سه تا دندون عقل تا حالا کشیده بودم ، این چهارمی از همه بیشتر اذیتم کرد

هنوزم درد توی کل فکم وجود داره

با عذرخواهی بسیار، همیشه از دندان پزشک ها زن میترسیدم ، حالا این ترسم هزاربرابر شد



پ ن 2: توی بازار عمده فروشی لوازم التحریر یه قسمتی وجود داره که عمده فروشی اسباب بازیهای فکری هست

سه تا اسباب بازی برای سه تا فسقلی خریدیم

اصلا قیمت ها برام باور کردنی نبود

خب البته اونجا هیچی را تکی نمیفروشن ولی چون من مشتری اون بازار هستم و آشنایی وجود داشت بهم فروختند

ولی... تا حالا توی تمام این مدتی که برای فسقلیا اسباب بازی میخریدم قیمتهایی به این مناسبی ندیده بودم



پ ن 3: داریم وارد پانزدهمین سال میشیم

باورش برای خودمم سخته

یعنی چهارده سال گذشت ؟



پ ن 4: انتخابات اتحادیه صنفمون هست

نمیدونم این کار درست هست یا نه

ولی دیگه اونقدر نارضایتی در وجودم وجود داره که دوست ندارم در هیچ انتخاباتی شرکت کنم



پ ن 5: از یه جایی بکینگ پودر خریدم

نه از این بسته بندی ها

چون همیشه کیلویی میخرم

کلی تعریف کرد

دوبار کیک پختم و کیکم خراب شد

حدس زدم مربوط به بکینگ پودر هست

از یه جای دیگه خریدم و تست کردم ... نتیجه ... محششششششششششر

زشت نیست توی این اوضاع بد اقتصادی اجناس خرابمون اینطوری به مردم بفروشیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟



پ ن 6: دلم سفر میخواد


نظرات 13 + ارسال نظر
Sara سه‌شنبه 10 خرداد 1401 ساعت 10:52 http://15azar59.blogsky.com

امان از کارای اداری خدا نکنه ادم کارش به این اداره ها و اینحور جاها بیوفته قشنگ یه کفش اهنی باید بپوشی و یه اعصاب فولادی داشته باشی تا کم نیاری وگرنه کار جلو نمیره
اون اقای کافی نت چه ننر بوده این طرز فرم پر کردنه وقتی میدونه اینجور فرم ها رو اشتباه پر کنه دردسر بزرگی میشه

تازه فکر کن اونقدر ازم پول گرفته بود که هرجا گفتم همه شاخ درآوردن

لاندا سه‌شنبه 10 خرداد 1401 ساعت 10:56

وای وای امان از کار اداری توی ایران. فقط بلدن آدم رو پاس بدن. اونم واسه همچین کارایی که طرف عزیز از دست داده و به اندازه کافی حالش بد هست، باز هم شما حالش رو بدتر می کنید.... باز خدا رو شکر تا حدی توی یه روز کارت انجام شده. همیشه باید یه چیزی پیدا کنیم واسه شکر خدا...

وای لاندا جان نگم برات...
انجام نشد
فعلا پرونده را قبول کردند... در همین حد

جازی سه‌شنبه 10 خرداد 1401 ساعت 11:55

با سلام
نمیدانم انحصار وراثت با حوزه مالیاتی است یا دادگاه . چند وقت پیش یکی از اشنایان فوت شده بود و فرزندانش برای انحصار وارثت به دادگاه مراجعه کرده بودند که یک فرم داده بودند و بهش گفتند باید حداقل یکی ار انها کد ثنا داشته باشه من رفتم کد ثنا بگیرم یک قطعه عکس و فرمی را پر کردم و برای دو دقیقه وقت در مرکزی که کارهای قضایی انجام می دهد مثل کافی نت قضایی صد تومان گرفت و یک فرم داد و رفتم دادگاه از دادگاه هایی که افراد شخصی کمک یار دادگاه هستند با اینکه سه نفر بودند و هر سه تا هم فرهنگی و کاملا هم همدیگر را می شناختیم باز طوری برخورد می کردند که انگار ما نه چیزی حالیمون است و نه تا حال این اصطلاحات را شنیده ایم طوری حرف زدند که با یک بیسواد هم اینطور صحبت نمی شد بعد از انجام کار به انان فهماندم که رفیق در این دوره به لطف پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و بالا رفتن اطلاعات مردم حتی می توان از طریق اینترنت هم خیلی از کارها را انحام داد و همیشه من از دادگاه و قاضی و نحوه برخورد با مردم تنفر دارم و هیچ خاطره خوبی از قاضی ندارم و حتی از انان نفرت هم دارم

پریناز سه‌شنبه 10 خرداد 1401 ساعت 11:59

تو تنها کسی هستی تو کل کشور که از قیمت یه چیزی راضی بودی .. بالاخره از صدها خرید روزمره یکیشم به قیمت مناسب بگیریم جای شکرش باقیه

چقدر این جمله ت قشنگ بود ..قیمت ثانیه ها قیمت عمر و جوانی ماست

تبریک برای پانزده سالگی و آرزو برای پنجاه سالگی و ابدیت عشقت

امید سه‌شنبه 10 خرداد 1401 ساعت 12:08

سلام
ادرس لوازم التحریر کجاست

سعید سه‌شنبه 10 خرداد 1401 ساعت 17:29 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جان
گاهی یه سری به وب من بزن
البته اگه خودت دوس داری
در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست

دریا چهارشنبه 11 خرداد 1401 ساعت 09:00

سلام تیلوجان چه عجله ای هست برای انحصاروراثت.یه زمانی بدین به خودتون به ارامش برسید

هاله چهارشنبه 11 خرداد 1401 ساعت 09:19

از بهمن ماه دندون عقلم درد می کرد که البته من نمی دونستم دندون عقله یه درد بدی تو کل فکم می پیچید که اصلا نمی فهمدیم کدوم دندونه تا بتونم دندون مورد نظر رو که دو تا با دندون عقل فاصله داشت رو پیدا کنم شد اسفند تا دندون پزشکی بی اخلاق و بی تعهد بهم وقت بده شد 28 اسفند گفتم خانم مسخره کردی روز آخر سال تو شلوغی روز آخر به کنار اگر توی عید دردم بگیره چی کار کنم نرفتم توی عید بهتر بودم تا بعد از ماه رمضون دوباره رفتم سراغشون گفتن عههه ما اینو درست نمی کنیم باید بکشی که خوب قبلا عصب کشی شده بود گفتم نمی خوام بکشی بعد از 3 ماه می گی کار ما نیست (مجبور بودم برم اونجا چون طرف قرارداد بیمه تکمیلی بود) آخرش با دلخوری اومدم بیرون از کلینیک رفتم مطبی که قبلا هم رفته بودم خانم دکتر خوشگل گفت از دندن عقلته پوسیدت باید بکشی چون تاحالا هیچ دندونی نکشیدم در حد مرگ می ترسیدم گفتم نهههههههههههههههههه خانم دکتر شما همینی که من می گم و درست کن گفت باشه ولی اگر خوب نشدی باید بیایی دندن عقل رو بکشم خلاصه دوباره عصب کشی و پر کرد ولی دلت نخواد دردم خوب نشد تا دوهفته رفتم گفت من که گفتم دیگه تنهام رفته بودم سکته کردم ولی از بس درد داشتم راضی شدم دلت نخواد 4 تا آمپول زد سر نشد دندونم حتی گوشم هم سر شد ولی دندونم نه تمام بدنم داشت می لرزید از آمپولا خود دکتر ترسید هر چی بی حسی تو مطب داشت استفاده کرد تا گفتم به جهنم بکش برم امان از کشیدن دقیقا ریشه دندون عقلم وصل بود به همون دندون دردناک از شدت درد زیر دستش گریه کردم گفت پاشو برو یه روز دیگه بیا گفتم نهههههه این همه آمپول زدی خلاصه به هر بدبختی بود کشید. هنوزم بعد از دو هفته دندونی که عصب کشی کرد به همون شدت درد می کنه خدایااااا به کی بگم دردم رو منشی تماس گرفت گفتم می خوام بیام این دندونم بکشم به دکتر بگید
گفت نههههههههههههههههههههههههه خاااااانم ترمیم بافت استخونی تا یکسال طول می کشه صبر داشته باش گفت نه خیر شما همینی که گفتم رو به خانم دکتر بگو کوچکترین مواد غذایی می خورد به دندونم ضعف می کردم از درد تا بالاخره بعد از 20 روز یواش یواش بهتر شد و الان خوب خوبم این بود داستانهای من و دندون پزشکی دیگه تو اداره همه می پرسیدن تو هنوز دندونت خوب نشده خودمم دیگه می خندیدم چون کارم از گریه گذشته بود. خلاصه خواستم بگم هم دردیم و ببخشید تیلوجون طولانی شد

ارزو چهارشنبه 11 خرداد 1401 ساعت 23:50

سلام عزیزم. این جور کارها غم ادم رو بیشتر میکنن. خیییییلی خیلی سایش روح آدمن. خدا همیشه آدمهای متعهد بزاره سر راهمون و خودمون هم متعهد در برابر دیگران باشیم
ادرس اسباب بازی فروشی رو لطف می کنی بگی

سهیلا جمعه 13 خرداد 1401 ساعت 11:30 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام تیلوی عزیزم،از ماست که بر ماست،خودمون به هم رحم نمیکنیم.خدا هدایتمون کنه.همیشه خوب باش.

رها شنبه 14 خرداد 1401 ساعت 22:41

یعنی 14 ساله با آقای دکتر هستی!
من بیشتر از تو دوست دارم برای هم بشید! فکر کنم خودت قد من نخوای

لیلی یکشنبه 15 خرداد 1401 ساعت 01:18 http://Leiligermany.blogsky.com

اسباب بازی فروشی و لوازم التحریر فروشی دوست دارم.کاش می گفتین چی خریدین شاید به کار بقیه هم بیاد.منم تازه خرید نکردم ولی احتمالا قیمت ها شاخ دربیار شده
قبلا می گفتن ان شالله کارت به شهرداری و بیمارستان و دادگاه نکشه از بس بروبیای بیهوده داره.الان باید بگن کارت به هیچ اداره ای نیفته

شیرین دوشنبه 16 خرداد 1401 ساعت 12:11

سلام گلم
دوستم که دستیاردندانپزشکه همیشه میگفت
دندانپزشکتون خانم نباشه چون اگرنیازبه کشیدن باشه خانم توان وقدرت لازم برای بیرون کشیدن دندون رونداره و ...

واسه اطفال هم به متخصص اطفالی که خانم باشه مراجعه کنید

خدا پدرتونو رحمت کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد