روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

شب

سلام

شب تون قشنگ

بازم اومدم با گوشی یه پست شبانه بنویسم

تمام امروز حالم گرفته بود

صبح با سروصدای فسقلیا بیدار شدم

همچنان خونه ما هستند

حوصله بیرون رفتن نداشتم

حوصله خونه موندن هم...

بخوام تکون بخورم این دوتا جوجه عین دوتا جوجه اردک دنبالم راه میفتن

وقتی اینجا هستند نمیتونم بساط میناکاری را پهن کنم

خواستم بافتنی کنم، اونقدر مثل بچه گربه با کاموا بازی کردند و کشیدند و بستن و باز کردن که ترجیح دادم اونم انجام ندم

کتاب هم نمیزارن بخونم

گوشی هم نمیزارن...

عصر رفتیم سر پدرجانم، با مامان دوتایی

دوباره بی اختیار بغضم ترکید

دوباره هق هقم بلند شد

سعی کردم به خاطر مادرجان زود خودمو جمع و جور کنم




پ ن ۱: صبح زود، دلم میخواست بزنم از خونه بیرون

دلم میخواست با یکی حرف بزنم

هرچی گوشیم را زیر و رو کردم کسی را پیدا نکردم

چقدر تنهام


پ ن۲: للی داره کارهای عروسیش را انجام میده

آخر همین ماه میخواد بره سر خونه زندگیش

نمیدونم چرا، اما هیچی بهم نگفته بود تا دیروز که خودم بهش زنگ زدم


پ ن۳: باید یاد بگیرم کمتر متوقع باشم...

از این هم کمتر

خیلی خیلی کمتر


پ ن۴: به همه دوستام و اطرافیانم حق میدم که درکم نکنند

خیلی ها پدرشون را از دست دادند

اما من در یک روز، بهترین دوست، رفیق، پشتیبان، مشاور، همکار، شریک، پناه و پدرم را از دست دادم و این برای هیچکس قابل درک نیست


پ ن۵: بعد از گذشتن ۴ ماه و ۱۲ روز

تازه دارم دور خودم پیله میتنم

چقدر طول بکشه ، نمیدونم

توی پیله ام بمیرم، یا پروانه بشم را هم نمیدونم

ولی میدونم هنوز زنده ام و دارم تلاش میکنم

نظرات 19 + ارسال نظر
پریناز جمعه 16 اردیبهشت 1401 ساعت 00:30

تیلو تیلو تیلو تیلو .. غمگین نباش دختر

جازی جمعه 16 اردیبهشت 1401 ساعت 02:16

با سلام
مرغ شب خوابید و من بیدارم هنوز
میگن خاله مهربانتر از مادر است ولی من این مهربانی را ندیدم
خب فسقلی ها باید سرگرم باشند و تو با گوشی باشی کی سرگرمشون کنه ؟ گفتی کاموا را می کشند و باز و بسته می کنند یاد لوحه های اموزشی اول کتاب فارسی افتادم و بچه گربه و لباس های کاموایی که رو طناب پهن کرده بودند .
در مورد تنیدن تار و پیله شدن اگر روال طبیعی طی شود حتمن پروانه خواهی شد
اما تو تیلو هستی چه برگ اسفناج پس قوی هستی و قوی بمون تا پروانه شوی.
برایت سلامتیو موفقیت ارزو می کنم

kook جمعه 16 اردیبهشت 1401 ساعت 12:07

سلام
میدونم که از من خوشت نمیاد، خیلی از خواننده های اینجا و دوستانت هم منو دوست ندارن! البته برای من مهم اینه که نظرم رو بهت بگم چون حس می‌کنم مسیری که داری میری رو من رفتم و همه چیز آشناست!!! البته متاسفانه
من تو دلم هرگز برای کسی غم نخواستم، غم بقیه هم خیلی ناراحتم میکنه، مثلا خود شما که اصلا نمی‌شناسمت ولی اندوه از دست دادن پدری که مشاور، همراه و دوست هم بود رو عمیقا می‌فهمم... اما اگر حرفی می‌زنم که تلخ هست برات، به این خاطر هست که بدونی زندگی خیلی چهر‌ه های تلخ داره و همیشه حتی تو همین وبلاگ همه نمیان بگن آفرین تیلو چقدر خوبی تیلو! یه وقتایی تو واقعیت رفتار بعضی‌ها انگار مثل یک سیلی محکم میخوره تو صورتت و تو بجای دردش بیشتر از اینکه از اون شخص انتظارش رو نداری دردت میاد!!! و جای تلخش اینه دیگه اون حامی همیشگی هم کنارت نیست. اما باید حواست باشه، ایشون نیست ولی خیلی های دیگه تو زندگی‌ات هستن که اگر قدرشون رو ندونی همه رو از دست میدی... اونجا دیگه تلخی از حد میگذره و با خودت میگی اینجا کجاست؟
تیلو تیلو خانم! پدرت رفت اما عمو، عمه، خاله، مادر، خواهر، برادر، و حتی همین آقای دکتر هستن! میدونم هر کسی جای خودش رو داره، ولی فرصت زندگی اینقدر کوتاه و گذراست که اگر چشم بهم بزنی همینا رو هم نداری، پس لذت ببر و مطمئن باش پدرت، دوستت، همراهت و مشاورت هم از تو بیشتر لذت برده تا الان.
البته که همه آدم ها می‌تونن وقت هایی حال دلشون خوب نباشه اما "دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور..." در جا نزن و پیله نبند، راه بیفت و پرواز کن!

صحرا جمعه 16 اردیبهشت 1401 ساعت 13:15

سلام گندم عزیزم. درست میگی هیچ کس نمیتونه غم از دست دادن عزیز رو درک کنه، عزیزی که حضورش تو لحظه لحظه ی زندگیت گره خورده هر وقت هرچقدر هم احساس تنهایی کردی بدون ما دوستای راه دور و ندیده، هستیم و بهت گوش میدیم، مراقب خودت باش

روبی جمعه 16 اردیبهشت 1401 ساعت 13:35

خیلی متاسفم!
امیدوارم خدا به دلتون آرامش و صبر زیاد بده که نبودِ پدر را بتوانید تاب بیاورید.

عابر جمعه 16 اردیبهشت 1401 ساعت 14:38

سلام. خود سوگ به نظرم مقوله پیچیده ای هست حالا مالِ شما بعلاوه شده با مشکلات خواهرت ، خودت رو اذیت نکن عالم و آدم حق ۶ ماه سوگواری رو میدن بقیه 《باید》 الان شما رو درک کنند حتی وقتی به خواهرت هم فکر میکنم میگم حتی اگه حق تمام و کمال با همسرش هم بود کاش اون اقا اجازه میداد خواهرت تا ۶ ماه کامل مراحل سوگواری رو طی کنه دل میداد به دلش، بعد پای مشکلات رو وسط میکشید ، چیز غریبیه سوگ همیشه بوده و همیشه هست ولی تا برای خود آدم اتفاق نیفته نمیفهمه چه متفاوت و چه عمییییقه این دلتنگی . خدا به دلت صبر بده تیلو

فرساد جمعه 16 اردیبهشت 1401 ساعت 21:11

سلام
دو پست آخرتون خوندم، عمیقا غم شما را از لابلای جمله ها احساس کردم
اما شما پروانه هستید و دیگه توی پیله قرار نمی گیرید
روزها با هم فرق داره
شاید فردا یک روز بهتر بود
درسته هیچ وقت توقع نمیره گنجی که به خاک سپردید برگرده، اما شاید دیر یا زود ، در قالبی دیگه برای شما ظهور پیدا میکنه
مثل همسر، مثل دوست مثل همکار و ...
هیچکس نمی دونه سرنوشت ما چیه
اما وقتی باور دارید ، تمام نعمت ها از جانب خداوند به ما هدیه شده است و خداوند را حقیقت مهربانی می دانید، به آینده امیدوار باشید
حال خوب و سلامتی را برای شما و خانواده محترمتان آرزومندم

رهآ جمعه 16 اردیبهشت 1401 ساعت 21:12 http://Ra-ha.blog.ir

چرا با آقای دکتر حرف نمیزنی تیلو؟ اصلن چرا ی قرار نمیزاری تا هم ببینید؟




شبی از میان این همه درد، امید می روید ...


تیلویی که من میشناسم پروانه میشه، اونم از نوع رنگی رنگی ش.

جزر و مد شنبه 17 اردیبهشت 1401 ساعت 00:46

شاید للی نخواسته از شادی حرف بزنه وقتی دوست صمیمیش غرق در غم و اندوه هست

الهام شنبه 17 اردیبهشت 1401 ساعت 05:20

دوست دارم محکم بغلت کنم؛ بهت بگم خیلی می فهممت. بهت بگم یه روزی یه جایی تو یک نقطه ناگهان احساس می‌کنی کمی سبک تر شدی، کمی رهاتر شدی.
اگر چه این غم همیشه می‌مونه اما...
دوست دارم بغلت کنم و بهت بگم سخت اما می‌گذره.

الی شنبه 17 اردیبهشت 1401 ساعت 09:50 https://elimehr.blogsky.com/

حق داری عزیزم، سخته واقعا
احتمالا للی چون بحث عروسی بوده خواسته چیزی نگه گفته شاید هنوز دلت غم داره و سختش شده بحث شادی رو مطرح کنه
ولی تو پروانه میشی عزیزم تو فقط پروانه شدن رو بلدی اصلا چیز دیگه بهت نمیاد
دلم برای چهره نازت که اونروز دیدم و اومدم تو بغلت تنگ شده، دلم روشنه به زودی همو میبینیم

شبنم شنبه 17 اردیبهشت 1401 ساعت 10:10

سلام تیلوی نازنین حدود یک ماه بعد از، از دست دادن مادرم وقتی به رئیسمون گفتم دیگه نمی تونم و تحمل ندارم بهم گفت 35 سال هست که پدرشون رو از دست دادن و هنوزم داغش براشون تازه هست وزمانی که باهام حرف میزد یک مرد 50 ساله اشک ریخت و اشک ریخت!!!
الان که یک و سال و نیم از از اون که همه کسم رفت می گذره و هوز منتظرم تلفنم زنگ بزنه هنوز یهو می گم بریم خونه مامان و هنوز نتونستم رفتن مادرم رو حتی باور کنم و بپذیرم می فهمم چرا می گم داغ پدر و مادر سرد شدنی نیست فقط نحوه بروز دادن این داغ توسط افراد فرق می کنه !!
برنامه زندگی پس از زندگی رو ببین سال قبل گفته های این افراد و خواندن کتابهایی در این خصوص تونست من رو از افسردگی نجات بده
ان شاا.. خدا بهت آرامش بده

بهار شنبه 17 اردیبهشت 1401 ساعت 17:50

سلام.
حق داری. وقتی روحمون خسته‌ست، احتیاج به سکوت و روتین زندگی داریم.
امیدوارم زندگی خواهر زودتر به قرار برسه.

سلام به روی ماهت
الهی آمین
انشاله خداوند بهترین ها را نصیب همه کنه

Sara شنبه 17 اردیبهشت 1401 ساعت 20:36 http://15azar59.blogsky.com

تیلو جانم امیدوارم زودتر به حال خوبت برگردی

ممنون سارای عزیزم

سعید شنبه 17 اردیبهشت 1401 ساعت 20:50 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموجان
خوبی؟
معلومه حالت خوب نیس
به خاطر این حال بدت ناراحتم دختر عمو
کاش برای آروم کردنت میتونستم کاری بکنم
تو دختر عموی منی اما من هیچ کاری نمیتونم برات بکنم
اگه فکر میکنی میتونم کاری برات انجام بدم حتما بگو

سلام پسرعموجان
خوب میشم
زندگی بالا و پایین زیاد داره

جازی شنبه 17 اردیبهشت 1401 ساعت 23:54

سلام
باز امدم نبودی
همین پشت در یه کارتن پیدا کردم و کارتن خواب شدم

سلام
ای داد بیداد

دل آرام یکشنبه 18 اردیبهشت 1401 ساعت 08:39

داغ پدر برای دختر سخته عزیزم، مخصوصا تو که روحیه هنری و حساسی داری

من سخت جان شده ام دل آرام جان ...

مینو یکشنبه 18 اردیبهشت 1401 ساعت 20:54 http://Minoog1382.blogfa.com

توقطعاپروانه خواهی شد...شک نکن.ازهمه مهمتردعاهای بهترین دوستت هست که اگرچه کنارت نیست امابیشترازگذشته حواست بهت هست ...خداراهم که همیشه داشته ای

چقدر کامنتتون پر از انرژی بو حس خوب بود
هزار بار خوندمش

مریم شنبه 24 اردیبهشت 1401 ساعت 21:11 http://navaney.blogfa.com

دختری را که پدر در سفر است ....
چقدر ناراحت شدم,تسلیت میگم عزیز دل.
روح بزرگوارشون قرین رحمت الهی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد