روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

تو را ای مهر دیرین دوست دارم

سلام

روزتون بهاری و شاد

دلم برای دوشهای صبحگاهی تنگ شده

سحر دوش گرفتم

ولی اون طراوت شادابی دوش صبحگاهی و اون صبحانه بعدش یه چیز دیگه ست


دیروز هم رفتم جلوی در مدرسه دنبال مغزبادوم

اوردمش دفتر

مادرجان هم بودند

از لحظه ای که رسید شروع کرد به درست کردن کاردستی

یه عالمه بادبزنهای رنگی رنگی و کارت پستال درست کرد

گفت میخوام ببرم برای دوستام

توی دفتر من تکه های کاغذرنگی و طلق های رنگی زیاد پیدا میشه

برای همین بچه ها سرذوق میان

با ماژیک ها هم روی همشون شکلک کشید و یه عالمه چیز نوشت

خلاصه یکی از میزهای کار را اختصاص داده به خودش و به منم سفارش کرده دست بهش نزنم تا بازم بیاد برای خودش کاردستی درست کنه






پ ن 1: مادرجان را رسوندم باغچه


پ ن 2: یک کار دیگه قبول کردم که تا هفته بعد آماده کنم و تحویل بدم

شاید همین قدم های کوچولو بتونه منو به زندگی عادی برگردونه


پ ن 3: گلهای پامچالی که برای پدرجان کاشتم آروم آروم داره خراب میشه

باید به فکر گلهای جدید باشم



نظرات 2 + ارسال نظر
الی سه‌شنبه 23 فروردین 1401 ساعت 10:23 https://elimehr.blogsky.com/

قدم های کوچولو مقدمه قدم های بزرگ هستن
ای جان به مغز بادوم، استعداد هنریش به خاله ش رفته

ای جان به شما با مهربونیای بی نهایتت

جازی سه‌شنبه 23 فروردین 1401 ساعت 11:14

با سلام
قدم های کوچک موحب رسیدن می شود شروع کن و به پایان راه نگاه نکن یواش یواش داری میشی تیلوی خوب قبلی.
حالا این مغز بادوم بزرک نشده که از پیله مغز بادومی بیرون بیاد و بشه نوجوان که استقلال شخصیتی و وجودی پیدا کنه و برا خودش مستقل باشه من فکر می کنم به این مرحله رسیده باشه چون استعداد هنری، فکری و اجتماعی اش رشد کافی کرده که از نو نهالی به نهال برسه. و ذوق هنری اش هم بررسی شد از ژن و سلول های بتیادی تیلویی در ساخت ان پیدا شده و بطور قطع و یقین تیلوی ثانی خواهد بود برا رسیدنت به تیلوی سابق دعا می نمایم

سلام دوست خوبم
انشاله که اینطوری باشه
منم دعا میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد