روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

درد را از هر طرف بخوانی درد است

توی اورژانس بیمارستان نشستم کنار تخت پدرجانم

داره بازم هذیان میگه

هوشیاریش میره و بر میگرده

صداش دیگه اون صدای پر از شو و زندگی نیست

انگار صداش را نمیشناسم

اما با اینکه هذیان میگه گوشم را نزدیک دهنش میکنم که بشنوم چی میگه

از دیشب یه بند داره از کمک کردن به دیگران و آدمهای نیازمند حرف میزنه

توی حال بدش، دغدغه بقیه را داره

توی هذیانهاش نصیحتم میکنه

لابلای حرفاش سفارش بقیه را بهم میکنه

درد میکشم

احساس میکنم درونم یه آتش بزرگ در حال زبانه کشیدنه

کاپشنم را در میارم

هوای زمستونی اینجا ، برای من اصلا سرد نیست

با یه بلوز و یه شلوار همچنان گرمم هست

نگاش،میکنم

آتش درونم بیشتر میشه

ضعیف شده

عضلاتش به شدت لرزش داره

توی خواب و بیداری و هوشیاری و بیهوشیه

کاری از دستم برنمیاد

تندتند حمد میخونم

چند روزه اینجام؟

چند روزه اینجاییم؟

چند روزه داریم دست و پا میزنیم؟

چرا هیچی سرجاش نیست؟

چرا پدرجانی که بهار امسال باهاش نردبان چوبی ساختیم و بهم یادداد چطوری ازش راحت تر بالا پایین برم، حالا برای پایین اومدن از تخت و نشستن روی ویلچر اینهمه نیاز به کمک و کش و قوس داره؟

چی شده؟

خوابم؟

بیدارم؟

چرا یکی منو از این کابوس بیدار نمیکنه؟

ته دلم آرومه

روزای سخت را میگذرونم ولی خدا محکم دستام را گرفته تو دستاش

روزای پر از دلشوره و دلهره را میگذرونم ولی خدا هوای دلمو داره

مواظبمه خدا

میشنوه صدامو

کارها را خودش پیش میبره

و من دلخوشم به بودن خدایی که هرچند من بندگی بلد نباشم، اون خدایی را خوب بلده....


چرا اینهمه دستاش میلرزه

چرا باز شکمش آب آورده

چرا اینهمه پیر و فرتوت شده

مگه چند روز گذشته

چرا لبخندش توی عکسای دوماه پیش اینهمه قشنگه و حالا دیگه بلد نیست اونطوری لبخند بزنه

چرا عکساش را میبینم و باز آتیش تو دلم زبانه میکشه؟

دلم برای خرمالو چیدن با پدرجانم تنگ شده

دلم برای حرف زدن باهاش تنگ شده

چرا هذیان میگه

چرا پا نمیشه با هم کل کل کنیم

چرا با من دیگه فیلم نمیبینه

چرا گوشیش را چک نمیکنه تا براش پیغام بنویسم

چرا کارت بانکیش توی جیب منه؟

چرا نمیره با وسواس میوه جدا کنه و بخره و بگه برای تو خریدم

من پدرجان خودمو میخوام

رفیقم را میخوام

اینجای زندگیم که الان توش هستم قشنگ نیست

خدا را میبینم ها

کسی سرزنشم نکنه

جام توی بغل خدا امنه

اما من پدرجانم را میخوام

نظرات 45 + ارسال نظر
دل آرام جمعه 26 آذر 1400 ساعت 16:44

تیلو جونم

سارا جمعه 26 آذر 1400 ساعت 16:55 http://15azar59.blogsky.com

تیلوی قشنگم عزیزدلم رفیق شفیقم بی صبرانه منتظرم بیای از بهبود و روند عالی درمان پدرجانت بگی تیلو جانم خیلییییی خوب میفهمم چی میگی,دلتنگیتو با تمام وجودم حس میکنم ,برای تو برای پدرجانت برای همتون از ته قلبم دعا میکنم عزیزم

لیلی۱ جمعه 26 آذر 1400 ساعت 16:58

ای جانم عزیزم کاش کاری از دستمون برمیومد هرچند دلهای ما همه با شماست و دعا میکنیم عزیزم
این روزهای بد میگذره و روزهای خوب دوباره میان دوباره باهم باغچه میرین و خرمالو میچینین و برای ما تعریف میکنی عزیزدلم

م جمعه 26 آذر 1400 ساعت 16:59

خیلی روزهای سختیه منم مریضی پدرمو تجربه کردم ، و دلم میخواست این پستت پر از خبرای خوب باشه بازم برات دعا میکنم و از خدا میخوام دلت رو قرص و سر خودت و پدرت و خونواده ات رو سلامت و سرافراز نگه داره
خدا را شکر که مادرت تو این لحظه ها تو رو داره

صحرا جمعه 26 آذر 1400 ساعت 17:06

عزیز دلم پدر جان توی دعاهامون هست گندم جان، انشاالله که پدر جان با لبخندشون زود زود به خونه برمیگردن

در بازوان جمعه 26 آذر 1400 ساعت 17:25

تیلو تیلو تیلو تیلو قربونت برم
حتی یه روز نیست که هزار بار به پدر جان فکر نکنم.
خوب میشن و باز لبخندشون مثل گذشته ها میشه ایشالا.
چشممون به آسموناس

من جمعه 26 آذر 1400 ساعت 17:34 http://me2020.blogsky.com

ان شالله بزودی حالشون بهبود پیدا کنه و بسلامتی این روزا رو پشت سر بزارین، و دوباره کنار هم شاد باشین

نوشین جمعه 26 آذر 1400 ساعت 19:38

خیلی گریه کردم برات خیلللللی از خدا طلب سلامتی پدر جانو کردم نازنیننم، خدا صداتو میشنوه مطمئنم

ترانه جمعه 26 آذر 1400 ساعت 19:56 http://Taraaaneh.blogsky.com

و یک بغل محکم.

رهآ جمعه 26 آذر 1400 ساعت 20:19 http://Ra-ha.blog.ir

عزیزم ... دلت آروم
از خدا برای پدرجانت حال خوب و سلامتی میخوام.

آزاده جمعه 26 آذر 1400 ساعت 20:52

سلام تیلو الهی من دورت بگردم الان همه پست هات رو خوندم همه رو تند تند الهی بمیرم که دورم و کاری از دستم بر نمی یاد برای این روزهای سخت برات انجام بدهم تو دختر قوی و مقاومی هستی می دونم که از پس همه مشکلات بر می آیی من فقط فقط فقط برات دعا میکنم الهی دورت بگردم آرزو می کنم پدر جانت هر چه زودتر لباس سلامتی بپوشه دوستت دارم دختر مهربون و خوش قلب ❤️❤️

شیما جمعه 26 آذر 1400 ساعت 21:38

حمدشفا میخونم برای سلامتیشون

چقدر مهربان و بزرگوارید

مرمر جمعه 26 آذر 1400 ساعت 21:39

سلام تیلوی عزیزم
از همین جا محکم بغلت میکنم و ی دنیا دعا و انرژی برات میفرستم،انشاا.. پدرجان خیلی زود سرحال میشن و برمیگردین به روزای خوب،خیلی خیلی به یادتونم و هر لحظه دعاگو

رابعه جمعه 26 آذر 1400 ساعت 21:52

سلام تیلو جان از خداوند شفای عاجل پدر عزیزتون رو میخوام ان شاالله دلتون شاد بشه.

بهار جمعه 26 آذر 1400 ساعت 22:25

سلام.
مدتی که نبودید، دلم باتون بود.
امیدوارم که خداوند به دل نازنین و مهربانت، شادی را برگردونه.
انشاءالله که به زودی حال پدرجان بهتر و بهتر میشه.
نگران نباش عزیزم. دل من هم براتون روشنه.

پریناز جمعه 26 آذر 1400 ساعت 22:36

عزیز دلم .. خدا بهت آرامش بده و معجزشو برای سلامتی پدرجان نازنینت بفرسته .. میدونم این روزها تو چه برزخی هستی
منتظر خبرای خوبت میمونم

آخ از این برزخ... آخ

زهرا.سین جمعه 26 آذر 1400 ساعت 23:13

سلام تیلو جان
از فکرتون که بیرون نمیایم، امشب تو روضه ی حضرت زهرا دعاگوتون بودم. ایشالا سلامتی کامل شون رو به دست بیارن و دوباره سرحال ببینی شون.

نل جمعه 26 آذر 1400 ساعت 23:17

قلبم بدرد امد تیلوجانم
سلام عزیزم
چندروز پیش که دلم هوای حرم کرده بود و رفتم حرم
البته از بیرون
و برای پدرجانت کلی دعا کردم...

امیدوارم حالشون بهتر بشه خیلب زود
کاری و کمکی بود حتما بهم بگو.میدونی که هستم برای تو

سلام نل عزیزم
فدای محبتت
انشاله که انرژی خوب زیارت و دعا اول توی زندگی خودتون جاری بشه

ریحانه شنبه 27 آذر 1400 ساعت 00:06

تیلو جان خیلی دعاگوتون هستم. میدونی که منم مریض دارم. خدا خودش گفته دعای پرستار مریض مستجاب میشه. دعاتون میکنم و از راه دور میبوسمت.

ترمه شنبه 27 آذر 1400 ساعت 00:07

سلام
حمد می‌خوانم برای شفا و عافیت پدر گرامی شما، و تمام بیماران. انشاالله که به لطف پروردگار دوباره روی پای خودشون بلند میشن و همچون گذشته تکیه گاه شما خواهند بود

لیلا.م شنبه 27 آذر 1400 ساعت 00:10

سلام
انشالله بحق این روزهای عزیز حال پدر بزرگوارتون خوب میشه .اللهم اشف کل مریض

سوگند شنبه 27 آذر 1400 ساعت 00:22

االهم اشف کل مریض .... بسپر به خود خدا و فقط توکل کن ....

خانمـــی شنبه 27 آذر 1400 ساعت 08:13 http://dar-masire-zendegi1.blogfa.com/

تیلوی عزیزززززززم
انشاالله این روزها به بهترین نحو بگذره و بابای قشنگتو سالم و سلامت ببری خونه

AZADEH شنبه 27 آذر 1400 ساعت 08:17

بهار از کویر شنبه 27 آذر 1400 ساعت 08:36

تیلوی مهربانم دستانت را محکم در دست خدا بگذار او رهایت نمی کند .برای پدر مهربانان دعا می کنیم در این روز عزیز

ونوس شنبه 27 آذر 1400 ساعت 08:53 http://shakibajoon90.blogfa.com

تیلو جانم.. برایت سلامتی پدر ارزومیکنم .. چه روزهای سختی ..از ته دل خداروبرات ارزودارم.....

پریسا شنبه 27 آذر 1400 ساعت 09:08

سلام تیلوجان
این روزهای سخت می گذرن درست دوازده سال پیش تجربه مشابهی را از سر گذروندم پدری که پشت و پناه همه بود در عرض کمتر از 3 ماه تبدیل شد به انسان فرتوتی که حتی نمی تونست از جاش بلند بشه برای امور ضروری و ...
اما من معجزه خداوند را با چشم های خودم دیدم و هر روز شاکر مهربانی و خدایی اش هستیم زمانی که همه قطع امید کردن من امیدم را به خدا از دست ندادم و اون جوابم را داد
حالا وقتی با دختر کوچولوی دوساله ام توی حیاط بازی می کنن هر بار فقط الحمدلله به زبانم جاری میشه

سلام پریسای نازنینم
مطمئنم خدا دستام را رها نکرد
اما صلاح ندید که پدرجانم به خانه برگرده
مطمئم همه لجظات کنارمون بود ... اما اجابت به دعاهامون گره نخورد و صلاح خداوند چیز دیگری بود

سعید شنبه 27 آذر 1400 ساعت 10:40 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جانم
ایمانی که داری رو تحسین میکنم
منم پدر و مادرم تو بیمارستان و آی سی یو بودن واسه همین حالتو درک میکنم
نگران نباش عزیزم همه این روزهای سخت به زودی میگذره و همه چی درست میشه
همچنان برای سلامتی پدر جان دست به دعا بر میدارم

لیلا شنبه 27 آذر 1400 ساعت 10:42

تیلوی جانم ، چقدر خوبه که پدرجان فرشته ای مثل تو رو داره تا در تمام روزهای سختی همراهشه . نگران نباش روزهای سخت می آیند اما ماندنی نیستند خداوند روزهای سخت را برای آزمایش بنده هاش گذاشته بنده های خوبش را بیشتر می آزماید . نگران نباش پدر جان خوب می شوند تو هم بعد ها به خودت افتخار خواهی کرد که در آزمایش سخت خداوند سربلند بیرون آمده ای . دعای کاشف را همیشه زمزمه کن : یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی به حق یا اخیک الحسین. برای پدرجانت سلامتی و بهبودی شان را از درگاه خدای مهربان آرزو دارم.

جزر و مد شنبه 27 آذر 1400 ساعت 11:16

آخ تیلو خانم، خدا بهتون کمک کنه. خدا این روزای سخت رو به شادی ختم کنه هر چی زودتر. خدا پدرتون رو شفا بده.

soly شنبه 27 آذر 1400 ساعت 11:18

اون خدایی رو خوب بلده... دستای مهربونت رو هیچوقت ول نمیکنه .صبور باش.
خیالت راحت .
این روزها هم میگذره تیلوی عزیزم.

مریم شنبه 27 آذر 1400 ساعت 12:45

سلام تیلوخانم مهربان من با نوشته های لحظه لحظه گریه کردم کاش کاری از دستم بر می امد کاملا این لحظات را درک میکنم بگو چکار کنم برای دل مهربان تان مدام صلوات و حمد میفرستم برای تمام بیماران بخصوص پدر نازنین تان منتظر هستم که ان شاالله دوباره برگردید با حال خوب با پدر عزیزتان از باغچه و از خانه و از محل کارتان با ما حرف بزنید

مینو شنبه 27 آذر 1400 ساعت 15:27 http://Minoog1382.blogfa.com

عزیزم....دلتوخودش آروم کنه.دعامیکنم‌ازاین روزهابه سلامت عبورکنین...

رسانا شنبه 27 آذر 1400 ساعت 16:09

سلام عزیزم . میدونم روزهای سختی رو میگذرونین ولی به معجزه خدا ایمان داشته باش . الهی هر چه زودتر حال پدر جان خوب بشه و دوباره لبخند به لبهاتون و آرامش به قلبتون برگرده . خدایا لطفا یه معجزه لطفا لطفا

فریبا شنبه 27 آذر 1400 ساعت 16:21

عزززیززم

برای پدر گرامی بهبودی و برای شما دلی آروم از سلامتی پدر آرزو میکنم

سمیه شنبه 27 آذر 1400 ساعت 17:58

دلت آروم و روزات پر نور

فدای محبتت

گندم شنبه 27 آذر 1400 ساعت 19:58 http://40week.blogfa.com

چه لحظات سختی داری چطور میشه درکت کرد که این درد قابل توصیف نیست . صبر چه کلمه کشدار و ضمختی هست که آدما این وقتا به هم میگن . مهربان خوشا به حالت که این خاطرات قشنگ با پدرت داری و می تونی با داشتن اونها دلگرم باشی

. شنبه 27 آذر 1400 ساعت 22:40


تیلو عزیزم اومدم از احوال بابا تون خبر دار شم امیدوار بودم خبر سلامتیشون رو بدید بغض خفه کرد منوووو..
از خدا میخوام حال بابای عزیز تیلو زود خوب شه
خدایا به همه باباها سلامتی بده و حال بابای تیلو زوووود خوب شه
ام یجیب ..

اعظم 46 شنبه 27 آذر 1400 ساعت 23:00

خدا شفا بده همه ی بیماران رو
منتظر پست بعدی که خبر خوب شدن پدر را بنویسی

گلشن شنبه 27 آذر 1400 ساعت 23:30

هیچکس سرزنشت نمیکنه...

خودم چی؟

ستاره یکشنبه 28 آذر 1400 ساعت 01:32

عزیزم انشالا خدا زودتر کمک میکنه و شفا پیدا میکنن. دلتو قوی کن

parinaz یکشنبه 28 آذر 1400 ساعت 13:38 http://parinaz95.blogfa.com

امیدوارم که خیلییی سریع حال پدرجانتون خوب بشه و بیای و خبر خوش بهمون بدی.بیای با ذوق بنویسی که بابا خوب شده و باز میخنده از دو ماه پیش قشنگ تر.

دیدی نشد....

میترا یکشنبه 28 آذر 1400 ساعت 14:27

خداخودش به دل تیلوی نازنین رحم میکنه انشالله پدرجان سلامت و شاد برمیگرده خونه و دوباره میشه کوه محکم و مقاوم

... سه‌شنبه 30 آذر 1400 ساعت 16:15

با سلام
بگذرد این روزگار تلخ تر از.زهر
بار دگر روز گار چون شکر اید
انشالله باز همان باغچه و همان گرد هم بودن همان اش نذری و .... انجام می شود اما لازمه اش صبر و شکیبایی شماست و خداوند هم کمک تان می کند انشالله


سلام دوست خوبم
چقدر امیدوار بودم و نشد....خواست خدا چیز دیگری بود

رسیدن جمعه 3 دی 1400 ساعت 14:13

چقدر من سوختم با این نوشته
خدا بت صبر بده و به پدر سلامتی


ببخشید که شماها را ناراحت میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد