روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

باز هم جهانم متوقف شد

سلام

روزتون بخیر

در حالی دارم پست مینویسم که تسبیح خوشگل با دونه های سرمه ای و طرح های نقره ای که ماله آقای دکتر بوددور مچم پیچیده شده

درست حدس زدین

یک قرار عاشقانه بدون هیچ برنامه ریزی خاصی رقم خورد

یک عاشقانه بینظیر که تا حالا تجربه ش را نداشتیم

جهان اطرافم متوقف شد

دیدار بعد از نزدیک به دوسال!!!!!

اصلا نگفتنی بود طعم این شراب ولی نگم براتون از مستی بعدش که پدرم را درآورده

از لحظه ای که رفت اشکام بند نمیان

از لحظه ای که رفت همینطوری دارم یه سر اشک میریزم و هزار بار بهش گفتم «کاش اینهمه خوب نبودی...»


رفتیم میدان نقش جهان

قدم زدیم

یه قدم زدن پاییزانه بینظیر

گاهی لابلای حرفا و قدم زدنها انگشتهای دستامون ناخواسته بهم گره خورد

رفتیم بالای عمارت عالی قاپو و از اون بالا شعاع نورهایی که بهمون میتابید تابلویی در ذهنم خلق کرد که باورتون نمیشه ولی تا لحظه مرگ هم فراموش نخواهم کرد

و اون بالا ، اونجایی که تمام دنیا ایستاده بود تا ما از لحظه لذت ببریم بهم گفت : که شاید این لحظه هرگز تکرار نشه،پس از لحظه لذت ببر... و من غرق در دیدن و شنیدن و به مشام کشیدن عطر اون لحظه بودم

لابلای عطر بازار غرق شدیم ، غرق خودمون

خودمون که جهان برامون ایستاده بود

غرق طرح و نقشهای قلم زنی و میناکاری و فیروزه کوبی

رفتیم یه کافه دنج پیدا کردیم ولی از اونجایی که هردومون خیلی خیلی به بوی سیگار حساس هستیم نتونستیم تحمل کنیم و باز زدیم بیرون

توی فضای باز بازار، یه جایی وسط میدان نقش جهان یه باردیگه پیمان بستیم یه بار دیگه قلبمون را گره زدیم ، یه بار دیگه مرور کردیم

و آرزو میکنم هیچکس اینطوری عاشق نشه

حالا دیگه خوب میدونم عاشقی دردناکترین درد دنیاست

عاشقی سخته ... خیلی سخت

الهی هیچوقت عاشق نشین

همدیگه را دوست داشته باشین که دوست داشتن شیرین هست

دوست بدارید و اجازه بدید دیگران دوستتون بدارند

از دوست داشتن لذت ببرید

شرابِ مهربونی و توجه هم را بنوشید و مستی کنید ولی عاشق نشید

این توصیه تیلوتیلوست به همه دوستاش

عاشقی درد داره... رنج داره ... بغض بزرگ داره ... باورتون نمیشه که تحمل دوریش برام خیلی ساده تر بود تا لحظه ی رفتنش

با رفتنش جان از تنم رفت

و اشک هام سیل شد

و این سیل داره تمام هستیم را به باد میده

بغض گنده ای که هیچ جوره نمیتونم فرو بدم و راه گلوم را بسته

دارم اشک میریزم شاید این بغض از چشمام بیاد بیرون

ولی تا این لحظه که انتها نداشته



لحظه های نابی که تجربه کردم همه تجربه های نو بودند

حسی که انگار لای ترمه های صندوقچه قلبم قایمش کرده بودم از لابلای اونهمه پوشش اومده بیرون و پنهان شدنی نیست

چشمام دارن شهادت میدن

دستام بوی یار میده

نفسم پر شده از او...

اگه دوست داشتید دعام کنید ، دعا کنید خدا بهم قرار و آرام بده

که دلم آنچنان بی قرار شده که هیچ جوری تاب ندارم



نظرات 31 + ارسال نظر
دل آرام پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 11:19

عزیزمی

وای ببخش ناراحتت کردم دل آرام جان

عاطفه پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 11:21

تیلو شدیدا اینو قبول دارم عاشقی بدترین درد دنیاست

اره خیلی دردناکه
بهتره که آدم از حس هایی اینچنین غلیظ دوری کنه

امید پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 11:28

خوش به حالت که یک چنین حسی را تجربه می کنی

خیلی دردناکه
نمیدونم واقعا میشه بگی خوش به حالت یا نه
ولی میدونم که عشق خیلی سخته
عاشقی دردناکه
بهتره آدم دیگران را دوست بداره

نوشین پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 11:55

گوارای وجود هر دوتون این حس ناب، خدا به دلت قرار بده و آرامش همراه با عشق

ممنون نوشین نازنینم
زندگیت پر از لحظه های ناب
زندگیتون پر از لبخند و شادی

خورشید پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 13:48 http://khorshidd.blogsky.com

پستت مزه بارون تو یه راه بدون دلهره را داشت
تو از سختی عشق نوشتی ولی من از این پست فقط قشنگی هاش را دیدم که یه عالمه بود
و برای یه قرار باشکوه کجا بهتر از نقش جهان

ای جان
چه توصیف دلنشینی
شکوه اون لحظه ها گفتنی نیست
توی کلمات جا نمیشه

نل پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 14:06

یاد خاطره ای ناخوشایند افتاده بودم و در حال سوگواری و اشک و بغض ناخواسته براش بودم که برای فرار از اون افکار مالیخوییایی وبلاگ باز کردم و برق چشمانم به جای اشک ناراحتی اشک ذوق به خود ش گرفت و هزاران بار ذوق کردم و لبخند زدم و در انتها ناراحتم و غمگینم بابت این دوری...این بیقراری...

کاش زندگی روی دیگه ای هم داشت تیلوی نازنینم..حایی که عشق یعنی نزدیکی و هم آغوشی..استشمام عطر یار و بلعیدن هوای همنفس...
کاش دوری بی معنا میبود و یکی شدن معنادار..


خوشحالم برات که بار دیگه اقای دکتر دیدی و در لحظه لذت عمیقی بردی..زندگی شاید همین لذتهای کوتاه ولی عمیقه...
نمیدونم دگ..دنیاست و دنیاست‌....

ای جانم
خدا نکنه که حال دلت بد باشه دخترجان
کاش زندگی روی دیگری هم داشت
اما دیگه حالا خوب میدونم که زندگی جای قرار نیست...

محبوبه پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 14:18

چرا نخوایم با آرامش و عشق سالهای سال کناررهم باشین!؟ مگه به کجای دنیا بر میخوره سهم همدیگه باشین..اونوقت جای اون عشق آتشین، آرامش و امنیت میاد، هزاران زوج نامتجانس کنار هم هستند، شماها که بی شک زیباترینید کنار هم..
من همیشه خاموش میخونمت، امروز دلم نیومد برات ننویسم

من آمین میگم به دعاهای قشنگت و ازت ممنونم
گاهی خودمم از خدا همین سوال را میکنم
به کجای این دنیا بر میخوره؟
ممنون که روشن شدی

پریناز پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 14:18

عزیز دلم .. الهی
چقدر سورپرایز شدم !!! هنوز قلبم داره تند میزنه ..چقدر تقلا کردم جلو مامانم اشکم سرازیر نشه وقتی داشتم میخوندم پستتو . چقدر منتظر این اتفاق بودم برات .
منم عاشق شدنو برای هیچکی آرزو نمیکنم واقعا . خدا بهت آرامش بده عزیز احساسی

ممنون از همراهیت پریناز نازنینم
قربون اون قلبتون
چقدر مهربونی شما
الهی همه دلشون پر از عشق و محبت باشه ... پر از دوست داشتن باشند... ولی عاشق نباشند

... پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 15:16

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
با سلام
عشق با لبخند شروع می شود و با سرشک و انتظار ادامه پیدا می کند ولی تمام شدنی نیست. عشق کوره اتشینی استذکه ذوب می کند و ناخالصی را جدا می سازد و از راه دیده با اشک الماس را بیرون می ریزد وجودت را صیقلی می دهد قلبت می گیرد می فشرد، باتمام وجود ،احساسش میکنی، تک تک سلول هایت منقبض می شود و تو در حالت استحاله قرار می گیری. مس وجودت به کیمیا تبدیل میشود. پاک می شوی 24 عیارخالص و ناب.
چو خوش باشد که بعد از انتظاری،
به امیدی رسد امیدواری

از ان بهتر و زان خوشتر نباشد
دمی که می رسد یاری به یاری

انان که شراب فرقت را چشیده باشند حال ترا درک می کنند. و چه خوب و زیبا و شاعرانه ان لحظات دلنشین را توصیف کرده ای. کاش در وقت ملاقات عشاق زمان از حرکت می ایستاد تا لحظه ای بیشتر در کنار هم باشند.
باور کن درک می کنم تمامی لحظاتی را که توصیف کرده ای. چون این فرقت شامل حال من هم شده است و هنوز هم در فراقش می سوزم و ...
بگذریم برایت صبوری و مشتاقی ارزو می کنم چون مشتاقی گوهری است که نصیب هر کس نشود.
تو اکنون کربن وجوت به الماسی و کوارتزی زیبا که نور را هزاران بار و به هزاران رنگ منعکس می کند
این ملاقات و دیدار عاشقانه گوارای وجودت

سلام دوست خوبم
عاشقی درد بدیه
من که دعا میکنم هیچکس بهش مبتلا نشه

رابعه پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 16:06

سلام شیخ احل سعدی علیه الرحمه می فرمایند
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود.
عشقتون پایدار تیلو جان

سلام به روی ماهت
متشکرم عزیزدلم

مرمر پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 16:28

سلام تیلوی قشنگم،الهی چشمات همیشه به دیدار یار روشن باشه،لالم از بیان اما عزیز دلم الهی غصه همیشه ازت دور باشه،کاش میشد بغلت کنم

سلام نازنینم
متشکرم عزیزدلم
چقدر دلم بغل میخواد

سعید پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 16:55 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جان
با این توصیفت منم تمام اون لحظه ها رو حس کردم
چون خود منم تجربه شو داشتم میدونی که
نا خود آگاه این بیت اومد تو ذهنم
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

یادت نره دختر عمو همین عشق باعث شده انقد لذت ببری زمان برات متوقف بشه
و از طرفی درد عشق با همه درد های دنیا فرق داره
تنها درد شیرین دنیا همین عشقه
همین وصال و فراق دل آدم رو بزرگ میکنه
کسی که عاشق نشده از دنیا چیزی نفهمیده

سلام پسرعموجان
به نظرم کسایی که عاشقی را تجربه میکنند نگاهشون به دنیاعوض میشه
من میدونم که این عشق یه موهبت الهی هست ولی این دردها واقعا گاهی جانکاه میشه

لیلی۱ پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 17:18

ای جاااان دلم

الی پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 18:08 http://elimehr.blogsky.com

چون دردش رو یک زمانی کشیدم میدونم که چقدر سخته و از اعماق وجودم و با همه قلبم میخوام خداوند بهت توان و آرامش بده، با همه قلبم دعا میکنم که خدا فراق رو برات از بین ببره و به وصال برسونه که واقعا دیگه بسه اینهمه فراق، منم با دیدن پستت برای قرار عاشقانه تون اولش کلی ذوق کردم و میدونم بهترین حس ها رو داشتی و کاملا درکت میکنم، میدونم که درد جدایی بعدش خیلی جانکاهه، این درد فقط با وصال درمان میشه و من امشب از خدا برات درمانش رو خواستم

الی باز اشکام جاری شد
الی فقط کسی که این درد را کشیده میتونه اینطوری بنویسه
و چقدر از اینکه دعام کردی ممنونم که به دعاتون محتاجم

سعید پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 20:25 http://www.zowragh.blogfa.com

عشق همینه دختر عمو
حالا فکر کن من جدایی هم کشیدم
چند ساله جدایی رو دارم تحمل میکنم و دو ساله ایشون ازدواج کرده

میدونی عشق درد بدیه
برای هرکسی یه شکل و یه نمودی داره
برای هرکسی مختص خودش هست
ولی در اینکه درد داره و دردش بی پایانه شکی نیست
من ترجیح میدم به دوست داشتن قناعت کنیم که بهترین حال دنیاست

در بازوان پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 21:28

انقدر کلمه کلمه ی نوشتت رو می فهمم که تا تموم بشه نفس نمی کشیدم اصلا.
الهی شکر به این دیدار. الهی شکر.

تیلو جانم دعا میکنم که دلت با بیشتر و بیشتر دیدن آقای دکتر قرار بگیره

الی نازنینم
فقط با همین یه مورد ممکنه یه ذره آروم بشم که اینم تا جایی که من میبینم اصلا ممکن نیست

زینب (مسافرکربلا) پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 22:11 http://Www.maahakezeinab.blogfa.com

عشق عجیب ترین راز هستیه .در عین شیرینی میتونه تلخ ترین باشه .آدمو آب میکنه .ولی حاضر نیستی ازش بگذری....

اخ اخ
پس معلومه که شما هم دچار عاشقی هستین

نگار جمعه 14 آبان 1400 ساعت 00:50

سلام وقت بخیر.من زیاد از داستان شما و آقای دکتر چیزی نمیدونم.چون گاهی وبلاگ را می خونم.ولی برام جای سواله که این همه عشق و عاشقی چرا با هم ازدواج نمیکنید.زوج خوبی خواهید شد.

سلام به روی ماهت عزیزدلم
مگه هرکسی عاشق هرکسی هست الزاماباید باهاش ازدواج کنه؟

صفا جمعه 14 آبان 1400 ساعت 06:14

سلام
میفهمم.. چون دچارشم
رنج داره
درد داره
و منم امروز دقیقا 9 ماه شده که ندیدمش.
دلتنگم خیییییلی.



کاش برام از اقای دکتر میگفتین که ایشون کی هستند.

سلام به روی ماهت
امیدوارم که همیشه دچار باشی... دچار عاشقی
اما عاشقی خیلی سخته
من که اگه حق برگشت داشتم و تجربه الان را هرگز عاشق نمیشدم

صحرا جمعه 14 آبان 1400 ساعت 15:03

گندم عزیزم، درک میکنم حرفهاتو با تمام وجودم. واقعا عاشقی بد دردیه و زخمش تا ابد توی قلب و روح آدم میمونه. خوشحالم که یار رو دیدی اما دلتنگی بعدش دیوانه کننده است
امیدوارم قرارهای عاشقانه زود به زود اتفاق بیفته

ای جانم
چقدر خوبه که همراه و مهربونی
امیدوارم زندگیتون پر از دلخوشی های زیبا و خوشبختی و سلامتی باشه

سارا جمعه 14 آبان 1400 ساعت 20:22 http://15azar59.blogsky.com


چه خوب که تونستید همدیگه را ببینید

بله
خدا را شکر

لیلا شنبه 15 آبان 1400 ساعت 01:24

نوش جان و گوارای وجود هر دو تون این حس زیبا! بهترینها و تداوم این عشق آسمانی رو براتون آرزو میکنم.

متشکرم نازنینم
الهی شما هم همیشه دلتون شاد و لبتون خندون باشه

... شنبه 15 آبان 1400 ساعت 14:19

هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد روز وداع یاران
سلام
تیلو جان گویند شخصی را سیلاب مییرد و فقط کله اش پیدا بود فردی فریاد می زد خدایا بدتر از اینش نکن یه کسی گفت مگر بدتر از این هم وجود دارد؟ در این زمان فردی که در سیلاب گرفتار بود سرش هم زیر اب رفت و کاملا ناپیدا شد . مرد گفت بدترش این بود که اثاری ازش نیست.
حالا شما باز امیدوار هستید که این ملاقات ها تکرار شود و باز هم وصال فراهم شود و حتی پیوند زندگی ببنیدید اما من که چندین سال پیش کسی را که با تمام وجودم دوست داشتم و عاشقش بودم را از دست دادم و ان هم با کسی زندگی را شروع کرد که بهترین دوستم بود. خودت قاضی باش عشق ات با بهترین دوستت زندگی را شروع کند این یعنی نهایت سوختن و جزغاله شدن . هر چند که این زندگی هم به بدترین شکل ممکن از هم پاشید و هردو طرف نابود شدند خصوصا دوستم که با بدترین نوع ممکن جانش را از دست داد.
حالا دیدن عشقی که هم در عشق و هم در زندگی ناکام ماند چه زجر اور است . سوختن و دم نزدن چقدر سخت است

سلام دوست خوبم
من قاضی خوبی نیستم
اصلا در اون جایگاه نیستم
عاشقی سخته... خیلی سخت
من افکارم در مورد عاشقی کمی تفاوت داره ولی ترجیح میدم چیزی نگم

فرشته شنبه 15 آبان 1400 ساعت 14:41

چقدر زیبا نوشتی وقبل درک همین جدایی هاست که عشق رو معنا میکنه

متشکرم نازنینم
دوری خیلی سخته
این دلتنگی آدم را میکشه

رهآ یکشنبه 16 آبان 1400 ساعت 21:35 http://Ra-ha.blog.ir

عزیزممم ...
دلت آروم
واقعن سخت اینجور عاشقی و دیدار و بعد هم دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی ...
ولی امیدوارم قرار عاشقانه بعدت خیلی زود جور بشه

الهی آمین به دعای خوبت
ممنونم عزیزدلم

فرنوش دوشنبه 17 آبان 1400 ساعت 11:16

سلام عزیزدلم
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری کشیده ام که مپرس
عشق زیباترین دردیه که تو زندگی کشیدم . عشق آدم رو می سوزونه و خاکستر میکنه. مثل ققنوس. نمیدونم چه دعایی برات بکنم. دعاکنم که آخر این عشق به وصال ختم بشه یا همچنان زیبایی این عشق با این شرایط برقرار باشه. فقط برات از ته دل دعا می کنم که هرچیزی که بصلاحته برات مقدر بشه. چون هیچکس جز معبود نمیدونه چی بصلاح بنده اش هست. امدوارم به آرامش برسی دوست خوبم

سلام به روی ماهت
منم همه چیز را به معبودی سپردم که به خواست و قدرت خودش این عشق را توی دلم قرار داد

بهار شیراز دوشنبه 17 آبان 1400 ساعت 13:52

وای تیلهههههههههههههههههه اگه بدونی یه لبخند گنده رو صورتمه

اینقدر گفتم دیدار عاشقانه تا رقم خورد...
هورااااااااااااا...ممنونم خدا جونم

ای جانم
میتونم تصورت کنم
ممنونم که انرژی دادی به کائنات
ممنونم که اونقدر این در را کوبیدی تا باز شد
چقدر خوب بود این دیدارها و چقدر خاطره شد برام

Reyhane R دوشنبه 17 آبان 1400 ساعت 23:02 http://injabedoneman.blog.ir/

آخ من دیر رسیدم و چندتا پست آخر رو الان با هم خوندم...
تیلوی عزیزم...دلم یه جوری شد با خوندن این پستت.امیدوارم تا الان بهتر شده باشی و آرام...

ای جانم ریحانه نازنینم
آرام شدم
عین یه اقیانوس بعد از طوفان

جزر و مد سه‌شنبه 18 آبان 1400 ساعت 01:47

تیلو خانم گل سلااام
من دلم برای دیدار شما تنگ شده بود. عاشقی شما رو من این سالها از کلماتتون فهمیدم و حس کردم، الهی بهترینش رقم بخوره. من سی سالمه و نه عاشق شدم نه دوست داشتم و نه برعکسش. اما فکر می کنم آدما دست خودشون نیست که مرز دوست داشتن و عشق رو نگه دارن یهو به خودت میای و می بینی لیز خوردی.

سلام به روی ماهت
ای جانم به شما با اون دلتنگیتون
من به جرات بهت میگم عاشقی را تجربه کردم
حق با شماست که خیلی دست خود آدم نیست ویهو لیز میخوره
ولی اگه یه کمی حواست را جمع کنی و به همه چیز دامن نزنی تا این حد پیش نمیره

x سه‌شنبه 18 آبان 1400 ساعت 10:49 http://Malakiti.blogfa.com

خدا بهت آرامش بده تیلوی قشنگم


بهترین دعا همینه برای دلی که پر از دلتنگی و آشوبه

نگار سه‌شنبه 18 آبان 1400 ساعت 12:44

سلام روز خوش.الزاما تمام رابطه ها به ازدواج ختم نمیشه. و شاید در حد دوستی و رابطه باقی بمونه.اما به نظر من اینجور رابطه ها صحیح نیست. به غیر از وابستگی که برای هر دو طرف یا یه طرف به وجود میاد چیز دیگه ای در پی نداره.تا کی این رابطه میتونه موندگار باشه.شما از دید خودتون و کاملا احساسی به من پاسخ دادین ولی من از نظر روانشناسی و روانشناختی خدمتتون عرض میکنم که کاملا اشتباها.شاید در یک برهه زمانی شما یا طرف مقابل نتونید به این رابطه ادامه بدین و عمق فاجعه بیشتر از این دیدارهای یک ساعته یا دو ساعته است.چرا واقعا برای یک زندگی مشترک تصمیم نمیگیرید.اگر واقعا در همه ی مسایل و شرایط اوکی هستید باید همت کنید که همیشه با هم باشید.احساسی تصمیم نگیرید.

سلام دوست خوبم
اول تشکر کنم از زمانی که برام میزارید و اینهمه دقت و لطفتون
بعد بگم که ما به یه مقطع کوتاه یا گذران زندگی فکر نکردیم ، برنامه مون هم این نبوده که یه دوستی باشه تا هرجایی که شد ، اما برنامه ازدواج هم نداریم ، ما برای یه عمر یار و همراه بودن برنامه ریزی کردیم و تا الان که وارد چهاردهمین سال این رابطه شدیم از این رابطه راضی بودیم با تمام سختی ها و دشواریها
درسته که ازدواج یکی از بهترین کارهایی هست که برای یه رابطه موندگار میشه انجام داد ولی به نظر من به تعدادتک تک آدمهای روی زمین مدل و روش زندگی وجود داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد