روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

عصر دل انگیز پاییزی با طعم سیب

سلام

اوقات و احوالتون قشنگ

دارم سیب میخورم

هر از گاهی هم یه برش خرمالوی شیرین و گس میزارم توی دهنم و از طعم بینظیرش لذت میبرم

این خرمالوهای درخت باغچه ست

همون درختی که با پدرجان اطرافش داربست چوبی زدیم بعد هم برای داربست ها پله های چوبی درست کردیم

حالا میشه از اون پله ها راحت رفت تا وسطای آسمون و خرمالو چید

اونم چه خرمالوهای شیرینی

شیرین و گس عین خود پاییز

رخوت و سرمای پاییز تا زیر پوستم رسیده

یه بلوز قرمز بافت نازک از لابلای لباسهام برداشتم و زیر یه مانتوی پاییزی پوشیدم و حالا هربار نوک انگشتام یخ میکنه سرآسینهام را کش میدم تا وسط مچ دستم

اما پایین تر نمیاد



آخرین فاکتور بزرگ امروز را نوشتم و به خودم گفتم برو یه پست بنویس

بزار کلمات برای خودشون راهشون را پیدا کنند بعدش وقت داری که اون یکی دفتر باقیمانده را طراحی و چاپ کنی

ساعت را نگاه کردم و سریع بلاگ اسکای را باز کردم

دلم برای نوشتن تنگ شده

برای طولانی نوشتن

برای از هر دری نوشتن



خانم همسایه مادر پیرش فوت کرده بود و یک هفته ای بود که رفته بود آبادی آبا اجدادیشون

امروز که سراغش را از همسرش گرفتم گفت برگشته

یک بسته بزرگ نبات صبح خریده بودم که هنوز بازش نکرده بودم هفت هشت تایی هم انار درشت آورده بودم بزارم یخچال

هردوش را برداشتم و رفتم دم در خونشون

توی حیاط ایستادم و به حرفاشون گوش دادم

سنشون از مادر من هم بیشتره

اما وقتی بهم محبت دارند دلم بهشون نزدیک شده



برای بار هزارم دارم آهنگ « آهای گوشه نشین قلب من» که گروهی خونده شده را گوش میدم

انگار به دلم چنگ میزنه و خیلی دوستش دارم

انگار به این عصر پاییزی میاد ملودیش

انگار منو با خودش میبره لابلای تک تک نوت ها

شاید باید هزاربار دیگه گوش بدم تا حس کنم دیگه بسه!



نظرات 3 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 9 آبان 1400 ساعت 19:52 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جانم
عصر پاییزی شما هم قشنگترین
پاییز تو نوشته هات قشنگ جریان داره اینو من حس میکنم
در مورد همسایه هم کارت خیلی قشنگ بود لذت بردم
ممنون که به یادمی

به به
سلام
روزتون قشنگ
متشکرم

رابعه یکشنبه 9 آبان 1400 ساعت 23:48

سلام تیلو جان وقتت بخیر بسیار عالی هست که هنوز می بینم افراد به سنتهای قدیمی پابند هستند و محبتهای غیر منتظره میکنند مطمئنم که اون خانم امروز دلش آرومتر از دیروز شده با دیدن شما‌.

بعضی از سنتهای قدیمی را اگه به روز کنیم واقعا حرف ندارن
مثلا توی این کرونا نمیشه رفت خونه کسی
حالا اگه کرونا هم نبود من اونقدر شلوغم که وقت مهمونی و این حرفا را نداشتم
ولی همین که رفتم توی حیاط خونشون ایستادم و چند دقیقه ای باهاشون خوش و بش کردم
مطمئنم حال دلشون را بهتر کرد

... سه‌شنبه 11 آبان 1400 ساعت 07:47

با سلام
محبت تنها زبانی است که کل عالم آن را می فهمند و الفبای ان لبخند است . چنانچه لبخند را یاد بگیری می توانیم با کل جهان تبادل افکار کنیم حتی بدون یک کلمه حرف زدن و این تبادل افکار از راه سیگنال ها و تله پاتی ها صورت می گیرد. یک لبخند کوتاه کاری می کند کارستان. و برای شروع بقول شاعر: تو قدم در راه نه و هیچ مپرس ...
چقدر خوب است همدلی و همراهی هر چند کوتاه و مختصر. و سپاس از همراهی و هم دلی تان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد