روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

برام قابل درک نیست

جلوی در را میز گذاشتم که کسی وارد فضای داخلی دفترم نشه

مشتریهای دائمی که کلا با پیک کارها براشون ارسال میشه و اصلا حضوری نمیبینمشون

مشتریهای گذری هم کارشون را همونجا تحویل میدن و تحویل میگیرن

بعد یه خانمی از مشتریهای چند سال پیش میاد جلوی در و قشنگ میز را هل میده و میاد داخل!!!!

میزی که گذاشتم جلوی در میز سنگینی هست و کاملا جلوی در را پوشانده و اصلا این تصور که باید هلش بدین و بیاین تو را به شما نمیده !!!!!

بعد که میاد داخل ماسکش را میکشه پایین و شروع میکنه به حرف زدن

من چند قدمی دورتر ایستادم و مکالمه میکنم باهاش

یه فرمی میخواد که باید از روی سیستم براش پیدا کنم

در حین اینکه دارم فرم را پیدا میکنم میبینم با لبه کفشش داره به لبه های برگهای گلدانی که روی زمین هست فشار وارد میکنه...

لبه های برگ را با پاش له میکنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرم را میارم میزارم روی میز... خودکارش را از کیفش در میاره و میخواد شروع کنه به نوشتن... نوک خودکار یه کمی جوهر پس داده ، جوهر لبه خودکارش را میکشه روی برگ گل پتوسی که روی میز هست!!!!!!!!!!!!!!!!!!

و چند دقیقه بعد در حالی که داره حرف میزنه لبه های پتوس روی میز را آروم آروم ، میشکنه و تکه هاش را میکنه...

یعنی واقعا دلم هزارتکه شد تا از در رفت بیرون

باورتون میشه میخواستم برای گلم گریه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نظرات 25 + ارسال نظر
تراویس بیکل شنبه 24 مهر 1400 ساعت 19:11 https://travisbickle1.blogsky.com/

یه دونه میزدی توی دهنش

برگشتی؟
تازه به منم سر زدی؟
مگه داریم ؟
مگه میشه؟

روبی شنبه 24 مهر 1400 ساعت 19:20

زبان تند برای این جور مواقع است! له‌اش می‌کردی!

میدونی بعضی آدمها باورشون نمیشه که گیاهها جون دارن

من شنبه 24 مهر 1400 ساعت 19:37 http://me2020.blogsky.com

متاسفانه شعور و شخصیت خریدنی نیست
ملاحظه کردن درست نیس در چنین مواردی باید به روی طرف اورد رفتار زشتش رو

اوهوم
دقیقا
احساس کردم روحیه اش داغونه که اینطور داره به گیاه ستم میکنه
برای همین چیزی نگفتم

نل شنبه 24 مهر 1400 ساعت 21:46

هیچی نگفتی؟
کرونا منو خیلیییی شجاع کرده واقعا.
جای تو بودم ی چیزی میگفتم

میدونی دوست جانم، موضوع شجاعت نبود
موضوع این بود که حس کردم حال درونیش داغونه و اصلا حال گیاه را نمیفهمه
من میگفتم هم اون نمیفهمید

سلام تیلور جان
مدتی هست نوشته هاتو میخونم و از انرژی مثبتی که دارن لذت میبرم
عجب آدمی بوده !تعجب می‌کنم چطور چیزی بهش نگفتی،من بودم قطعا یه چیزی میگفتم

مسافر کربلا
چه قشنگ
چه اسم خوبی
انرژی مثبتت تا ته دلم رسوخ کرد

میترا یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 00:07

ای جان
بعضی ها واقعا باور نمیکنن گیاهان جون دارن

اوهوم
منم دقیقا به همین فکر کردم

سعید یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 08:37 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو
صبح بخیر
این سطح از بی شعوری برای منم قابل فهم نیست

سلام پسرعموجان
گاهی بعضی از آدمها را هیچ جوره درک نمیکنم

رهآ یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 09:43 http://Ra-ha.blog.ir

وااای تیلو
هیچی بهش نگفتی؟
فقط نگاه کردی؟؟؟

نه هیچی...
انگار حس کردم درونش آشوبه... نخواستم به آشوبه درونش چیزی اضافه بشه

دل آرام یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 10:00

یه چیزی بابت گلدونت و گلت میگفتی بهش

میدونی دلی جون ، حس کردم اون آشوبه درونیش یه طوریه که ظرفیت شنیدن نداره
وگرنه چطوری اینهمه گیاهها را نادیده میگیره

نرگس یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 11:02

واقعا برای منم بعضی آدما قابل درک نیستن آدمای که تصور میکنن همه دنیا در اختیار اوناست و هر کاری دوست دارن میتونن باهاش بکنن و هیچکس و هیچ چیز حقی نداره به غیر از خودشون بیچاره پتوس کاشکی من اونجا بودم همچین یه نشگون ازش میگرفتم میگفتم از این کار خوشت میاد؟ پس گل بی زبان اذیت نکن


جدی جدی جای یه نیشگون خالی بود

رابعه یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 11:14

سلام شما خیلی صبورین از لحاظ روحی این خانم حالش خوب بود آیا؟

سلام به روی ماهت
حس کردم خوب نیست

در بازوان یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 11:23

همه ی این کارها از یه نفر سر زد؟!
کاش تذکر میدادی تیلو جان:/

فکر کن
همش از یه نفر در عرض چند دقیقه

رافائل یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 11:30 http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام.
چرا هیچی بهش نگفتی؟
این رفتارها نشون میده اون خانم در شرایط روحی بدیه، اما همون اول باید بهش تذکر میدادی پشت میز بایسته!
خیلی صبوری تو! من در برابر چنین افرادی صبر از کف میدم.
طفلک گلها! یکی با گل های من این کار رو بکنه، من میدونم و اون!

سلام به روی ماهت
حس کردم ظرفیت شنیدن نداره

soly یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 11:34

سلام
بنظر من باید از همون دم در به بیرون هدایتش میکردی .خیلی شیک و مجلسی.


سلام به روی ماهت
واقعا باید همین کارو میکردم

مامان رایا یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 11:48

عزیز دلممم درکت می کنم گلم چقدر صبور بودی که هیچ عکس العملی نشون ندادی دلم من و رایا واست یه ریزه شده

ای جانم
دل منم براتون یه ذره شده

الی یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 12:14 https://elimehr.blogsky.com/

متاسفانه بعضی از آدمها خیلی خودخواهن
البته شاید هم اصلا تربیت نشدن و بهشون یاد ندادن یکسری کارها تجاوز به حریم دیگران و زشت هست

اصلا چشماش حریم شخصی را نمیدید
و اصلا حس نمیکرد این گیاهها جون دارن

هستی یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 13:57

احساس میکنم با یک بیمار روانی طرف بودین ؛ چطور تحمل کردین و چیزی نگفتین ؟ چطور تونست به گلها آسیب بزنه؟

هستی نازنیم
اگه به اطرافت نگاه کنی از این مدل آدمها زیاد میبینی
کسایی که دارن با تلفن حرف میزنن و برگ درختها را میکنن
کسایی که دارن با دوستشون درد دل میکنن و همینطوری برگ برگ شمشادها را پرپر میکنند
کسایی که توی پارکها ...
و ...
یه ذره دقت کنی خیلی زیادن

مرمر یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 19:27

سلام تیلو جونم
دلم برای گلها هزار تیکه شد،کاش آدما معنی حریمو میفهمیدم،من سر این موضوع خییییلی عذاب کشیدم

سلام به روی ماهت
و این نشان دهنده روح آرام و بزرگ شماست

سارا دوشنبه 26 مهر 1400 ساعت 19:42 http://www.yekzanyekzendegi.blogfa.com

والله واس منم قابل درک نیست این رفتار!!!!
خوبه ک اینقدر صبور و خودداری عزیزم.ولی ب نظرم بعضی جاها مثل این مورد ک خب اینقدر رفتار طرف اذیت کننده است،حتما باید تذکر بدی!

گاهی تذکر کار ساز نیست... سکوت بهترین جوابه

x دوشنبه 26 مهر 1400 ساعت 23:57 http://Malakiti.blogfa.com

:|
راستش بیشتر ناراحت از تذکر ندادن شما به اون خانم شدم تا نگران حال روحی اون خانم

بعضی ها اگر براشون حد و مرزی نذاری هر جوری بخوان رفتار میکنند حتی حد و مرز هم بذاری باز ردش می کنند مثل همون میز
من شخصا سال هاست روش خشانت رو راجع بهشون ‌پیش میگیرم جدی قاطع و در عین حال کوتاهترین مکالمه باهاشون
چجوری روش شده خودکارش رو با برگ گل ... لا اله الا الله

سهیلا سه‌شنبه 27 مهر 1400 ساعت 07:01 http://Nanehadi.blogsky.com

نادر ابراهیمی میگفت:حرفی که دل میشکنه،خبر از دل شکسته میده.
اونم احتمالا همون بوده که گفتی.له و خسته و داغون

اوهوم
احتمالا همین بوده

خانمـــی سه‌شنبه 27 مهر 1400 ساعت 10:46 http://dar-masire-zendegi.blogfa.com/

چطور میشه همه این کارها از یه نفر سر بزنه
با کشیدن میز به اونطرفش اگه کار نداشته باشیم ولی اون گل های طفلی من اگه بودم سر گلها ازش خواهش میکردم اینکارو نکنه با مهربونی مثلا میگفتم گناه دارن طفلی ها فکر نکنم سر گلها ناراحت میشد هرچقدرم روحیه ش داغون بود حالا برای میز و ماسک شاید اگه تذکر میدادی خودش رو تخلیه میکرد ولی گلها!!!!!

سعید سه‌شنبه 27 مهر 1400 ساعت 12:06 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی غایب
خوبی؟
چه خبر؟

خورشید سه‌شنبه 27 مهر 1400 ساعت 12:21

سلام
آفرین به شما
از یک زاویه کاملا متفاوت نگاه کردین ، خوشم میاد آدم اینطوری باشه، خیلی خوبه.
اینکه در یک موقعیت متفاوت، سریع بتونه از چند زاویه به یک اتفاق نگاه کنه
در پناه خدا

So پنج‌شنبه 29 مهر 1400 ساعت 12:48

من بودم قاطی میکردم بدجور!
همیشه اینجور ارومی!؟

سعی میکنم که باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد