روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

کوتاه نوشت

سلام

هفته تون پر از حال خوش

روزتون زیبا


پنجشنبه شب که رسیدم خونه خیلی بد حال بودم

انگار واکسن داشت کار خودش را میکرد

یکی دوساعتی دراز کشیدم و کنار پدرجان و مادرجان چای و خرما خوردم

ولی یهو حالم بد و بدتر شد

اونقدر بد که چند باری نزدیک بود بیهوش بشم

حسابی پدرجان و مادرجان را ترسوندم- بندگان خدا ...

یه عالمه برنامه کاری برای صبح جمعه داشتم که به دستور اکید پدرجان همه کنسل شد

و جمعه موندم خونه

یه کمی بیشتر از هر روز خوابیدم

بعد رفتیم یه سر باغچه

انار خوردیم

لابلای کرشمه های پاییز ، توی باغچه ، گیاه بارهنگ دلبری میکرد

انگار جای انگشتای پروردگار روی زمین پیدا بود

چندتایی خرمالو چیدیم و به خاطر حال نداشتن من خیلی زود برگشتیم

استراحت کردم

یه کمی گل و گلکاری کردم

به گلدونها رسیدگی کردم

تا جایی که توانم اجازه داد زبان خوندم

یه سری به انباری زدم و یه سری وسیله برای مادرجان آوردم و یه کمی انباری را جابجا کردم

و در نهایت یه جمعه آروم گذروندم


امروز شلوغم

مثل بیشتر شنبه ها

برای این شلوغی خدا را شکر میکنم

یکی از مشتریهام بهم چندتا سیب سرخ داده که گذاشتمش روی میز

قبل از خوردن باید از دیدن این زیبایی ها لذت برد


نظرات 4 + ارسال نظر
ترانه شنبه 24 مهر 1400 ساعت 16:34 http://taraaaneh.blogsky.com

خوشحالم که بهتری. این واکسنها چقدر متفاوت توی افردا مختلف عمل میکنن. بعضی ها هیچ عارضه ای نشون نمیدن و بعضی ها اینهمه اذیت میشن. ولی بهر حال اذیتهاش از خود بیماری خیلی کمتره.
مواظب خودت باش و برات هفته خوبی آرزو میکنم. وهمونطور که گفتی بعضی از سیبها اینقدر قشنگند که آدم دلش نمیاد بخوردتشون

سعید شنبه 24 مهر 1400 ساعت 16:50 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموجان
حرف گوش کن و چند روزی استراحت کن

سلام پسرعموجان
چشم

من شنبه 24 مهر 1400 ساعت 16:55 http://me2020.blogsky.com

ان شالله همیشه سلامت و پرانرژی باشی
استراحت هم لازمه

متشکرم
دقیقا همینطوره

رسیدن یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 16:29

خدا رو شکر که خوبی

مارا به سخت جانی خود این گمان نبود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد