روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

اندکی فرصت شادی که در این دنیا هست. بی تو این شادی و غم ها و جهان یک جا هیچ.

سلام

الان یادم اومد که باز پست ننوشتم

ببخشید

خوب هستید


راستش را بخواید ذهنم درگیر و مشغول شده

بابای للی دو روز پیش سکته مغزی کردن و منتقل شدن بیمارستان و ظاهرا بهتر بودن

امروز صبح یهو سکته قلبی هم کردن

و الان توی کما هستند

اصلا با شنیدن صدای گریون و هق هق های پشت سر للی دلم زیر و رو شد

منی که دو ساله هیچ جا نرفتم فقط ریموت را زدم و پریدم توی ماشین

فاصله م با خونشون ده دقیقه بیشتر نیست

ده دقیقه بعد توی بغل هم داشتیم گریه میکردیم

دلداری بلد نیستم

ولی میتونم بغلش کنم

حتی اگه کرونا ترسناکترین بیماری این روزها باشه




بیشتر از 20 سال هست که شغل من همینه

از وقتی که هنوز 20 سالم نبود تا حالا

در تمام این سالها با یه طیف خاصی از شغلها در ارتباط بودم

همیشه سعی کردم رفتار بد یک نفر را به دیگران تعمیم ندم

جمع بندی نکنم

نگم اگه فلانی فلان کار بد را کرد، فلان اخلاق بد را داشت، حتما نفر بعدی هم همین کار را میکنه

بدیها را فراموش میکنم و به سبک و سیاق خودم عمل میکنم

سعی میکنم روابطم با آدمها براساس اعتماد باشه مگر اینکه شخصا برعکسش را ثابت کنند

ولی انگار این روزها نفس بریده تر از این حرفا شدم

این روزها طاقتم برای تنش کم شده

این روزها حوصله ای برای بارهای اضافه بر دوش اندیشه و خاطرم ندارم

حالا دیگه آروم آروم دارم به این نتیجه میرسم که رویه اعتماد به آدمها خیلی هم پاسخگو نیست

من اگه در مورد کاری با مشتری حرف بزنم ، حرفم سند هست ، نیاز به مکتوب بودن نداره

ولی گویا همه اینطور نیستند

(میدونم که بهتر هست برای هرکاری قرار داد مکتوب داشته باشیم - ولی برای کارهایی با ارزش زیر میلیون واقعا لازمه؟؟؟؟؟؟؟)

(مثلا شما میرید یه مانتو سفارش بدید به خیاط، قرارداد مکتوب مینویسید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

و من واقعا دیگه ظرفیتی برای این رفتارها ندارم

برای همین دارم تصمیم میگیرم رویه کاریم را عوض کنم

شاید حتی باید در نگاهم به آدمها هم تغییر رویه بدم

من همیشه سعی کردم خودم باشم و رفتارهای بد دیگران روی من تاثیر نزاره

از رفتارهای خوب دیگران تاثیر بگیرم

خوبی را ترویج بدم

ولی توی این برحه از زمان انگار نیاز هست که تغییراتی در نگرشم بدم





پ ن 1: مگه داریم؟

از دلتنگی حرف میزدم که دیدم اشک گوشه چشم آقای دکتر برق زد

با این قیافه جدی و اینهمه احساساتی؟


پ ن 2: یک نفر تونست با دوتا جمله کوتاه در حد 20 کلمه آنچنان اعصاب منو خط خطی کنه که باورش برای خودم هم سخت بود


پ ن3: قدم های آخر تابستون را تابستونی بردارید



نظرات 6 + ارسال نظر
خورشید پنج‌شنبه 25 شهریور 1400 ساعت 15:20 http://khorshidd.blogsky.com

سلام تیلو جان
قشنگ ترین نوع دلداری دادن همون بغل کردن هست حتی با وجود کابوس کرونا
امیدوارم خدا پدر دوستت را شفا بده
دلتنگی مال همه ماهاست فقط بعضی مون مثل آقای دکتر به راحتی‌ بروز نمیدیم

امیر پنج‌شنبه 25 شهریور 1400 ساعت 15:44

با سلام
خدا بابای للی را شفا بده انشالله استرس و نگرانی بیشترین عامل سکته است . خیلی از کسانی که سکته مغزی کزده اند چون سکته مغزی باعث فلج شدن یک سمت بدن می شود و این خود عامل استرس و فشار و نگرانی زیاد در شخص می شود لذا قلب توان این همه فشار را ندارد و موجب سکته قلبیمی شود و انشالله این پدر عزیز شفا پیدا کنند
نوشتی بلد نیستم دلداری بدم همین بغل کردن خودش دلداری دادن بصورت عملی است.
از ظاهر اشخاص نمی توان قضاوت کرد که میزان احساسات و بروز دادن آن چه مقدار است. در محل کار همسایه ای داشتیم که قد و قواره اش به اندازه دو نفر بود قد بلند و چهارشانه و همیشه هم حالت و میمک صورتش طوری بود که فکر می کردی در حال اخم و عصبانیت است اما در واقع اینقدر احساساتی بود که اگر می دید کودکی گریه می کنه این هم باهاش اشک می ریخت. ملاک و معیار ابراز احساسات مرد و زن نداره گاهی دل یک مرد بسیار نازک تر و ظریف تر از دل یک گردان خانم است.

نون سین پنج‌شنبه 25 شهریور 1400 ساعت 15:45 http://free-like-a-bird.blogsky.com

اروم باش دختر خوب. دنیا ارزش اینکه حرصشو بخوری رو نداره و یه ادم ارزش اینکه روزت رو خراب کنه هم نداره. ریلکس باش و تو فقط کار خوب خودت رو بکن. دیگه اینکه کی چیکار میکنه رو زیاد به خودت سخت نگیر... هرکس ادم رو اعصابیه مطمئن باش اول به خودش اسیب زده...

رسیدن پنج‌شنبه 25 شهریور 1400 ساعت 15:49

انشاالله که شفا پیدا کنن منم ناراحت شدم
تو واقعا صبوری

خدا کمکمون کنه

شکوه پنج‌شنبه 25 شهریور 1400 ساعت 16:13

سلام تیلوجانم متاسفانه رفتارهای نسنجیده بعضی ها واقعا از آدم انرژی میگیره من یه پسر بیست و شش ساله دارم که یه کسب و کاری برای خودش راه انداخته چند شب پیش اومد خونه با ناراحتی زیاد و اینستاگرامش رو به من نشان داد و گفت ببین مشتری چی نوشته برام؟دیدم که آقای پزشک شصت و پنج ساله اومده کامنت گذاشته که حواستان باشه فلانی یه شیاده بخاطر دویست هزار. تومان که البته پسرم پولش رو پس داد پلی تا دو روز ناراحت بود

نازلی پنج‌شنبه 25 شهریور 1400 ساعت 19:48

تیلوی قشنگم
تیلوی مهربونم
دلتنگتم


از دل من خبر نداری
و چقدر حرف داریم با هم بزنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد