روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یک روز تازه

سلام

روزتون شاد


دیدید وقتی آدم عجله داره همه کائنات دست به دست هم میدن که اون آدم به موقع نرسه

شاید برای همینه که عجله کار شیطونه...

دیشب خیلی خیلی دیر وقت رفتم توی رختخواب

راستش را بخواین اصلا دیرتر از سرکار رفتم خونه

پدرجان و مادرجان نوبت دکتر داشتند و چون اونها دیرتر میومدند خونه ، منم موندم دفتر

بعد هم که رسیدم پدرجان یه معلم زبان خصوصی برام پیدا کرده بودند و به اصرار منو ثبت نام کردند و کلی وقتم برای هماهنگی با استاد رفت

بعد هم باید کتاب میخریدم که از دیجی کالا خریدم چون اصلا در توانم نبود که بخوام حضوری جایی برم خرید

خلاصه که تا دیروقت وقتم گرفته شد بعد هم کلی با آقای دکتر حرف زدیم

حدود یک خوابیدم

یکساعت بعد دوباره آقای دکتر زنگ زدند

باز بیدار شدیم ... باز خوابیدیم....

خلاصه که صبح به زور از رختخواب کنده شدم

سریع دوش گرفتم و صبحانه خوردم

وقتی رسیدم تو پارکینگ خانم طبقه پایینی هم توی پارکینگ بود و میخواست ماشینش را ببره بیرون

ایشون از در سمت چپ خارج میشن ... من از سمت راست

ولی درها همزمان نمیتونن باز باشن

ایشون رفت بیرون و من یه ثانیه زودتر از اینکه در کاملا بسته بشه دکمه را زدم

و درها به همدیگه گیر کردند

پریدم پایین و هرچی تلاش کردم نتونستم اشکال را برطرف کنم

زنگ طبقه خودمون را زدم و پدرجان را از خواب ناز بیدار کردم

ایشون اومدم و کلی با در کلنجار رفتیم تا باز شد

و اینگونه بود که منی که اینهمه عجله داشتم کلی گیر کردم


این روزها شلوغم

از صبح که اومدم دارم این پست را مینویسم و هرجمله را یه وقتی نوشتم

اصلا یادم رفت چی میخواستم بگم

ولی صبح رفتم یه مدرسه و کار تحویل گرفتم

بعد هم اومدم و مشغول کارهای اون ارگانی که بهتون گفتم شدم




پ ن 1: یه بار دیگه آدرس اینستاگرامم را برای دوستایی که آدرس را ندیدند میگم

aftab_minakari

از حضورتون دلگرم میشم

ممنونم که منو میبینید


پ ن 2: دارم با قدم های کوتاه میرم به سمت کاری که اصلا دوستش ندارم

به خاطر پدرجان


پ ن 3: روزهام خیلی خیلی شلوغه

کاش یکی میومد کمکم





نظرات 3 + ارسال نظر
من دوشنبه 15 شهریور 1400 ساعت 12:35 http://me2020.blogsky.com

پرتوان و پرانرژی باشین همیشه
همیشه همینه خیلی موافقم وقتی عجله داری همه کاراین بیشتر کش میان انگار

متشکرم
اخ اخ از اون کش اومدنهای کابوسی

امیر دوشنبه 15 شهریور 1400 ساعت 18:04

با عرض پوزش از اینکه دیر خدمت رسیدم
بقول شاد روان قیصر امین پور
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
شاید خیر تو در این دیر شدن ها باشد
انشالله موفقذباشید و تندرست قبراق و منبع انرژی

شما هروقت تشریف بیارید قدمتون بر چشم ماست

در بازوان دوشنبه 15 شهریور 1400 ساعت 20:24

سلام تیلو جانم
منم دارم روزای شلوغی رو میگذرونم ولی چند روز پیش یه نفر بهم گفت نمیشه توی چند جبهه بجنگی پس نور بتاب به یه کار و توی دوره های کوتاه مدت روی یه کار متمرکز شو.
خلاصه خواستم بگم کارهای دفتر و میناکاری (که انقدر قشنگن و نمیشه از انجامشون دل کند) و زبان خوندن و.... خیلی زیادن و یه روزایی جریان چندتاشون رو کند کن و به استراحت هم برس.

خوب و خوش باشی همیشه

سلام عزیزدلم
چقدر دوست دارم که ازت کامنت داشته باشم
میدونی الی جان
روزهایی که توی قرنطینه بودم یه عالمه انرژی ذخیره کردم برای همین روزها
حالا گاهی خودم هم متعجب میشم از تیلویی که اینهمه کار میکنه و با خستگی بازم انرژی داره
این روزها روزهای عجیبی هستند برام
انگار اون کرم درونم داره تند تند پیله میتنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد