روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

پنجشبه

سلام

روزتون شاد


دیروز تولد خوبی بود

دخترعموها کیک درست کرده بودند

تا ظهر ماندیم و کارها را مرتب کردیم

کادوهای پدرجان را هم کادوپیچ کردیم

ظهر هم راه افتادیم سمت  باغچه

سرراه نوشابه و بستنی خریدیم

بعد هم رفتیم کیک را از خونه عموجان برداشتیم و رفتیم سمت باغچه

در زدیم و به محض باز شدن در همه با هم آهنگ تولد خوندیم

پدرجان متعجب نگاهمون میکردند

بعد هم رفتیم داخل و اول از همه کادو را باز کردیم

کفش و لباس پدرجان کاملااندازه بود

همونها را پوشیدند و عکس گرفتیم

با کیک خوشگلی که دخترعموها درست کرده بودند تولد بازی کردیم

بعد ناهار خوردیم

بعدش هم بستنی به عنوان دسر

عصر هم کیک را بریدیم و چای کیک خوردیم

در این میان تماس تصویری با داداش و خانومش ، عمه جان ها ، عموجان و ...

همه تولد را تبریک گفتند

روی هم رفته تولد خوبی بود

جای همتون خالی



قرار بود دیروز کمبودهای سفال و شکسته هایی که به دستم رسیده بود را آقای سفال فروش بفرسته

زنگ زدم و شماره راننده را دادند

زنگ زدم و گفتند ساعت 8 میرسن ترمینال کاوه

ترمینال کاوه از ما دور هست

ازشون پرسیدم میشه ترمینال صفه؟

گفتند ساعت 11 شب میرسن صفه

هماهنگ کردم که هموون11 برم صفه تحویل بگیرم

ساعت یازده اونجا بودم و زنگ زدم و گفتند ده دقیقه دیگه

همینطوری ده دقیقه ده دقیقه ... ساعت دوازده و ربع رسیدند!!!!!!!!!!!!!!!!!

بسته را که گرفتم اونقدر بی انرژی و عصبی بودم که گفتن نداره

این شد که وقتی رسیدم خونه نشستم پای حرف زدن با آقای دکتر...

ساعت 2 بود خوابیدیم...

صبح هم با دخترعموها زودتر از هر روز قرار داشتم و ساعت 8 نشده اینجا بودم

ولی چون با هم اومدیم امکان نوشتن پست را نداشتم ...

این شد که پست امروز ماند برای الان!!!!!!!!!!!!!




پ ن 1: خلوت ترین تولد ممکن را گرفتیم و کلی هم بهمون خوش گذشت


پ ن 2: برای مادرجان هم کفش خریده بودم

ست با کفش های پدرجان


پ ن 3: امروز خواهرجان واکسن زد 


پ ن4: بابای مغزبادوم خدا را شکر خیلی خیلی بهتره


نظرات 2 + ارسال نظر
ترانه جمعه 22 مرداد 1400 ساعت 05:56 http://taraaaneh.blogsky.com

تیلو جان چقدر این مثبت بودنت رو دوست دارم. اینکه توی هر شرایطی سعی میکنی از امکانات موجود برای خلق زیبایی و شادی استفاده کنی و نشون میدی که همیشه توی هر شرایطی هنوز حق انتخاب وجود داره.
تولد پدر جان باز هم مبارک

ممنون ترانه نازنینم
ممنون از تعریفت
و ممنون از نگاه قشنگت که بهم امید و انگیزه میده

بهار شیراز یکشنبه 24 مرداد 1400 ساعت 07:29

آخی ترمینال صفه....
چه خاطرات قشنگی دارم ازش...
سالها پیش یه قرار وبلاگی داشتیم. یه مهمانسرا گرفتم تو اصفهان...
یکی از بوشهر اومد، من و پرنسس از شیراز، لیلی و خواهرش از تهران...
چقدر دیوانگی کردیم...چقدر خندیدیم ...یادش بخیر

تیله جان ام ...شاد باشی و سلامت

ای جان
چه کارهای قشنگی میکنی شما بهاربانو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد