روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت

سلام

روزتون آرام 

دلتون آبی 

زندگیتون رنگی رنگی و شاد

امیدوارم هرجایی که هستید خوب باشید

حال دلتون خوب باشه و لبخندتون پررنگ

(من خودم تمام مشکلات و غرغرها و درگیریهای این روزها را از بَر هستم ... اما ... میشه چند دقیقه ای بیخیال کل دنیا شد)



دیروز یه قمستی از دفتر را مرتب کردم و وسایل یکی دوتا قفسه را جابجا کردم و یه جای مخصوص برای میناکاریها آماده کردم

سفالهای خام را هم توی کارتن های مرتب و منظم گذاشتم و زیر میزها جا دادم که دور و برم حسابی خلوت بشه

امروز هم باید یه مقدار دیگه وسایل میناکاری را جمع و جور کنم و دور و برم را خلوت تر کنم

دیشب یه سری منگوله های رنگی رنگی درست کردم برای آویزها و کارهایی که تصمیم دارم با منگوله تزئینشون کنم

زمان زیادی دستم به همین کار بود و وقتی ساعت را نگاه کردم متعجب شدم

برای همینم خیلی دیر خوابیدم

ولی پر شده بودم از انرژی

با اینکه یک روز کاری کامل را حسابی کارکرده بودم و بدنم خسته بود دلم پر از رنگ و شور و حال بود و اصلا خوابم نمیومد

انگار هنوز پر انرژی بودم

برعکس دیشب آقای دکتر هم خسته بودند و خوابشون میومد

رفتم سراغ پادکست ها

این روزها عجیب با پادکست و صدای «علی بندری» خو گرفتم

بدنم خسته بود و وقتی گوش سپردم به پادکست خیلی زود خواب اومد سراغم ...

صبح بیدار شدم و دیدم پدرجان و مادرجان زودتر از من آماده شدند و برای یه کار اداری میرن بیرون

منم دوش گرفتم و صبحانه خوردم و بعدش یه عالمه قلمه جدید از گلهای تراس و سرسرا برای خودم جدا کردم

گلهای توی دفترکارم از گرمای شدید همه خراب شدند و چیزی ازشون باقی نمانده

این شد که یه عالمه قلمه تازه آوردم و به محض رسیدن دست به کار شدم و الان یه گوشه شاداب برای خودم دارم

گاهی در طول روز، چند دقیقه ای ماگم را برمیدارم و میرم سمت همین گوشه که دقیقا به کوچه مشرف هست

میایستم و همینطوری که آروم آروم نوشیدنیم را مزمزه میکنم به جریان آرام زندگی نگاه میکنم

به خانم هایی که با گاری های خرید قدم برمیدارند

به آقایونی که توی ماشین دارن با گوشی حرف میزنن، گاهی حرص میخورند ، گاهی لبخند میزنند

به بچه هایی که ماسک ها را بیخیال دادند زیر چونه هاشون و دارند حرف میزنند

به گربه هایی که انگار هیچ دغدغه ای ندارند

به این یا کریم آروم

به آفتابی که پررنگ و جان بخشه

به سایه های خنکی که پیاده ها را به سمت خودش میکشه

به صدای کوچه گوش میدم و شکرگزار پروردگاری هستم که بهم فرصت داده ... فرصت دیدن ... نگاه کردن و همچنان عاشق بودن




پ ن 1: امروز با خانم کوره دار قرار دارم


پ ن 2: زنگ زدم به خانم خیاط که قرار بود مانتوی من را برای عید غدیر تحویلم بده و همچنان ازش هیچ خبری نیست

فرمودند : ای وای... ببخشید... چند روزی بهم فرصت بدید!!!


پ ن 3: یه کارتهای فسقلی ای درست میکنم به جای اتیکت میناکاریها

مغزبادوم ازم خواهش کرده که درست کردنش را بسپارم بهش

منم دیروز همه وسایل لازم را براش بردم

اینا باعث میشه بال در بیارم


پ ن 4: موسسه ای که مغزبادوم زبان را باهاش شروع کرده تنها کاری که خوب انجام میده پول گرفتن هست


پ ن 5: دلم برای دوستام تنگ شده


نظرات 6 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 11 مرداد 1400 ساعت 10:26 http://15azar59.blogsky.com

بیصبرانه منتظر برگشت کارهات از کوره هستم مخصوصا اون مربع های بزرگی که نقش و طرح و رنگ زدی اون چراغ نفتی ها ..
....
جریان اروم زندگی را منم میبینم حتی با صدای گوشخراش خانم همسایه روبرویی که از ساعت ۳ نیمه شب جیغ جیغ هاش سر اهالی خونش بلند میشه باورت میشه انگار به صداش عادت کردم
....
در مورد کامنت قبلیم که گفتم کنایه بامزه ای بود عذرخواهی میکنم فکر کردم واقعا منظورت همین بود عذرخواهی مرا پذیرا باشید بانو جان
....

سارای نازنینم ممنونم که اینهمه مهربونی و هوای منو داری
اخ اخ اون خانم همچنان جیغ جیغ میکنه؟ هنوز هیچ فکری براش نکردند؟
باور میکنم که بهش عادت کردی اینهمه که آروم و سازگاری...
اصلا نیاز به عذرخواهی نبود من خجالت زده شدم که اینهمه لوسم در برابر آقای دکتر ... باورت نمیشه حتی اگه بدی ای هم داشته باشه چشمام نمیبینه
با من راحت باش... من آدم راحتی هستم

فرشته دوشنبه 11 مرداد 1400 ساعت 10:45

ما هم متتظر کوره ایم
ومانتوی جدید حتما نشونمون بده

چه انتظار شیرینی بود این انتظار
ممنون که اینهمه همدل و همراه و مهربان هستید

عابر دوشنبه 11 مرداد 1400 ساعت 10:59

سلام
چطوری قلمه برمیداری؟و اینکه گل اصلی صدمه نمیبینه؟فصل خاصی هم نداره؟

قلمه را اگه از جای درست گیاه جدا کنیم به گیاه اصلی آسیب نمیرسه
بیشتر گلها برای قلمه زدن نیاز به زمان مناسب مثل بهار یا پاییز دارند
ولی گلهایی مثل پتوس یا برگ بیدی یا حسن یوسف زمان خاصی برای قلمه زدن ندارند
کما اینکه من صرفا میخواستم توی آب نگهداری کنم و تا پاییز تصمیم به کاشتنشون ندارم

امیر دوشنبه 11 مرداد 1400 ساعت 16:42

با سلام
عنوانت این است هر که دلارام دید ....
اما من میگم :
تو دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری جز دلبرم نیست

به جان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
گوش دادن به حس و حال دیگران لذت خاص خود را دارد
عصر دیروز نزدیک غروب رفتم پیاده روی . محل پیاده روی من بلواری است که تازه ساخته اند و دنج است و بر سطح شهر هم مسلط است . تعدادی سگ ولگرد هم ان طرف ها پرسه می زنند . مقداری چربی و اشغال گوشت براشون برده بودم که وقتی برای یکی از انها ریختم و دیدم چطور با ولع انها را می خورد کلی لذت بردم . کمی انطرف تر کنار خونه ها چند پسر و دختر کوچک دوچرخه سواری می کردند و برای خود عالمی جدا گانه داشتند. چند تا خانم با ماسک و فلاسک اب در حال پیاده روی بودند
خورشید در حال غروب بود غروب خورشید را هم تماشا کردم و برروی سنگی بزرگ در دامنه کوه نشستم و اهنگ یاد ایام از شجریان را گوش میدادم و حس و حال خوبی پیدا کردم و یواش یواش چراغ ها هم روشن شدند و صدای دلنشین اذان موذن زاده از گوشی بلند شد بعد از اذان برگشتم خانه.
ما همچنان منتظر دیدن سفال هایی که دیگر سفال ساده و بی روح نیستند و هر کدام دنیایی از عشق و طنازی هستند هستیم . ما سفال را نمی بینیم دستان هنرمند را می بینیم که روح می دمد بر کالبد سفال و از همه زیباتر خدایی که این هنرمند را خلق کرده. گر نیک نظر کنی جهان همه زیباست

سلام دوست خوبم
به به
چه شعر زیبایی
چه حس خوبی... اوقات فراغت و پیاده روی و دیدن زندگی...
متشکرم از این همراهی و همدلیتون

لیلی دوشنبه 11 مرداد 1400 ساعت 19:06 http://Leiligermany.blogsky.com

ان شالله چشم های مثبت بینت همیشه براق باشه

ممنونم عزیزدلم
الهی چشم و دلتون روشن به نور حق باشه

عابر سه‌شنبه 12 مرداد 1400 ساعت 10:45

مرسی از توضیحاتت پتوس دارم بلند شده ولی میترسم دست بهش بزنم حتی میترسم گلدونش رو عوض کنم چون یه بار عوض کردم کلا نابود شد، الان هم رفتم گلدون گل یاسم رو عوض کردم دیگه گل نمیده طفلی یه جور ریشه کرده بود توی جا قبلیش اووونقدر کشیدمش تا درش اوردم از توی گلدون .

پتوس که بلند شده را قلمه بزنید و تکه تکه کنید و بزارید توی آب
هر تکه یه برگ و یه بند که داشته باشه کافیه
فقط سر و ته نزارید توی آب چون وقتی اینطوری کوچیک کوچیک برش میزنید سر و تهش یادتون میره ... دقت کنید
ولی برای تعویض گلدان الان زمان مناسبی نیست چون هوا زیادی گرمه
اما ازش ناامید نشید
یه مدتی زمان میبره تا برگرده به حالت قبل
شاید یکسال
بهترین زمان برای تعویض گلدانها اول بهار یا اوایل پاییز هست
من خودم گلدان بنجامین را عوض کردم به طور کلی خشکید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد