روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

سلام

روزتون پر از شور و حال

رسیدیم به چهارشنبه

یک چهارشنبه تابستونی تب دار

صبح وقتی داشتم دوش میگرفتم، اون موقعی که خنکای آب خزیده بود زیر پوستم تصمیم گرفتم که پنجشنبه را باز تعطیل کنم

پنجشنبه را باز برم باغچه و پاهام را بزارم توی حوض آب و از خنکای آب و بازی نور و برگ و درخشش انگورها لذت ببرم

با همین امید زودتر از هر روز آماده شدم

زودتر از هر روز رسیدم دفتر

زودتر کارهام را مرتب کردم

و یه عالمه یادداشت های کوچولو برای کارهای امروزم نوشتم تا یکی یکی تیک بخورن و کارهام مرتب بشن تا فردا را با خیال راحت تعطیل کنم

این یکی از مزایای شغل آزاد هست...

البته کارهای دفترم هنوز خیلی سبک و کوچولو کوچولو هست

کارهای میناکاری را هم که با خودم برمیدارم و میبرم باغچه



پ ن 1: آقای دکتر یه طرح با ایده های خودشون برای ماگ میخواستن که به طور امتحانی یه دونه آماده کردم

نشونشون دادم و خوششون اومد

یه طرح خیلی خیلی خلوت که زمینه سفال رنگ نشه و نقش برجسته روی زمینه سفالی خودش را نشون بده

باید بعدا ببینیم نتیجه چی میگه


پ ن 2: کاری که دستم بود اونقدر سخت و نفس گیر و کُند پیش رفت که وقتی تمام شد حس کردم کوه کندم

یهو با تمام شدنش یه انرژی بزرگ توی وجودم پدیدار شد

پاشدم تند تند میزم را مرتب کردم و دستمال کشیدم و یه جاروی حسابی هم زدم

سفالها را دسته بندی و مرتب کردم

بعد یه کار تازه دست گرفتم و ازش لذت بردم

زندگی همین نیست؟؟؟؟؟


پ ن 3: این روزها پشت سر هم پادکست های چنل بی را گوش میدم

به صدای «علی بندری» عادت کردم

حالا مدل کلماتی که استفاده میکنه برام آشنا شده

هرچند جای کتاب خوندن را نمیگیره... ولی خیلی خیلی بهم حس خوب میده


پ ن 4: یه سریال که بهی جان توی وبلاگش معرفی کرده بود را دارم میبینم

هر روز نیم قسمت موقع ناهار


پ ن 5:  گربه هه لم داده توی سایه و به آدمها نگاه میکنه

حتی از کنارش هم که رد میشی هیچ عکس العملی نشون نمیده

یعنی از ذهنش چی میگذره؟


پ ن 6: امروز به یکی از اون آدمهایی که آروم و بی صدا و مظلوم توی زندگی تون هستند یه پیام محبت آمیز بدید

آدمهای بی آزاری که بودنشون پر از خیر و برکت و حال خوبه...

آدمهایی که بدون چشمداشت خوب و مهربونن



نظرات 3 + ارسال نظر
در بازوان چهارشنبه 23 تیر 1400 ساعت 14:10

سلام تیلو جانم.
منم بهترین ایده ها و فکرا زیر دوش میان سراغم
آخر هفته خوبی داشته باشی و خوش بگذره

سلام عزیزدلم
ای جانم
زیر دوش یه دنیایی داره برای خودش...
ممنون

امیر چهارشنبه 23 تیر 1400 ساعت 19:11

با سلام
از آغاز عالم ترا دوست دارم
چقدر زیباست دوست داشتن از ازل تا به ابد.
اصلا خدا هدفش از خلقت ادمی دوست داشتن و پرستش زیبایی ها بوده و هست.
عشق عبادت است و عاشق عابد اما نه از نوع زاهد بلکه از جنس عارف.
مقیاس کوچکی و بزرگی هر محل کار و خانه و ... متر مربع نیست بلکه فرکانس و طول موج عشق است که معیار تعیین کننده است. الحمدالله عشق از دفتر وجود خودت و محل کار لبریز و سرریز است و تیلویی را ما در طول و عرض و وزن نمی بینیم بلکه از امواج مثبتی که از قلب مهربانش ساطع می شود درک می کنیم و احساس می نماییم . چشم سر ملاک نیست چشم بصر و بصیرت را دریافت می کنیم که بسی بزرگ و سترگ است.
در مورد گربه که بیخیال لم داده دو حالت دارد یا اینقدر درمانده و غمگین است و بقولی اب از سرش گذشته یا اینقدر مغرور و متکبر است که هیچ چیز حتی ادما هم برایش اهمیت ندارند.
پس با این حسابی که فرمودید فردا هم اخ جون تعطیل کردی برا خودت .
این تعطیل کردن تبدیل به عادت ـ بعد قانون نشه برات که ما هم در حکم شورای نگهبان قانون و لایحه اش را رد می کنیم

سلام دوست خوبم
بعضی از دوست داشتنها چنان در سلولهای آدم رسوخ میکنه که میشه همیشگی...
گربه بیچاره.. ولی به نظر غمگین نمیومد

شورای نگهبان عزیز
در جریان باشید باید یه طوری آروم آروم و پاورچین از این گرمای بی نهایت بگذریم اونم به سلامت ... برای همین سعی میکنیم یه جورایی تلاش کنیم کمتر در معرض گرما و گرمازدگی قرار بگیریم و گاهی ریلکس کنیم تا بگذره...

سعید چهارشنبه 23 تیر 1400 ساعت 21:23 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو
خوبی؟
مادرجان و پدرجان خوبن؟
پدر آقای دکتر حالشون بهتره؟
هزار ماشالا بهت دختر عمو با این همه انرژی

سلام پسرعموجان
متشکرم
همه خوبن
شما خانواده محترمتون خوبن؟
خاله جانهاتون خوبن؟
متشکرم
پدرآقای دکتر هم فعلا وضعیتشون تثبیت شده ... انشاله که بلا از همه عزیزان دور باشه
ممنون که احوال ما را میپرسید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد