روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

دارم بابک افرا گوش میدم...

سلام

روزتون شاد و پر انرژی

با کلی حرف اومدم پیشتون


پنجشنبه صبح زود اومدم دفتر

سریع مشغول کارهای میناکاری شدم

میخواستم کارم را تمام کنم و برم کوره

البته دوتا تخم مرغ هم کشیدم (که یه قصه خوشگل دارن که براتون میگم قصه شون را ... ) که میخواستم اونا را هم با این سری برسونم به کوره ...

خلاصه که کار را انجام دادم و وسطش مجبور شدم برای یکی از مشتریهام یه کاری تایپی انجام بدم که همون باعث شد عقب بمونم

تا ظهر بیشتر وقت نداشتم و به تایم کوره نرسیدم و رفتم سمت خونه

رسیدم خونه و متوجه شدم که گوشیم را دفتر جا گذاشتم

تیلو دور از گوشی احساس میکنه که آقای دکتر را گم کرده ...

ناهار را خوردم و سریع برگشتم سمت دفتر و گوشی را برداشتم و باز برگشتم سمت خونه

توی راه شیر و موز خریدم و یه راست رفتم توی آشپزخونه

یه کیک کاکائویی ریختم توی پلوپز و سپردمش به مامان جان و رفتم سراغ تمیزکاری

خانم تمیز کار رسید و من گلدونها را جابجا کردم و ایشون هم تمیزکاری را شروع کرد

دو ساعتی تقریبا طول کشید

بعد هم اومدم و مشغول کیک شدم

خامه آماده کردم و با کمک مادرجان موز و گردو و خامه را زدیم به کیک

نتیجه هم خوب بود

جای همگیتون خالی

کیک رفت توی یخچال

بعد هم گلدونهای تراس را جابجا کردم و منتقل شدند به سرسرا

چون موتور اسپلیت سالن توی تراس هست و گرمایی که تولید میکنه نگفتی هست

ما هم به خاطر گلدونها اسپلیت سالن را استفاده نمیکردیم تا من گلدونها را جابجا کنم

خلاصه که این پروسه نفس گیر هم تمام شد ویک پنجشنبه پرکار بدون لحظه ای وقفه و استراحت به پایان رسید


جمعه صبح زود بیدار شدیم و راه افتادیم سمت باغچه

اول ماشینم را شستم

بعد هم حسابی همه جای باغچه را شستیم به خصوص زیر درخت توت ... برای رسیدن بچه ها...

کمک کردم به پدرجان که چند تایی پیوند بزنن

یه کمی جابجایی توی نیمکتها ایجاد کردیم که فاصله ها بیشتر بشه اما نشستن حس دور همی داشته باشه

حوض را شستم

و خلاصه نزدیک ظهر خواهرجان و فندوق و پسته و باباشون از راه رسیدند

چند دقیقه بعد هم دایی جانم... یهو تصمیم گرفته بودند حالا که ما توی فضای باز هستیم بهمون سر بزنن

بعدش هم اون یکی خواهر جان و همسرش و مغزبادوم

هندوانه را از توی حوض در آوردیم و دور همی خوردیم

بعد هم ناهار را آوردیم توی فضای باز و دوباره بدون سفره و هرکسی یه گوشه ای برای خودش نشست

اما کلی بگو بخند و شوخی سر همین موضوع داشتیم

عصرانه هم دور هم کیک را برش زدیم و همه خوششون اومد

شب که رسیدم خونه باز یکی از ماهی هام مرده بود...

این شد که دوباره تنگ ماهی ها را شستم و آب شون را عوض کردم

من سه تا تنگ ماهی داریم ... سه تا تنگ بزرگ که هر کدوم حدود 5 لیتر گنجایش داره

تمیز کردن و شستن و تعویض آب خودش یه پروسه وقت گیره

بعدش هم که وقته خواب بود...

امروزم با انرژی بی نهایت بیدار شدم

دوش گرفتم و بعدش دیدم مادرجان یه میز صبحانه خوشگل آماده کردند

پدرجان هم بیدار شدند و منتظر من هستند

دور هم نشستیم و یه صبحانه سه نفری پر از بگو بخند و شوخی خوردیم...

توت برای یکی از همسایه ها چیده بودم که پدرجان برام ریختند توی ظرف یکبار مصرف

مادرجان هم یه شیشه سیر ترشی چند ساله دادند برای یکی دیگه از همسایه ها که برام زردآلو آورده بود

منم سه تا از گلدونهای خوشگل را برداشتم و اومدم سمت دفتر

توی راه یه قلمو خریدم ... که قیمتش یه کمی شگفت زده ام کرد... برای کارهای میناکاری لازمش دارم

پستم که تمام بشه کارهای نهایی و ظریف کاریهای پایانی را انجام میدم و ظروف را بسته بندی میکنم و زنگ میزنم به کوره..



پ ن 1: دو هفته پیش شمعدانی ها را منتقل کردم به باغچه و کاشتیمشون توی باغچه

دیروز غرق گل شده بودند


پ ن 2: روزهای جمعه صبح زود که میریم با مادرجان یه سبد بزرگ سبزی میچینیم

تندتند پاک میکنیم و میشوییم (میشوریم)

بعد هرکسی میاد بهمون سر بزنه یه بسته سبزی تازه بهش میدیم


پ ن 3: چند تا قلمه تازه کاشیتم برای آقای دکتر


پ ن 4: دایی جان و زن دایی جان ، برامون یه کوزه گل زر آورده بودند

کاشتیم توی باغچه



نظرات 4 + ارسال نظر
دلفین شنبه 8 خرداد 1400 ساعت 10:41 http://dolfin2021.blogfa.com/

سلام تیلوی قشنگم
کاراتون رو توی اینستا دنبال می کنم خیلی عالیه
عاشق رنگ این آخری شدم


سلام به روی ماهت
متشکرم
بهم لطف داری

امیر شنبه 8 خرداد 1400 ساعت 10:44

با سلام
هفته ای که نکوست از شنبه اش پیداست
رنگ امیزی کاسه پایه دار خودش به تنهایی یک هفته وقت می بره . و اینو بدون که تیلو نیست رنگ میزنه بلکه عشق است . بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد
فکر کنم امروز کارها را بدی کوره فردا تحویل بده. ببینم اخر من این رنگ لاجوردی و فیروزه ای را می بینم .ـ
انشالله قلمه هایت تبدیل به گل های زیبا و پیوند ها ی پدر هم مبارک و میمون و درخت های پر ثمری بار بیایند
چقدر خوب و پسندیده و خوش می گذره دور همی ها و کنار عزیزان بودن .

سلام

اخ از بیستون
فکر نکنم در بهترین حالت دو سه روزی طول میکشه
نه نمیبینید
مینای روی مس که نمیزنم
مینا روی سفال هست و رنگهای خاص خودش

سارا شنبه 8 خرداد 1400 ساعت 11:17 http://15azar59.blogsky.com

سلام بر تیلوی رنگیه جذابه اصفهونیه بیش فعال خودم
تیلو من یه سوال دارم : شما میدونید که برای رنگ زدن سفال از چه نوع رنگی استفاده میشه؟
رنگ و طرح معمولی رو میگم

سلام بر سارای عزیزدلم
به نام خدا
نه نمیدانم
ولی اگر به یکی از این فروشگاههای هنری مراجعه کنید و بپرسید بهتون میگن

فاضله یکشنبه 9 خرداد 1400 ساعت 09:33 http://golneveshteshgh.blogsky.com

آدرس اینستاتونو میذارید کاراتونو ببینم؟
پرازشوق زندگی هستی

عزیزم
مگه پیداش نکردی
aftab_minakari

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد