روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

می روم کز خویشتن بیرون شوم

سلام

روزتون قشنگ

پنجشنبه است و یک روز آروم بهاری

انگار التهاب و حال و هوای کوچه و خیابونها فرق داره



دیروز قبل از ظهر پدرجان و مادرجان اومدند پیشم

قرار بود پدرجان کولر را راه بندازن

فعلا یه کولر کوچیکتر آوردیم  و داخل دفتر راه انداختیم

شاید اینطوری از شر جناب دزد در امان باشه... البته شاید

راه اندازی کولر یه کمی طولانی شد و یه سری اشکالات پیدا شد و تا رفع بشه یه کمی طول کشید

نزدیکای ظهر بود که پدرجان و مادرجان رفتند

البته قرار شد که یه دریچه کوچولو برای جلوی کولر بخرن و بعدا بیان نصب کنند

نیم ساعتی نگذشته بود که برگشتند

دریچه را خریده بودند و برگشته بودند که ناهار را با هم بخوریم

ناهار را خوردیم و به پیشنهاد پدرجان تصمیم گرفتیم چیدمان دفتر را یه کمی تغییر بدیم

این تغییر همان و چهارساعت کار و فعالیت شدید همان...

مجبور به کلی جابجایی و کلی تمیز کاری شدیم

در عوض نتیجه خوب بود

انگار همین جابجایی و تغییر چیدمان کلی حال و احوال آدم را عوض میکنه...

خلاصه که نزدیک ساعت 6 بود که پدرجان و مادرجان رفتند

من هم هلاک و خسته شده بودم ... دست و شانه هام حسابی درد میکرد

ولی تصمیم گرفتم یه دونه تخم مرغ سفالی رنگ بزنم و بعد برم خونه

وقتی رسیدم خونه هوا تاریک شده بود

اما هنوز پدرجان و مادر جان نیومده بودند... گویا رفته بودند باغچه

منم به گلهای توی پارکینگ رسیدگی کردم

به فلاورباکس دم در آب دادم

بعد رفتم سراغ گلهای سرسرا

بعد هم آب ماهی ها را عوض کردم ... یعنی رسما ساعت ده که پدرجان و مادرجان رسیدند در حال بیهوشی بودم





پ ن1: حال پدر آقای دکتر خوب نیست...


پ ن 2: پدرجان و مادرجان یه هدیه بی مناسبت برام خریدند که باعث کلی ذوق کردنم شد


پ ن 3: دوست داشتم یه پست بلند و بالا در مورد خودم و مدل دوستیم بنویسم

بعد دیدم شاید خیلی جالب نباشه یه پست کامل

برای همین اینجا توی پ ن ... اونم پی نوشت 3 مینویسمش...

من کلا آدم پر انرژی و شلوغی هستم  و این باعث میشه تو خیلی از قالب های پیش تعریف شده جا نشم

من از سلام و صبح بخیرهای هرروزی که بخوام به کسی بدم یا بگیرم گریزانم

من دوست دارم اگه حرفی به دوستم میزنم حرف خاص اون دوست باشه با ادبیات خودش... با دل خودم ... با حال خوشم... با کلماتی که مال خودم و خودش هستند

من از اون دوستایی نیستم که دائما پای گوشی باشم و یا دائما بتونم در تماس باشم

دوستای نزدیکم میدونن

گاهی میشه که یه ماه میگذره سراغ کسی را نمیگیرم ... میرم توی لاک خودم ... یه غار تنهایی دارم که بهش احتیاج دارم ... برای انرژی گرفتن ... برای کنار اومدن ... برای خوب شدن ... برای بزرگ شدن ... برای پذیرفتن ... برای تصمیم های بزرگ... برای تغییر کردن و ....

خلاصه که یهو میبنید نیستم ... اگه بهم زنگ بزنید با کمال میل جواب میدم

اگه قرار باشه با دوستام حرف بزنم با اشتیاق این کار را میکنم

اما گاهی خودم نیروی پیش برنده ندارم که سراغ بگیرم

که زنگ بزنم

که پیام بدم

دوستای خیلی خوب هم زیاد دارم

کسایی که درکم میکنن

کسایی که هوامو دارن

کسایی که توی روزهای سخت کنارم هستن

کسایی که وقتایی که تو دنیا کم میارم میرم سراغشون

کسایی که بدون چشم داشت مهربونن

اگه ناراحت بشم از چیزی سکوت میکنم ... سکوت میکنم و در سکوت خودم حق را میدم به طرف مقابل و سعی میکنم آروم بشم

اگه دلخور بشم سکوت میکنم ...

اگه انتظاراتم برآورده نشه حق را میدم به دوستم و میگم انتظار من بی جا بوده

به سادگی از کسی نمیبُرم

حتی خیلی از اشتباهات را میتونم نادیده بگیرم

ولی سبک و سیاق خودم را دارم ... گاهی برای برداشتن قدم اول باید بهم کمک بشه ... گاهی من آدم قدمهای اول نیستم

در مورد چیزهایی که به خودم و شخص خودم مربوط باشه ، پیش قدم هستم ... قدم اول را مصمم برمیدارم

اما در جاهایی که پای آدمهای دیگه در میان باشه حق را میدم به اونها...

اگه باهام دوست هستید و از دستم دلخور شدید ، لطفا منو ببخشید

من شکل شخصیتیم اینطوریه

من با یکی از شماها دوستم که گاهی سه ماه یه بار سراغ هم را میگیریم ، بعد میشینیم سه ساعت متوالی حرف میزنم و کیف میکنیم

من یا یکی دیگه از شماها دوستم که هفته ای چند بار زنگ میزنیم و رازهای مگومون را به هم میگیم

با یکی دیگه دوستم هر صبح برام پیام میفرسته و من با کمال میل فقط نگاه میکنم و لبخند میزنم و اونم ناراحت نمیشه و منو تحمل میکنه

با یکی دوستم که باهاش دوستای مشترک داشته و دارم و گاه گاه با هم یه گپی میزنیم

با یکی دیگه دوستم که جمعه ها برام پیام مینویسه ... منم شنبه که میشه میشنیم جوابش را مفصل میدم

با یکی دوستم که لحظه های لذت بخش زندگیش را با عکس و صدا و کلمات باهام به اشتراک میزاره... گاهی سه روز میگذره تا پیامهاش را بخونم ... اما با سخاوت دلخور نمیشه و بازم باهام حرف میزنه

با یکی دوستم که برام فایل کتاب میفرسته و با هم کتاب میخونیم گاهی فاصله حرف زدنمون میشه 6 ماه و گاهی 6 ساعت یه بار باهم دیگه حرف داریم

با یکی دوستم ...

من خیلی خیلی زیاد اینجا دوست پیدا کردم

دوستایی که شدند دوستای نزدیک و واقعی

اما تیلوتیلو توی قالب جا نشد...

خیلی ها تحملم کردند - لطف کردند- مهربونی داشتند- محبت داشتند- دلخور نشدند و کنارم موندن و هستند و میخوایم تا همیشه کنار هم باشیم

ولی دوست داشتم اینا را بگم که ازم دلخور نشید

اینا را بگم که بدانید مهربونیاتون را درک میکنم و میبینم

فقط مدل شخصیتیم اینطوریه که گاهی نمیتونم حضور دائمی داشته باشم...

شاید باورتون نشه ولی توی نمازهای هرشبم براتون دعا میکنم

خیلی ها را با اسم و مشخصاتی که دادند... مثلا مخمور...همسر ریحانه که مریضه ... فهیمه و خانواده ی بینظیرش... نازلی ... مرمرجان با آرزوهاش... دل آرام و دختراش... نل دوست داشتنی ...ساره ی هنرمند.... کنجد و مامانش.... ترانه راه دور... سارا و پسرش گلش... الی شیرازی.. الی در بازوان ... گلشن ... رافی مهربونم... بنفشه دوست داشتنی و بچه هاش... لاندا و نی نی تازه... آقای ابوالقاسم و خانواده اش ... پسرعمو... صحرا و نی نی و همسر... ملاکیتی... آنه و تمام کادر درمان ... مهربانو و مهردخت ... بهامین و کوچولوها... نهاله و آقای معجزه... ستی و سپهر و مامان.... پیشاگ و جان شیرینش... مامان دوتا فرشته... شارمین... دکتر ربولی... دکتر لیلی ... رابعه... سپییده ... عاطفه... بلاگر




نظرات 17 + ارسال نظر
دلفین پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 10:51

الهی سایه پدر و مادر خوبت مستدام .
چه جالب که شما هم دوست دارید گاهی در سکوت باشید و جالب تر که دوستاتون اینو میدونن و درک میکنن
منم این خصلت رو دارم گاهی حرفم نمیاد گاهی اونقدر حرف میزنم که....
و خوبی دوست واقعی اینه میتونی تمام روز رو با هم و کنار هم باشی و حسابی به هر دو خوش بگذره بدن نیاز به اینکه بخواهی خیلی صحبت کنی ،این تجربه رو با بهترین دوستام دارم و خیلی خوبه .

متشکرم
به همچین همه عزیزان شما
فکر کنم همه کم و بیش از این خصلت ها داشته باشن
دوستای خوب زیاد دارم

سهیلا پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 11:15 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام.تیلو همین که هست خوبه.

سلام
چقدر خوب میفهمی آدم را ...
میشه بغلم کنی؟

در بازوان پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 11:29

چقده قشنگ و خوبی آخه ای تیلو تیلو
مگه میشه کسی از شما دلخور بشه اصلا

مرمر پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 12:46

سلام تیلوی مهربون
عزیزم شما هر طور باشی عزیز و دوست داشتنی هستی، بودنت همیشه انرژی بخش و دلگرم کننده اس،امیدوارم همیشه حال دلت خوش و تنت سالم باشه،ممنون از مهربونیهای بی منت و زیبات،بهترینها رو برات آرزو دارم گل دختر نازنین

سلام دوست خوبم
چقدر بهم لطف داری... ممنون
ممنونم
منم برات بهترین ها را آرزو دارم

امیر پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 12:55

با سلام
من میروم کز خویشتن بیرون شوم . اما خویشتنی نمانده که از ان بیرون شوی. امروز چون اتشفشان همه را بیرون ریختی. طغیان کردی، سیل اسا همه جا را شستی و تمیز کردی. کوره درون سرریز کرد و منویات و محتویات را کون فیکون کردی. من فکر می کنم هر چند وقت یک بار لازم است افراد اینگونه خود را خالی کنند البته اگر شهامت گفتن حقایق وجود خود را داشته باشند. الان تیلویی هست شفاف و زلال چونان شیشه و ابگینه تمیز . نمی توانم بگویم اینه ای چون آینه با جیوه اندود شده اما تو شفاف و روشنی. من درونگرا هستم با تلنگری دلم می شکند و با لبخندی همه را فراموش می کنم . سعی می کنم کینه ای از کسی به دل نگیرم. اگر کسی دلم را شکست ناراحتی ام را در خودم مدفون می کنم شاید بر لب لبخند داشته باشم ـ در دلم اتشی بر افروخته باشد بگذریم . ولی ممنونم بابت دعاهای شب و نیمه شب ات.
اقرار می کنم که بخاطر قلب پاک ات خداوند خیلی از محاسن و زیبایی ها و هنر ها را در وجودت قرار داده. منویات قلبی ات را در قالب شعر نمایان می سازی و گاهی هم در طرح و نقش. محبت و مهربانی در لابلای کلمات و رفتار و کردارت تراوش می کند به معنای واقعی پندار نیک، رفتار نیک و کردار نیک در وجودت نهادینه شده. و این گوهر را کمتر کسی دارد. یا به این نسبت ندارد . کاش میشد نیمه دیگرت را پیدا کنی ولی شاید ان موقع این گونه زلال و زیبا نباشی. شاید وصال مرگ عشق باشد و دیگر عاشق در تب و تاب معشوق نسوزد و این وصال ، کمال را در پی نداشته باشد. اما الان عشق ات پاک و اسمانی است و برایت ارزو می کنم سالکی باشی که در راه عشق به کمال برسی
برسی بدانجا که بجز از خدا نبینی

سلام دوست خوبم
ای داد... ای هوار... هرچی میکشیم از دست این خویشتن هست...
خیلی به من لطف دارین
شرمنده محبتتهاتونم

سارا پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 15:47 http://15azar59.blogsky.com

میدونم که میدونی چقدر رفیقمی تیلوی رنگی رنگی من

اونقدر انرژی خوب هست که جاذبه اش را از اینهمه فاصله حس میکنم

نرگس پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 15:49

بعضی وقتا ایراد از قالب های از قبل ساخته شده است نه آدمها من از وقتی با وبتون آشنا شدم هرروز میخونمتون دوست دارم قلمتون، احساستون و سبک زندگیتونا. شاید خیلی خیلی کم نظر بزارم ولی همیشه با لذت میخونمتون همیشه سلامت باشین همشهری خوبم

بله دقیقا همینطوره
گاهی باید قالب ها را عوض کرد
همین که میدونم همراهمی عالیه... ممنون همشهری و دوست خوبم

من پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 16:09 http://me2020.blogsky.com

سلام.
در مورد آقای دزد امکانش نیس حفاظی نصب کنین که امکان دسترسی نداشتهای باشن؟

سلام دوست خوبم
سعی کردیم همین کار را بکنیم دیگه...
حالا دیگه انشاله که دستش نمیرسه

مامان فرشته های شیطون پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 16:38 http://mamanmalmal.blogfa.com/

الی پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 19:38 https://elimehr.blogsky.com

چقدر خوبه که آدم دوستان ندیده ای داشته باشه که هر شب براش دعا کنن
پس یادم باشه هر وقت حالم خوبه هر وقت یهویی گرهی از کارم باز میشه حتما از دعاهای هرشب تیلوی عزیزمه
بمونی برامون
الی شیرازی

امیدوارم اینطوری باشه الی نازنینم
من به معجزه ها اعتقاد دارم
و به انرژی خوبی که بین ما جاری هست

رسیدن پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 21:57

منم دعا کن

یعنی میشه نکنم؟
تو که اینهمه نزدیکی؟
شاید تو نوشتن اسم ها ، اسم بعضی از دوستام را یادم رفته باشه
ولی دختری با مشخصات تو فراموش شدنی نیست

نوشین پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1400 ساعت 21:58

میشه منو نی نیمو به لیست دعاها و دوستات اضافه کنی؟ تو دلت پاکه ک بااین کیبورد و کلمات بی روح جای خودتو باز کردی تو دل اونایی ک ازت انرژی مثبت میگیرن تمام عزیزانت و دارایی های زندگی چ مادی چ معنوی برات بمونن❤️

چی بهتر از این نوشین جان ... یه نی نی دوست داشتنی یه مامان مهربون
انشاله که قابل باشم
انشاله که بهترین ها سرراهت قرار بگیره نازنینم

ریحانه جمعه 31 اردیبهشت 1400 ساعت 01:06

فقط خواستم بگم تا اسم همسرم را در لیست دعاهات دیدم، اشکهام جاری شد.
انشالله خودت و خانوادت و همه عزیزانت در بغل خداوند همیشه جاتون امن باشه و سلامت باشید و خیر لحظه لحظه زندگیتون را ببینید.
این دعا را از ته ته ته قلبم برات کردم. چون تو این لحظات سخت به یادم بودی. مرسی عزیزم. میبوسمت.

انشاله که بلا ازشون دور باشه و خیلی زود بهبودیشون را به دست بیارن
الهی آمین
ممنونم
انرژی خوب دعات را حس میکنم

عاطفه جمعه 31 اردیبهشت 1400 ساعت 08:59

قربون تیلوی عزیزم که خوندن هر روزه وبلاگش برای من پر از انرژی مثبته

ای جانم
ممنون عاطفه نازنینم

رابعه جمعه 31 اردیبهشت 1400 ساعت 11:11

سلام مرسی تیلو جان ازینکه به یاد من هستی ان شاالله حال پدر آقای دکتر به زودی زود خوب بشه.

سلام عزیزدلم
الهی آمین

Reyhane R جمعه 31 اردیبهشت 1400 ساعت 14:42

سلام تیلو جان (:
پی نوشت آخرت خیلی خوب بود.
با شناختی که این چند سال از خوندن نوشته هات پیدا کردم مطمئنم همینجوری هستی...
مهربونی و دل بزرگی داری (:

سلام به روی ماهت
بزرگوارید شما نازنینم
من دارم در محضر شما دوستای خوبم شاگردی میکنم

رهآ جمعه 31 اردیبهشت 1400 ساعت 16:00 http://Ra-ha.blog.ir

چه خوووبه که این همه دوست داری و درکت میکنند :)
قطعن دوستی با تو براشون کلی حال خوب داره.

دوستای خوبم عین خودت بینظیرن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد