روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

کز ادب دور است نزدیک آمدن، دیدن تو را

سلام

روزتون زیبا


تصمیم داشتم برای پدرجان بلوز و شلوار تو خونه ای بخرم

از یه برند خاص (یه برند ایرانی) که همیشه ازش راضی هستند مدنظرم بود

با مادرجان تصمیم گرفتیم عصر دوتایی بریم و اصلا ماشین را پارکینگ نبریم و با یه توقف کوتاه خرید را انجام بدیم و برگردیم

سرراه اول رفتم گراد و اون پولی که کارتم را شارژ کرده بودند را 4 جفت جوراب خریدم... 220 هزارتومان ...

بعد هم یه راست رفتیم سمت اون فروشگاه که ترافیک وحشتناکی هم در جریان بود

مادرجان را جلوی در فروشگاه پیاده کردم و خودم رفتم کوچه بالایی دور بزنم و برگردم

خب خرید سخت و طولانی نبود- برند مشخص بود - سایز هم ..

دور زدم و برگشتم و نهایتا شد 10 دقیقه و مادرجان فرمودند که موجود نداشتند...

ای داد

اونقدر فروشگاهها و خیابانها شلوغ بود که ما جرات نداشتیم حتی جای دیگه ای سر بزنیم

این شد که برگشتیم سمت خونه

البته به طور تقریبی یک ساعت و نیم توی ترافیک و شلوغی خیابونها گیر کردیم

توی راه بودم که مامور تیپاکس زنگ زد و گفت بسته تون را آوردم و نیستید - من خیلی خیلی به دفتر نزدیک بودم

بهش گفتم تحویل همسایه بغلی بدین

فرمودند 10 هزارتومان هزینه میشه

با تعجب پرسیدم چرا؟ من هزینه تیپاکس را قبلا پرداخت کردم ... فرمودند که چون شما نیستید و ما باید بسته را تحویل پیک بدیم

راستش را بخواین 10 هزارتومان پولی نبود ولی از این برخورد بدم اومد

چه پیکی ؟ شما رسیدی جلوی دفتر من به جای من ، بسته را تحویل همسایه دیوار به دیوار ما دادی... این چه هزینه ای داره؟؟؟؟

بهش گفتم من این قضیه را پیگیری میکنم ، چون اولا من شخصا با شما 5 دقیقه هم فاصله ندارم ، میتونید همونجا بایستید تا بیام تحویل بگیرم

دوما خودم دارم میگم بسته را به همسایه دیوار به دیوار تحویل بدید

این دیگه چه هزینه ی اضافه یا کار اضافه ای برای شما در برداره؟؟؟؟

وقتی دید اینطوریه گفت: من هزینه را به همسایه برمیگردونم و لطفا شما هم چیزی در این مورد نگو....

خب عزیز من این چه رفتاریه!!!!

شما که رایگان این کار را انجام نمیدی- منم در ابتدا هزینه این زحمت شما را پرداخت کردم...

خلاصه که رفتم و بسته را گرفتم و اومدیم سمت خونه





پ ن 1: کسی اینجا هست از اون آدمهایی که دیروز توی پیاده رو خیلی عادی وسط جمعیت ایستاده بودند و بستنی لیس میزدن؟؟؟؟؟

توی اون شلوغی و در حالی که ماسکی هم در کار نیست ، بستنی میخورید؟؟؟؟

شماها واکسن زدید ؟؟؟؟


پ ن 2: دیروز هم یکی دیگه از کابینتها را با مادرجان مرتب کردیم

از هفته بعد به طور جدی خونه تکونی های بزرگ بزرگ را شروع میکنیم


پ ن 3: عموجان دیشب توی گروه خانوادگی نوشته بودند:

سلام بر خاندان محترم
با اجازتون ما رفتیم
چون نمی‌خواستم برای کسی زحمت درست کنم تاریخ رفتنمون را دروغ گفتم
ما الان فرودگاهیم و نیم ساعت دیگه پرواز می‌کنیم.
همتون را دوست دارم و دلم براتون تنگ میشه.

و دقیقا عکس العمل هممون این بود ، الکی نگو ... این مدل مزه ریختن قدیمی شده ...

حتی یک نفر هم باور نکرد...

عموجان که چوپان دروغگو نبود... چرا باور نکردیم...

خلاصه که شوخی بیمزه ای بود که هیچکس باورش نکردم... اما در عوض باعث شد ساعتها همه توی گروه حرف بزنن و بخندن و شاد باشن

نظرات 9 + ارسال نظر
پیشاگ چهارشنبه 6 اسفند 1399 ساعت 11:45

من برند پوش نیستم کلا ولی یه بار یه لباسیو برای جان شیرین از یه برند معروف ایرانی خرییدیم بینهایتتتت اشغال بود و همونطور گذاشتیمش جلو در
ولی شده کلی لباس بخریم اصلا برندی هم نداشته باشه ولی عالین
اینم از تجربه ما
من اولش فک کردم عمو راستش رو گفتن !!

منم زیاد دنبال برند نیستم
ولی برندهایی هم هستند که چون میدونم عالین همیشه ازشون خرید میکنم
نه صرفا برند خارجی و یا خیلی خاص... مثلا همین برندی که پدرجان ازش استفاده میکنند یه برند ایرانی هست که خیلی سال هست همیشه ازش خرید میکنیم و برند خوبیه

ساناز چهارشنبه 6 اسفند 1399 ساعت 12:21

سلام عزیزم
امیدوارم همیشه شاد باشی . خدا سایه پدر و‌مادرتان را برسرتان حفظ کند

سلام عزیزدلم
منم امیدوارم شما در کنار عزیزانتون همیشه شاد و پیروز باشید

رسیدن چهارشنبه 6 اسفند 1399 ساعت 12:44

گاهی اگه حرف نزنی بخور بخور زیاد میشه برای آدم های سوءاستفاده گر . خوبه که بشون گفتی . آخه واقعا یعنی چی که پول بیشتر طلب میکنه برا دادن بسته به یه دیوار اونورتر

به نظر من باید هرچیزی جای خودش باشه
نمیشه سکوت کنیم و هرکی هرکاری دوست داره انجام بده

مهربانو چهارشنبه 6 اسفند 1399 ساعت 13:50 http://baranbahari52.blogsky.com/

تیلو جونم سلام
یعنی واقعا اونجا هم از ترافیک ترکیییده؟؟چرا همه جا انقدر شلوغ شده!!!
نمونه اون پست هم سرم اومده میدونم 10 تومن اصلا پولی نیست ولی ادم خیلی بهش برمیخوره
همیشه شاد باشین

سلام به روی ماهت
وای اصلا یه طور ناجوری دچار ترافیک و شلوغی شدیم
من که فکر کنم این اپیدمی پایان گرفته و من نفهمیدم
گاهی نباید سکوت کنیم
نمیشه هی بگیم این پولی نیست اون پولی نیست
اونی که اینطوری پول میگیره عادت میکنه به این حرکت
شاید این پول برای یه نفر دیگه پول باشه

پریناز چهارشنبه 6 اسفند 1399 ساعت 14:19

خوش به حال عموی شما که کوچ کردن . اینجا هواش مثل هوای زیر ماسکه . جای نفس کشیدن نمونده . از این گربه نجیب یه پشمشم سهم ما نشده .. منکه میگم خوش به حال اونایی که کوچ کردن و رفتن با اینکه میدونم حتی سفر رنجهای خاص خودشو داره جه برسه به کوچ و غربت ..

اینطوری نگو عزیزدلم
کاش هیچکس مجبور به کوچ اجباری نشه
هیچکس مجبور به مهاجرت اجباری نشه
کاش همه بتونند توی وطنشون توی خاکی که ریشه دارن زندگی کنند

سینا پنج‌شنبه 7 اسفند 1399 ساعت 11:07 http://sinadal.blogsky.com

همین که واکسن وارد شده همه احساس واکسینه شدن دارن!چه زده باشن...چه نزده باشن.

دقیقا
انگار همینه
تازه من حس میکنم کلا تمام شده بیماری و من بیخبرم

نازنین پنج‌شنبه 7 اسفند 1399 ساعت 12:54

سلام تیلو جان
میدونم بی ربطه سوالم ولی چون گرافیست هستین خاستم بپرسم ازتون
سال دیگه انتخاب رشته دارم و به گرافیک علاقه دارم . ریاضی و حفظیاتم خوبه و همیشه معدلم 20 بوده . و کلا به درس خوندن علاقه دارم و کارهای هنری ریز ریزی هم انجام میدم .
منتها از بازار کار گرافیک اطلاع زیادی ندارم و میترسم برم کلی وقت بزارم و خرج کنم و تهش کاری گیرم نیاد . شما که خودتون گرافیست هستین به نظرتون بازار کارش چطوره در حد متوسط هست ؟

سلام نازنین عزیزم
اصلا بیربط نیست عزیزدلم ولی من اطلاعات کافی برای پاسخ ندارم
تا جایی که من اطلاع دارم رشته گرافیک رشته خوبی هست و زمینه های شغلی خوبی هم براش فراهمه
جهان داره به سمتی میره که این رشته ها هرکدوم جایگاه خودشون را پیدا کردند و نیاز به افراد ماهر و متخصص در این زمینه زیاد هست
اگه علاقمند هستی حتما گزینه خوبی برای فکر کردن هستش

ریحانه پنج‌شنبه 7 اسفند 1399 ساعت 17:48

تیلو جان همونطور که میدونی منم اصفهان هستم. یک سری کتاب میخوام اهدا کنم کتابخونه. ولی ترجیحم اینه به کتابخونه‌هایی باشه که کتاب کم دارن یا مال مناطق اطراف اصفهان هستند. شماره ای چیزی سراغ داری؟ ای کاش میشد یه موسسه باشه زنگ بزنیم بگیم آقا ما میخوایم کتاب اهدا کنیم. بیان وردارن ببرن.

سلام ریحانه نازنینم
شماره ندارم ولی به تازگی شنیدم که کتابخانه وابسته به امامزاده محسن داره یه کتابخانه در یک منطقه محروم برای بچه های کار راه اندازی میکنه و فراخوان زده برای جمع آوری کتاب
من تقریبا دو ماه پیش میخواستم مقداری کتاب هدیه کنم و یه نفر یه همچین چیزی بهم گفت و منم گفتم خودش زحمتش را بکشه....
ولی اینکه بیان وردارن و ببرن را نمیدونم
کتابها مربوط به چه گروه سنی هستند؟

مه سو سه‌شنبه 12 اسفند 1399 ساعت 15:36 Http://mahso.blog.ir

وای چقدر از دست مامور تیپاکس حرص خوردم...میخواسته الکی و دروغکی پول بگیره...چه خوب که گفتین گزارش میدین...چهار نفر این کارو انجام بدن دیگه از اینکارا نمیکنن..
خب کادوی روز پدر بالاخره چی شد؟!!!!
وای من موندم چرا بعضی مردم بعد از اینهمه مرگ و میر و مریضی و ... هنوزم رعایت نمیکنن؟!

ببخش حرصت دادم
دقیقا... باید همه چیز سرجای خودش رعایت بشه
آخرش یه دست بلوز و شلوار دیگه براشون خریدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد