روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

گر به رقص آیی شبی...

سلام

روزتون شاد و زیبا


کلی حرف دارم

نمیدونم چقدر وقت کنم بنویسم براتون

اول از همه بگم که چقدر از بازخوردهایی که برای تقویم دادید خوشحال شدم و چقدر خوشحال ترم که بعضی از دوستانم گفتید که پرینت گرفتید و حالا لابلای روزهای سال بعد یاد تیلوتیلو میفتید...

توی لحظه هایی که زمان گذاشتم برای طراحی این تقویم ... لابلای لحظه هایی که چشمام به مانیتور بوده از خدا خواستم که کسایی که ازش استفاده میکنن روزهای بینظیری را تجربه کنن... خاطرات بینظیری را توش ثبت کنن و از اون زیباتر آرزو کردم که لابلای روزهای سال بعد ، یه جایی تو یه صفحه کنار یه روز یادداشت کنن، آغاز زیبای....

و این آغاز بشه خاطره سالهای بعدشون ...

منو با محبتهاتون شرمنده کردید


باید از چهارشنبه بگم که از بعدازظهر با مادرجان تندتند پودینگهای رنگی رنگی درست کردیم

کیک کاکائویی پختیم و خامه کشی کردیم و با کلی خنده و شوخی روی کیک گلهای قرمز نقاشی کردیم و کلی به نقاشی های خودمون و او برگهای سبز خندیدیم....

خونه را مرتب کردیم و آماده شدیم تا کله سحر پذیرایی فسقلیای باشیم

خواهرجان و فندوق و پسته صبح زود اومدن و حدود ساعت 10 رفتیم دنبال اونیکی خواهر و مغزبادوم ...

نان سنگک خریدیم و یه سررفتیم باغچه

هوا عالی بود و فسقلیا شروع کردن به بدو بدو و بازی

یکساعتی بودیم و به زور آوردیمشون خونه

رفتیم پشت بام و کباب درست کردیم و دور هم کلی خوش گذروندیم...

شب همه موندن خونمون و صبح جمعه باز با فسقلیا راهی باغچه شدیم

این بار چند ساعت اونجا بودیم و آفتاب مهربون زمستونی حسابی حالمون را جا آورد

بچه ها بازی کردن و کلی با بیلچه تو باغچه بهشون خوش گذشت

به قول خودشون داشتن قلمه میکاشتن.... هر چی چوب از حرس درختای مو (انگور) باقی مانده بود توی زمین کاشتن...

بعد هم برای ناهار اومدیم خونه و بچه ها هلاک بودن

بازم بعد از ناهار بازی و سرو صدا ...

تا عصر هم اونجا بودن

عصر هر کدوم با گریه و زاری رفتن... خیلی این قسمت ماجرا منو ناراحت میکنه ... از اینکه اینطوری غصه میخورن

فندوق که خیلی گریه کرد و توی ماشین هم از شدت گریه خوابش برده بود و باز توی خونه وقتی بیدار شده بود گریه را شروع کرده بود...

خواهر گفت چند ساعتی بیقراری کرده...

خلاصه بچه ها که رفتند من تازه شروع کردم به تمیزکاری

جارو برقی حسابی... زیر مبلا پر از اسباب بازی و تکه های کاغذ بود

بعد هم گردگیری ... جای دستاشون و بعضا پاهاشون روی تمام میزها و شیشه ها بود...

دلم نیومد جای دستاشون را از پایین شیشه های تراس تمیزکنم... اما بقیه خونه را حسابی برق انداختم

بعد هم به گلهای تراس رسیدگی کردم و البته گلهای سرسرا...

هوا به طور ناگهانی عالی شده ... اونقدر عالی که شب بوها یهو رشد کردند و حسابی دلبر شدند...

دیروز یه سری از هسته های پرتقال را کاشتم و حالا منتظر میشم تا جوانه بزنن...

خلاصه چند ساعتی به جمع و جور کردن خونه و ریخت و پاشهای بعد از بازیهای فسقلیا گذشت...



پ ن 1:  بسته پستیم رسید

و چقدر از خریدم راضی بودم

البته دفعه دومی بود که از این پیچ خرید میکردم

بعد از اون پست که گفتم کد رهگیری ندارم و به فروشنده پیام دادم و جوابی دریافت نکردم ... از اون فروشگاه اینترنتی باهام تماس گرفتند و گفتند خودشون پیگیری کردند و بسته م رسیده اصفهان و تا یکی دو روز دیگه میرسه دستم ...

جالب این بود که بعدش هم باز پیگیری کردند و تلفنی از رسیدن بسته و میزان رضایتم سوال کردند...

واقعا بعضی از فروشنده ها اخلاق عالی دارن...


پ ن 2: آقای دکتر خوب هستند و این روزها به شدت مشغول

دارن از روزهای پایانی سال نهایت استفاده را میبرند


پ ن 3: هنوز برای روز مادر هیچ فکری ندارم


پ ن 4: خیلی بیشتر حرف دارم - اما فعلا با توجه به کارهایی که باید انجام بدم نمیتونم بیشتر بنویسم...



نظرات 12 + ارسال نظر
بلاگر شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 11:28

تقویم زیبایی بود و الان هم رو دسکتاپ سیستم اصلی اینجاست ، ازش استفاده میکنم ، سپاس مجدد.
***
در زمینه فروش اعتقاد دارم بهترین روش بازاریابی ارائه خدمات خوب و یا محصول با کیفیت و قیمت در زمان مناسب هست.
اون فروشنده ای که داره به شما سرویس خوب میده و شما ازش راضی هستی هم یه خریدار مداوم پیدا کرده و هم یه بازاریاب فعال !

لطف دارین شما...

دقیقا منم همین عقیده را دارم
ارائه خدمات و پشتیبانی خوب بهترین تبلیغ هست...
ممنون از همراهیتون

امیر شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 12:19

با سلام
به این میگن زندگی با تمام جزئیات
انشالله همیشه شاد و سلامت و سربلند و سرافراز و سرزنده و سعادتمند و سرسبز و سعید باشید

سلام دوست خوبم
به همچنین شما و تمامی عزیزانتون

لادن شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 12:51

سللااااااااااااام
تیلو جان ممنون بابت تقویم زیبا
ممنون میشم اگر شخصی نیست بگین چه چیزی خریدین و ادرس پیجش رو بذارین لطفا
این روزها همه بدنبال خرید اینترنتی هستیم و پیج قابل اعتماد

سلام به روی ماهت عزیزدلم
قابل شما را نداشت
من سعی کردم از هر پیچی خرید کردم و راضی بودم توی پست های مختلف معرفیشون کنم
این پیچ خصوصی بود و شرمنده هستم ...
خودمم خیلی از پیچ هایی که ازشون خرید میکنم پیچهایی هستند که توسط دوستام معرفی میشن

من شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 12:58 http://me2020.blogsky.com

تقویم زیباتون رو دیدم ضمن تشکر از اشتراک گذاری ان شالله همه روزهاش پر از خاطرات خوب بشه براتون
دورهمی هاتون برقرار جمعتون جمع

منم با همین آرزو این تقویم را درست کردم
انشاله برای تک تک دوستای عزیزم همینطوری باشه

سارا شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 13:14 Http://15azar59.blogsky.com

چه خوب که بسته رو اوردن و چه خوبتر که خدماتشون مناسب بوده
.
به به حضور فسقلیا و کیک و کباب و باغچه و ...وااای مادر دلم اب شد که
.
تقویم بی نظیر بود و پسرم اونو به دوستاشم داده
.
یکی از بهترین دوستان منی تیلو جونم


شما و پسرجان هم این تقویم جینگیل پینگیل را پسندید؟ میدونی چقدر ذوق کردم
تازه نمیدونی دوستی با خودت برای من چقدر لذت بخشه

رسیدن شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 15:26

سلام عزیزم
چه خووووب بود
مبارک بالاخره بسته هم رسید
من فایل تقویم رو ندیدم ولی میخوام

سلام به روی ماهت
یک پست پایین تر هست

گلشن شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 15:31

از پستهای تو مشخصه دوباره داره بهار میاد


یعنی در این حد...
شما چرا توی واتساپ جواب منو نمیدی؟

خاموش یکشنبه 12 بهمن 1399 ساعت 09:24

سلام. ممنون از تقویم.
یکی دوبار نوشتید "حرس" درختان.
هرس کردن
لغت‌نامه دهخدا

هرس کردن . [ هََ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرخو کردن . شاخه های زاید درخت را بریدن . بریدن شاخه های رز راتا بار بیشتر دهد. تقضیب . (از یادداشتهای مؤلف ).

سلام دوست خوبم
واقعا ممنونم از تذکرتون
دقیقا به جا و درست بود
تازگی از غلطهایی که گاه و بیگاه مینویسم متعجب میشم
ممنون که بهم گوشزد کردین

گلشن یکشنبه 12 بهمن 1399 ساعت 16:32

واتساپ رو پاک کردم با یه شماره جدید میام

پس منو دوست نداری که شماره جدید را هم ندارم

گلشن دوشنبه 13 بهمن 1399 ساعت 14:33

تقریبا خیلی وقته قبلی رو پاک کردم اما شماره ی جدید تازه س، جمعه یادم بود بهت پیام بدم اما فکر کردم جمعه ها با خانواده ای و بعد هم فراموش کردم حالا چک کن


ممنونم عزیزدلم

مینا دوشنبه 13 بهمن 1399 ساعت 20:33

سلام عزیزم میشه لطفا مراحل کاشت هسته پرتقال بگید داخل گوگل سرچ کردم نوشته داخل آب بمونه بعدش پوست هسته بگیریم یعنی اون پوسته سختشو؟ممنون میشم جواب بدین

سلام به روی ماهت
بارها بارها اینو برای دوستان گفتم
یه بار دیگه هم برای شما میگم
عزیزنازنینم لازم نیست اون پوست سخت را بگیری... این کار را میکنن که سریعتر رشد کنه
اما من اینکار را نمیکنم
شما هسته ها را چند روزی داخل آب بزار و هر روز آبش را عوض کن
بعد داخل دستمال بزار و بزار داخل پلاستیک زیپ دار و جای گرم
نیاز به نور نیست در این مرحله همین که گرم باشه کفایت میکنه
وقته یه مقداری ریشه زد
منتقل کن به گلدانی که میخوای
خاک سبک داشته باشه بهتره
دانه ها را بچین روی خاک سعی کن مرتب و یک دست باشه که یه جا پرپشت و یه جا کم پشت نشه بعدا
اندازه یکسانت هم خاک بریز روی هسته ها
حالا گلدان را کاور کن (با پلاستیک بپوشان)
این مرحله هم جای گلدان گرم باشه
و همیشه سطح خاک را نم دار کن
نه اونقدر آب بده که هسته ها بپوسن و نه اونقدری که خشک بشه
سطح خاک نمدار باشه
وقتی جوانه را دیدی کاور را بردار و جای پرنور بزار
یواش یواش یه سبزه بینظیری خواهی داشت
زیباییش خیره کننده ست

مینا سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 12:47

مررررررسی فداتشم که اینقد با حوصله جواب دادی

عزیزدلمی
زنده باشی
امیدوارم یه سبزه زیبا و سال بینظیری پیش رو داشته باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد